نهم خردادماه سال جاری موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران میزبان همایشی پیرامون اندیشه های فلسفی عرفانی امام خمینی با عنوان «عروج از عرش و پرواز در فرش؛ امام خمینی؛ فلسفه، عرفان و فقه» بود.
آنچه در ادامه می آید متن کامل سخنرانی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در همایش«عروج از عرش و پرواز در فرش؛ امام خمینی؛ فلسفه، عرفان و فقه» است:
دود را از آتش، غبار را از باد نشان نباشد که شاگرد را از استاد.
امام مردی کامل، فقیه فیلسوف و عارف بود. من در مورد اندیشههای فلسفی ایشان سخن نخواهم گفت. به مدت یازده سال درس خارج، دوره کامل اصول و فقه را در محضر ایشان آموختم اما آنچه من استفاده کردم اصول و فقه بود. نه فلسفه خواندم و نه عرفان. زمانی که توفیق شاگردی ایشان را داشتم، مرحوم داماد هم بودند، ایشان جز فقه و اصول چیزی درس نمیدادند. درس ندادن مهم نیست، مهم این بود که حتی سوالات فلسفی هم جواب نمیدادند، نه فلسفه و نه عرفان، نه خصوصی و نه گروهی. اگر سوال فلسفی یا اخلاقی میپرسیدیم جواب نمیدادند اما سوال فقهی و اصولی جواب میدادند.
ما طلبهها در روزهای عید، عید قربان، غدیر و اعیاد دیگر به دیدن ایشان میرفتیم. و رسم طلاب این است که طرح مسئله میکردند و ما وانمود میکردیم که اشکال اعتقادی برایمان به وجود آمده که ایشان احساس وظیفه شرعی کنند و ما شبههای داریم تا جواب سوالهایمان را پاسخ دهند، ولی ایشان همینطور به ما نگاه میکردند و به محض اینکه وارد مسائل فقهی و اصولی میشدیم، ایشان پاسخ سوالات مان را میدادند. چرا؟ چون بنا را بر این گذاشته بودند که به فلسفه و عرفان تفوه نکنند و در مورد این مسائل لب از لب برندارند.
در جوانی زمانی که ما نبودیم هم فلسفه میگفتند و هم عرفان، اما زمانی که ما بودیم دیگر فلسفه و عرفان نمیگفتند. اگر عرفان و فلسفه میگفت و یا هر کس دیگری میگفت، کار تمام بود. بنابراین ایشان که مرد با تدبیری بود و نمیخواست به آن سرنوشت مبتلا شود و شاید هم اندیشههایی داشت، از فلسفه و عرفان صحبت نمیکرد و جواب سوال را نمیداد. وادارش کردند که چیزی نگوید.
زمانی در کتابهایی که دست شما هست، یک صفحه از فلسفه و عرفان وجود نداشت؛ فقه و اصول درس میداد. ایشان کتابی به نام «سرالصلوة» دارند البته از قول مرحوم آقا مصطفی که هرچه تلاش کردیم نتوانستیم به این کتاب دسترسی پیدا کنیم. ما کنجکاو بودیم که این کتاب را پیدا کنیم. آقای کشفی دوست روحانیام، فردی متدین و اهل عرفان بودند و مریدانی داشتند که با هم دوستی داشتیم. یک روز گفت که تاجری در تهران هست و این تاجری عارف مسلک هست که حتی بیرون هم نمیآید، ایشان یک کپی از کتاب سرالصلوة امام دارند. ایشان وساطت کردند، خدمت ایشان رسیدیم تا این رساله را از ایشان بگیریم. ایشان گفتند که تشریف بیاورید منزلمان و این کتاب را همینجا بخوانید و ما هم قبول کردیم. به خانه ایشان رفتیم و کتاب را در اختیار ما گذاشت و ما این کتاب را مطالعه کردیم. این کتاب را من 45-40 سال پیش خواندم.
امام در مورد فلسفه و عرفان سخن نمیگفت و در کتابهایش هم مطلبی در این زمینه نبود. در طلبگی که تفاوت سنی مهم نیست از 20 سال تا 50-60 به بالاتر در یک کلاس حضور دارند، امام در مورد مسائل فقهی میخواستند صحبت کنند، رسم ایشان در زمانی که تعطیلات در پیش بود، در آن روز به جای درس، نصیحت میکردند. مطلبی که جنبه فقهی دارد و هم پیرافقهی است که میخواهم نقل کنم.
یکی از متقنترین حرفهایی که یک فقیه میتواند بزند. طبیعی است که یک مجتهد نباید تقلید کند. تقلید کند که مجتهد نیست. فرد محتاط هم باید یک چیزهایی بداند. احتیاط کسی است که کم و بیش میداند. ایشان نظر خاصی داشتند. طلبهای که صرف و نحو را می فهمد، معنی روایات را میداند، طلبه که همه روایات را میتواند بفهمد این طلبه حق ندارد که تقلید کند. مجتهد که نیست سی سال دیگر میخواهد مجتهد شود. آیا مجتهد شود یا نشود؟ که اکثرا هم نمیشود.
انصافاً بیان قوی داشتند. وقتی انقلاب شد ایشان آرام آرام و معمولی صحبت میکردند ولی در تدریسشان با فصاحت و با جاذبه صحبت میکردند و درس فقهی ایشان خیلی خوب بود. در فقه حق سخن را محقق بیان کردند. برای اینکه موفق باشیم به خصوص در دنیای پرشتاب امروز. لحظه زمان در تحول است. همیشه زمان و مکان شرط اجتهاد بوده ولی زمان و مکان هزار سال پیش با امروز فرق دارد. زمان امروز یعنی یک سال به اندازه یک ماه بلکه یک هفته به اندازه هزار سال شتاب دارد. زمان شتاب دارد. اگر این زمان را نشناسیم نمیتوانیم پاسخگو باشیم. زمان و مکان شرط اساسی است و باید رعایت کنیم.
اما عرفان امام، و تفسیر سوره حمد که این تفسیر در صدا و سیما ضبط شده و وجود دارد. که متاسفانه این برنامه را تعطیل کردند. امام با آن قدرت انقلابی و قدرت شخصی که داشتند، نامه نوشتند که تعطیل کنید. ایشان هم مرد سیاست بود نمیخواست کسی را برنجاند، ای کاش ادامه میداد.
ایشان چندین کتاب عرفانی دارند یکی «سر الصلوة» است. اسرار نماز، مگر نماز اسرار دارد؟ نه یکی، نه دو تا، نه صدتا، نماز مجمع اسرار است و معراج السالکین است. معراج؟ سالک؟ معراج برای حضرت ختمی مرتبت است، مگر شما معراج دارید؟ بله، شما هم معراج دارید. صبح، ظهر، مغرب و عشا معراج شماست. به معراج میروید. معراج یعنی چی؟ یعنی ابزار عروج. عروج یعنی چی؟ یعنی بالا رفتن. از صعود بالاتر است. معراج یعنی چیزی که تو را بالا میبرد، نماز تو را به بالا می رود. یعنی به معراج میبرد. معراج جایی نیست. معراج مکان نیست، معراج بالا رفتن است. به کجا بالا برویم؟ برو، و همچنان برو تا به مقصد برسی. مقصد کجاست؟ مقصد که رسیدی، میایستی؟ جایی است که اتراق کنیم و بنشینیم؟ نه، همچنان باید برویم.
نماز معراج است و اسم کتاب امام «معراج السالکین». نماز معراج است و عبادت. بهترین عبادت یک مومن مسلمان، نماز است. نماز ستون عبادات است. افضل العبادات است. عبادت یعنی چی؟ یعنی ثنای خداوند است. ثنای خدا یعنی چه؟ خدا چه کسی است که تو ثنایش را میگویی؟ به زبانی ثنای خدا میگویی؟ ثناگو، و شخص مورد ثنا، سنخیت میخواهد یا نه؟ هل تکون الظل. ثنا گفتن و آنچه مورد ثنا واقع میشود سنخیت میخواهد یا نه؟ حق تبارک تعالی در کمال عزّ قدس است. خداوند تنزیه است یعنی شبیه ندارد. چه گونه بفهمم کسی را که شبیه ندارد؟ چه گونه ثنا بگویم کسی را که شبیه ندارد؟! ثنای واقعی خودِ حق است. خود خداست. ثنای واقعی این است که خود خدا خودش را میشناسد. چه کسی مثل خود خدا، خدا را میشناسد؟ خدا خودش را خوب میشناسد و آن، ثنای واقعی است. حضرت ختمی مرتبت میگوید: «من نمیتوانم ثنایت را بگویم. تو خود ثنای خود را میگویی». این را که میگوید؟ حضرت ختمی مرتبت. اگر ثنای واقعی، ثنای خداست، این ثنای واقعی بیاید پایین و تنزل کند. و ثنای حق تعالی از مقام قدس که هیچ کس در آنجا راه ندارد در نشأه مُلکی عنصری باید پیاده شود.
ثنای حق فراگیر است در ذرات هستی از مُلک تا ملکوت. همه جا را ثنا گرفته. این ثنا در کجا بیاید؟ بیاید در قلبم، لسانم، فکرم، بدنم. آمدن ثنای حقیقی حق از قدس ربوبی به نشأه جهان عنصری و ملکی. پس نماز یعنی این. باید اینجا ظاهر شود. بعضیها میگویند ما رسیدیم. این حرف درستی نیست. رسیدن، باعث ساقط شدن نیست و ثنا باید حضور داشته باشد. و ظهور عنصری آن همین کارهاست که ما میکنیم. با نماز اول باید نجاست را از خود دور کنیم. آدم نجس نمازش باطل است چه در لباس و چه در بدن. باید طاهر باشیم. نجاست مهجوری از مقام قدس است. دوری از مقام قدس، نجس بودن است. کروبیان یک ذره از مقام قدس دور شوند، تو گویی نجسند.
حال میرویم سراغ وضو یا غسل. اول میرویم سراغ آب. رفتن سراغ آب که حدیث داریم «و جعلنا من الماء کل شیءالحی» آب حیات است. آب اساس حیات است اگر آب نباشد هیچ موجودی نیست و زندگی از آب است. و آب مظهر رحمت اطلاقی حق است. و رحمت اطلاقی یعنی چه؟ یعنی هیچ چیز از دایره شمول رحمت حق خارج نیست. آب مظهر رحمت اطلاقی خداوند است. آب مطهر است. و الله اکبر، اول تکبیر است. و آخر نماز تسلیم. اکبر یعنی چه؟ یعنی خدایا همه غیر تو کوچکند. اکبر تویی. چه چیز در مقابل تو بزرگ است ؟ هیچی علی الاطلاق و غیر تو اکبر نیست. پروردگارا هر آنچه غیر تو بود ریختم دور. تعلقات، نفسانیات، شهوات، و... را دور ریختم و نزد تو آمدم. قیام. قیام یعنی چی؟ قیام یعنی ایستادن. یعنی حد وسط بین افراط و تفریط. راه اعتدال. همان عدل. که اصلا شریعت هم برای عدل است. نه افراط و نه تفریط. خیلی سخت است. و این یعنی قیام. راه خدا. و قیام به عدل. یعنی خودت هم باید عادل باشی. عادل وجودی، فکری، اندیشهای...
بسم الله الرحمن الرحیم. بسم الله یعنی چی؟ چرا نمیگوییم بالله الرحمن الرحیم؟ میخواهیم برویم خدمت خدا، و چرا نمیگوییم بالله؟ حق تعالی جز در اسم ظاهر نمیشود. صفت هم همان اسم است. کتابی در این زمینه هست، بروید مطالعه کنید. خدا در اسم ظاهر میشود. برای ما اسم، الفاظ است. اسم خدا فقط لفظ الله است، لفظ رحمان است، اینها اسم، اسماند. ولی اسم نیست. پس اسم خدا چیست؟ ظهورش در یک صفت. عین رحمت اسم خداست نه اسم رحمت. عین رحمانیت اسم خداست نه اسم رحمان. همه عالم رحمت است، اسمش را میخواهی پیدا کنی یا خود رحمت را؟ اسم خدا خود رحمان و رحمت است نه کلمه رحمان و رحمت. پس کلمه رحمان و رحیم اسم اسم است. اینکه میگویی بسم الله، یعنی به تجلی و ظهوره.... الله اسمی است که همه صفات را دربرمیگیرد....
"بسم الله" سوره حمد یا توحید، یکی است یا نه؟ اهل سنت میگویند یکی است. اما شیعه میگوید نه. بسم الله سوره حمد با بسم الله سوره توحید یکی نیست. بسم الله سوره حمد و توحید و یاسین و الرحمن غیرهمند و یکی نیستند؟ نه هر بسم الله در هر کوچکترین کلمه و فعلی که انجام میدهند، غیر بسم الله است. بسم الله نشستم، هر سخنی که بگویم و هر نفسی که با بسم الله بکشم، این بسم الله با بسم الله قبل فرق میکند.
اسم یک مظهر دارد. اسم مقدمهای بر مظهر است. اسم در مظهر ظاهر میشود. در مقام تعیّن ما اول به مظهر میرسیم و بعد به اسم میرسیم. در مظهر اسم را میفهمیم. و اول به مظهر میرسیم و بعد به اسم میرسیم. پس هر عملی حتی در کوچکترین عمل از جمله نفس کشیدن.
سبحان ربی العظیم و... . سبحان یعنی چی؟ سبحان یعنی پاکی از اینکه من گفتم. یعنی اینکه من گفتم شایسته مقام تو نیست. تو بالاتری. از چه بالاتری؟ از کوه ابوقبیس، کوه اورست...؟ الله اکبر یعنی چه؟ یعنی بزرگتری از اینکه من بتوانم حرف در موردت بزنم. نه بزرگتری از کهکشان. من نمیتوانم بگویم. زبانم الکن است. ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم.....
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم.
ای مخالفان عارفان، و کسانی که پیرو خط امام هستید، این کتاب را بخوانید. این کتاب میگوید: تا مادامی که خود را محمود میشناسی و حمد میگویی و حامد و محمود میشناسی، مشرکی. وقتی رسیدی، دیگر حامد نیستی و تو نیستی. آن زمان تو هم حامدی و هم محمود.
روایتی است که امام صادق در حال نماز خواندن بودند و به کلمه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسیدند. حالت خاصی به حضرت دست داد. از ایشان سوال کردند این چه حالتی است، فرمودند: «وقتی به این کلمه رسیدم و گفتم «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، یک دفعه گوشم شنید که خدا دارد میگوید: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» خود خدا میگفت.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران