مجله نوجوان 41 صفحه 23

کد : 138667 | تاریخ : 19/06/1395

شعر غزلهای انتظار دستش از گل، چشمش از خورشید، سنگین، خواهد آمد بسته بار گیسوان، از نافه چین، خواهد آمد شنگ و شیطان، با همان رفتار شیرین خواهد آمد با شگرد سامری را ساحری آموز نازش تا دوباره که بستاند دل و دین خواهد آمد بیگمان از آینه - جشن سرور آمیز حسنش راه دوری تا من - این تصیر غمگین - خواهد آمد عشق، گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد ای دل من! سر مزن بر سینه اینسان ناشکیبا لحظهای دیوانه جان! آرام بنشین، خواهد امد خواهد آمد، خواهد امد، آری اما گر نیاید باز سقف آسمان امروز، پایین خواهد آمد حسین منزوی فروغ بخش شب انتظار آمدنی ست رفیق آمدنی، غمگسار آمدنی ست به خاک کوچه دیدار، آب می پاشند بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی ست ببین چگونه قناری به وجد آمده است! مترس از شب یلدا، بهار آمدنی ست صدای شیهه رخش ظهور میآید خبر دهید به یاران، سوار آمدنی ست بس است هر چه پلنگان به ماه خیره شدند یگانه فاتح این کوهسار آمدنی ست مرتضی امیری اسفندقه

[[page 23]]

انتهای پیام /*