مجله نوجوان 43 صفحه 4

کد : 138684 | تاریخ : 19/06/1395

عروسک بزرگ ... کسی امروز سراغی از او نگرفت. نگاهش دلخوش به آسمان خاکستری است. افتاب در این بعد از ظهر تابستان پشت ابری مصنوعی از دود ماشینهای مختلف پنهان می شود. تاکسی او آن پایین منتظر مسافری از جنس رویای اوست . چشم راستش امروز با چشم چپش آشتی کرد. چشم سمت چپ چشم خوبی است ولی تنها اشکالی که دارد این است که شب زنده دار است. تقصیر ندارد این طبیعت هر شیء مصنوعی است. آما به هر جان کندنی که بود با هم هماهنگشان کرد . هر کس واسطه ای برای شفاعت میخواهد ، خدا رحمت کند چشم سمت چپش را. آنقدر شریف بود که بعد از جان فشانی زیاد ، عاقبت به خیرش کرد ! حالا که او هر موقع که بخواهد میان برزخ آسمان و زمین نفس می کشد . تاکسی سفیدش در ایستگاه انتظار می کشد و او مثل همیشه بالای بلندترین ساختمان میدان اصلی شهر چشم به ایستگاه دارد. دلشوره مسافر را ندارد، عادت کرده روزها بیاید و آدمهای خصا را با کرایه های کم به مقصدهای دلخواهشان برساند. راضی است و روزی صدهزار مرتبه خدا و چشم شهیدش را دعا می کرد. ... آفتاب از پشت دودهای سیاه خمیازه می کشد . عطش دارد ، چشمهایش را می بندد و سبکبال به درون ماشین بر می گردد و لحظه ای بعد دست می برد و از گوشه صندلی تاکسی اش قمقمه آب را بر می دارد . قمقمه ای که یادگار سالهایی آشنا است . نشانه هم دارد . خون سرخ چشم شهیدش روی تن آن . ... تلنگری به قاب شیشه پنجره می خورد . سرش را بر می گرداند . انگشتان پسر نوجوانی است ، شیشه را به احترام او پایین می کشد . پسر نوجوان با لهجه ای خاص لبهایش را می جنباند . آقا سلام . می بخشید . میخوام من رو ببرید به یک مغازه بزرگ . لبخند می زند ، با خودش فکر می کند : عجب مسافر کوچکی ! ... بفرما سوار شو ! پسر نوجوان دوباره سوال می کند : آقا ماشین شما پخش داره ؟ نوجوان صورت مهربان و موهای کوتاهی دارد . به همراه زنبیلی که درون آن ضبط صوت بزرگی قرار دارد در عقب را باز کرده و سوار می شود . از توی آینه نگاهش می کند و می گوید : ضبط صوت که خودت داری ؟ چند دکمه آن را فشار می دهد و معصومانه جواب می دهد . خراب شد . امروز نتونستم حتی یه نوار بفروشم . ماشین حرکت می کند . نوجوان نوار کاستی را بیرون می آورد و به طرفش می گیرد . می شه این رو بذارید ، نامه اس ، مادرم فرستاده . *** آدمها و ماشینها دیگر در دنیای آنها نیستند ، همه چراغهای تابلوهای راهنمایی و رانندگی برایشان سبز می شود . با خودش زمزمه می کند .

[[page 4]]

انتهای پیام /*