مجله نوجوان 44 صفحه 34

کد : 138750 | تاریخ : 19/06/1395

آسمانی ها نتابی گر .... چه خواهم کرد ... مهدی توکلیان ای زیباترین رویای هر دل رویایی! تا کی؟ ! نهان از دیده ها می مانی!؟ ای صاحب دلهای خسته! و ای قیام کننده از خاندان پیامبر خدا؟! آریالا جان1 بی شما، دلهایمان آرام نیست. قرنها زمزمه یاد شماست که بسان نوایی آرام بخش طنین بی خواب ناآرامی هامان می شود. آقا جان! بگذار تا به درد بگرییم که اکنون، های های ما جز به اشک سیراب نمی شود خنده هامان، پر از گریه است چونان روزگار گریان غم نهفته و نگفته خویش را تا کی بر دلهایمان، نگه داریم؟ ! و حواله غم سنگین قسمت را با که قسمت کنیم؟ ! مولای ما! آقا جان! کی شود؟ ! ما را بخوانی، به خوان و خانه خوش؟ ! سالیان سال است که خانه به خانه خانه بدوش یک لحظه وصال شیدا و بی قرار نشسته ایم و در حریم تمامی عشقهای خداوندی تنها حدیث شوق و عشق و اندیشه وصال شما خاستگاه تمامی خواستهای ما شده است ای خوب ترین! و ای محبوب ترین ! ای آن که زمین را از عدل و داد آکنده می سازی! ای با وفاترین! و ای مظهر الهی باقیمانده در زمین! و ای انتقام گیرنده دشمنان خدا! ای پاک ترین! و ای واسطه دفع بلاها1 ای آریالای من! اندیشه وصال شما هر گز از سر ما بیرون نخواهد رفت فقصه اندیشیدن به شما1 قصه خوبیانس است که با دلهای پر خون و شیدا! و با آرزوهای بی انتها محنت فراق دارند و درد اشتیاق ای ناب ترین! و ای سبب آرامش و امنیت! اندیشه وصال شما اندیشه آنانی است که می دانند دلهای بی عشق بسان چشمهای بی نور است. و می دانند که برگ زندگانی بی شما هیچ است و بسان انسانهای تشنه به دنبال چشمه آبی در کویر کمر شوق بسته و قدم در راه طلب و ظهور نهاده اند و دستهای طلب به دامان شما آویخته اند و شما را می خواهند ای قائم غایب از نظر! و ای واقف اسرار دلها ادرکنا

[[page 34]]

انتهای پیام /*