مجله نوجوان 55 صفحه 25

کد : 138885 | تاریخ : 19/06/1395

تجربه دوراهی خ. لرستانی پرفسور ان. مایر استاد دانشگاه میشیگان به همراه تعدادی از شاگردانش تصمیم گرفتند یک سلسله آزمایش انجام دهند و رفتار دو موش آزمایشگاهی را در موقعیتهای مختلف عصبی، مطالعه کنند. آنها دو موش آزمایشگاهی را در قفسی با دو در قرار دادند. در اول در سمت چپ و در دوم در سمت راست قرار داشت. موشها بعد از مدتی آموختند که شنیدن صدای زنگ به معنی آماده بودن غذا است و باید از یکی از درها عبور کنند تا به غذا برسند. آنها در صورتیکه به سمت در دوم که بسته بود میپریدند، محکم به عقب پرت میشدند و اگر به طرف در اول میپریدند وارد محوطهای میشدند که پر از خوراکیهای مختلف بود. مدت زیادی نگذشت که موشها این قاعده را به خوبی آموختند و به آن عادت کردند. پرفسور مایر در این مرحله تصمیم گرفت جای درها را عوض کند، یعنی در اول بسته شد و غذاها در پشت در دوم قرار گرفت. موشها در ابتدا به شدت گیج شده بودند. آنها بعد از اینکه بارها و بارها خودشان را به در اول کوبیدند، تصمیم گرفتند در دوم را هم امتحان کنند. از آن به بعد تا چند روز ابتدا در اول را امتحان میکردند و بعد به طرف در دوم میپریدند. بعد از مدتی د راول را کاملا فراموش کردند. پرفسور مایر آزمایش را حتی از این هم سختتر کرد. او از آن به بعد جای درها را هر روز عوض کرد. موشها یک روز غذایشان را در سمت راست و روز دیگر در سمت چپ می یافتند. آنها تحت چنان فشار روحی قرار گرفته بودند که به زودی نسبت به صدای زنگ بیتفاوت شدند و بیحرکت در وسط قفس نشستند. پرفسور مایر تصمیم گرفت آنها را مجبور به انتخاب کند. او به موشها شوک الکتریکی وارد کرد و آنها را مجبور کرد که یکی از درها را انتخاب کنند. موشها دیوانهوار به طرف یکی از درها که بسته بود پریدند و خودشان را به آن کوبیدند. آنها بیوقفه به این کار ادامه دادند و هرگز به سمت در دیگر که باز بود نرفتند. آنها در این وضعیت بحرانی و عصبی به کلی فراموش کردند که این قفس در دیگری هم دارد و اگر این یکی بسته باشد، دیگری حتما باز است. آنقدر خودشان را به در بسته کوبیدند که از پا درآمدند و بیهوش شدند. نکته: تا به حال چند بار مثل موشها رفتار کردهاید؟ کدامیک از ما در موقعیتهای مختلف عصبی کنترلمان را از دست ندادهایم و بهترین راههای نجات را فراموش نکردهایم؟ تحت تأثیر خانمی برای یک برنامه تلویزیونی نامهای نوشت و از سازندگان برنامههای تلویزیونی خواهش کرد که در مورد پخش برنامهها و سریالهای پرمخاطره جویندگان گنج بیشتر دقت کنند. او ادامه داده بود:" مدتی پیش به خانهای بزرگ و قدیمی نقل مکان کردیم. دو پسر من با دیدن دیوارهای قطور و فرسوده این خانه، تقریبا مطمئن شدند که به زودی به گنج بزرگی دست پیدا خواهند کرد. آنها یکی از دیوارهای زیرزمین را انتخاب کردند و مخفیانه در آن حفره بزرگی کندند و مدتی نگذشت که صندوق بزرگ و پر از غذا پیدا کردند و البته بعد از بیرون کشیدن صندوق، با چهره برافروخته همسایه کناری روبرو شدند که از آن طرف حفره داشت نگاهشان میکرد. ما مجبور شدیم یک یخچال جدید برای او بخریم." نکته: بزرگترین صندوقهای گنج، در خانههای خودمان است. فقط کافی است به آشپزخانه برویم.

[[page 25]]

انتهای پیام /*