مجله نوجوان 59 صفحه 24

کد : 138956 | تاریخ : 19/06/1395

آهای جماعت، بیایید تماشا! من هستم! من به وجود آمدم تا در مرکز توجه دیگران باشم! من زیباترینم! من پراحساس ترینم! من باهوش ترینم! من خوش لباس­ترینم! من بهتر از همه حرف می­زنم! من! من! من! جدی جدی از این همه من من دلغشه نمی­گیری؟ بیایید با خودمان رو راست باشیم. همه ما دوست داریم در مرکز توجه اطرافیانمان باشیم، فقط بعضی از ماها از این موضوع خبر داریم و می­توانیم آن را مهار کنیم و بعضی از ماها از این موضوع بی­خبریم و مهارش می­شویم. موضوع در مرکز توجه بودن، موضوعی است که دسته دوم را در دام بازی­های عجیب و غریب می­اندازد. نتیجه افتضاح می­شود. بازی­های ما از تنوع خیلی خیلی زیادی برخوردارند. یک مثال می­زنم. گلدونه پیراهن صورتی که یکی از بستگان گلدونه خالی که بنده هستم است! بیایید یک روز از صبح تا شب با گلدونه پیراهن صورتی که هم سن و سال شماهاست همراه بشویم. گلدونه پیراهن صورتی، ساعت 5 صبح ساعتش را کوک کرده است. ولی او هیچ وقت صبح به این زودی برای درس خواندن بیدار نمی­شود. مسئله فقط صدای زنگ است. زنگ ساعت همه خانواده را از خواب می­پراند. خود گلدونه پیراهن صورتی هم از خواب می­پرد، کمی سرو صدا می­کند و چراغ اتاقش را روشن می­کند و پتو را روی سرش می­کشد و تخت می­خوابد همه این تلاش­ها برای این است که پدر و مادر گلدونه پیراهن صورتی فکر کنند که او برای درس خواندن بیدار شده و دوست همکلاسی­اش که در خانه روبروی آنها زندگی می­کند، چراغ روشن اتاق گلدونه را ببیند و حسرت بخورد. گلدونه پیراهن صورتی خواب راحت ندار، چون برای مدرسه رفتن باید به متکایش سفارش کند تا بیدارش کند و گاهی اوقات متکایش خواب می­ماند. گلدونه پیراهن صورتی، همیشه چشم درد دارد. چون صبح که از خواب بیدار می­شود باید انگشتانش را یک دور در چشمهایش فرو کند تا آثار قرمزی و بیخوابی در چشمهایش ظاهر شوند و مادرش بگوید، بچه­ام آنقدر درس خواند که نفله شد! و گلدونه پیراهن صورتی کلی کیف کند! عذاب بعدی مربوط به وقتی است که گلدونه پیراهن صورتی برای به مدرسه رفتن آماده می­شود و کفشهایش که دو شماره به پایش کوچک هستند را به زور می­پوشد. او حق ندارد لنگ لنگان راه برود چون به همه گفته که خانوادگی پاهای کوچک و زیبایی دارند. البته گلدونه پیراهن صورتی درد را با کمال میل تحمل می­کند، چون یک بار یکی از همکلاسی­هایش به او گفت بین همه­ پاگنده­های این کلاس خوش به حال تو که پاهای به این کوچکی داری. گلدونه پیراهن صورتی اغلب اغلب وقتها گرسنه است و صورتش جوشهای بزرگ و قرمزی دارد علت این است که او پول نهار را از مادرش می­گیرد ولی کسرشأن خود می­داند که از غذاهای مدرسه که همه از آن استفاده می­کنند بخورد، چون او با همه فرق دارد. صبح به صبح، گلدونه پیراهن صورتی، همه پول نهارش را بابت یک عدد شکلات خارجی خرج می­کند، چون کلاس شکلات خارجی خیلی بالا است. بیشتر وقتها گلدونه پیراهن صورتی پول کرایه ماشینش را هم روی شکلات می­گذارد و با آن کفشهای تنگ تا مدرسه پیاده می­رود! اینجور وقتها از خوردن شکلاتش کوچکترین لذتی نمی­برد. او فقط آرزو دارد پاهایش را از کفش لعنتی بیرون بکشد. گلدونه پیراهن صورتی فقط و فقط می­خواهد با دیگران فرق داشته باشد و از همه آنها بهتر به نظر برسد. او گاهی وقتها برای تنوع وگاهی وقتها برای فرار از مسئولیتهایی که وقت نکرده به آنها بپردازد، خودش را به مریضی می­زند و از اینکه دیگران برای نبوغ بیمار شده اودل می­سوزانند کلی خوشحال می­شود. گلدونه پیراهن صورتی روزها را به شب می­رساند و شبها را از فرط خستگی بلافاصله خوابش می­برد. به خاطر همین او هیچوقت فرصت نمی­کند که به سختیهایی که به خودش هموار کرده بپردازد و به این موضوع فکر کند که چرا از خوردن شکلاتش لذت نمی­برد. شاید اگر گلدونه پیراهن صورتی به زیبایی ساده بودن و خودش بودن پی می­برد آنقدر خوش و دیگران را اذیت نمی­کرد. مخصوصاً وقتهایی که نوبت کارنامه گرفتن می­رسید، چون گلدونه پیراهن صورتی نمی­توانست نمره­های ناجورش را برای هیچ کس توجیه کند و چند روزی زندگی خیلی خیلی سخت می­شد. گلدونه پیراهن صورتی در بازی جلب توجه برنده شده بود ولی به قیمت باختن یک بازی دیگر! بازی که شاید نشود به آن بازی گفت! گلدونه

[[page 24]]

انتهای پیام /*