مجله نوجوان 101 صفحه 10

کد : 139158 | تاریخ : 19/06/1395

داستان پلیسی نویسنده : آلفرد هیچکاک مترجم : مهرک بهرامی تصادف اتومبیل قسمت اول «مارک وود» در مقابل یک ضمانت به مبلغ یک صد هزار دلار از طرف بازپرس آزاد شد به شرط آن که از حوزه قضایی خارج نشود و برای ادامه بازپرستی و بعد هم محاکمه خود را در اختیار مقامات قضایی قرار دهد و در این آزادی دوست قدیمی او «کلوین وست فیلد» که یکی از وکلای برجسته ی آن حدود به شمار می رفت کمک زیادی کرده بود . «مارک وود» از او خواسته بود که وکالتش را قبول کند و وست فیلد هم تقاضای دوست قدیمی و با نفوذ خود را نتوانسته بود رد کند . دو ساعت بعد مارک وود به اتفاق دوست وکیل خود مشغول صرف ناهار بود و ضمن آن در اطراف واقعه ای که پیش آمده بود و محاکمه ای که جریان داشت صحبت می کردند . مارک ! اتهام تو سنگین است . البته من نمی خواهم تو را بترسانم ولی به هر حال باید بدانی که در این مورد متهم به قتل یک نفر در یک تصادف رانندگی و ضمناً فرار از محل حادثه هستی . مارک وود از خود دفاع کرده و گفت : ولی کلوین ، تو باید بدانی که من حقیقتاً این کار را نکرده ام و آن مرد را زیر نگرفته ام . وست فیلد در حالی که دوست قدیمی خود را نگاه می کرد جواب داد : با این حال باید بدانی که تا چهار روز دیگر محاکمه تو شروع خواهد شد و در دادگاه به اتهام تو رسیدگی خواهد شد و اگر تا آن زمان نتوانیم دلایلی برای بی گناهی و برائت تو به دست آوریم کار تو تمام است . منظورم این است که لااقل از نظر سیاسی باید میدان را ببوسی و کناره گیری کنی . چون همه چیز را از دست خواهی داد . مارک وود غرشی کرد و گفت : بله کلوین ، خوب می فهمم . بیست سال فعالیت کردم و زحمت کشیدم و جان کندم و حالا کمی قبل از انتخابات فرمانداری کل ایالت باید این اتفاق لعنتی همه چیز را به هم بریزد و خراب کند . اتفاقی که من در آن دخالت و گناهی نداشته ام و به خاطر کاری که نکرده ام باید مجازات شوم . این واقعاً مسخره است باید جلوی آن را بگیریم و نگذاریم به من این طور لطمه بخورد . وکیل مدافع در این جا وسط صحبت مارک وود پریده و گفت : تنها یک راه نجات و یک شانس برای ما باقی مانده و آن این است که ما بتوانیم آن کسی را که وسط راه به اتومبیل تو ایست داد و تقاضا کرد او را تا مسیری برسانی و تو هم سوارش کردی ، پیدا کنیم . او تنها کسی است که می تواند شهادت دهد گرچه تو در همان شب و در حدود ساعت تصادف از آن جاده عبور کرده ای ولی تو آن مرد عابر را زیر نگرفته و او را نکشته ای و تنها گواهی اوست که در دادگاه می تواند تو را نجات دهد . وکیل مدافع این را گفت و با دقت به موکل خود خیره شد تا ببیند او چه می گوید مارک وود آهی کشیده و گفت : بله کلوین حق با توست اما من نمی دانم که چرا او تا به حال مراجعه نکرده و با تلفن با ما تماس نگرفته است او باید بداند که پای حیثیت و آبرو و همه چیز من در میان است و همه در گروی شهادتی است که باید بدهد و من را آزاد کند . مارک وود که کاندیدای انتخابات فرمانداری کل ایالت کالیفرنیا بود و برا ی این کار مبارزات شدیدی را آغاز کرده بود با حالت عصبی شدیدی مشتهای خود را گره کرد و روی میز کوبید . کلوین برای آن که او را آرام کند دست خود را روی دستهای او گذاشت و در حالی که سعی می کرد او را دلداری دهد گفت : تو خیالت راحت باشد من ترتیب این کار را هم داده ام و به وسیله یک آگهی که برای کلیه روزنامه های مهم فرستاده ام از آن مرد ناشناس تقاضا کرده ام که به سرعت هر طور که ممکن است با تو یا من تماس بگیرد و امیدوارم که او هم این کار را بکند . . . در این جا وکیل مدافع کمی سکوت کرد و بعد به سخنان خود ادامه داد و گفت : فقط موضوع مسخره ای که پیش آمده این است که تو او را به کلی فراموش کرده ای و به خاطر نمی آوری که قیافه اش چطور بوده و نشانی از او نداری یا لااقل اسم او را هم نپرسیده ای و نمی دانی تا به این وسیله بتوانیم او را پیدا کنیم . مارک غرشی کرد و گفت : بله . . . آخر می دانی که آن شب من قرص آرام بخش خورده بودم و حالم چندان خوب نبود . وست فیلد با ناراحتی جواب داد : این هم خودش یک نقطه ضعف برای کار ما است که تو در حال خواب آلودگی پشت فرمان نشسته ای و این حربه خوبی برای دادستان است که از آن بر علیه ما استفاده کند . مارک وود گفت : ولی تو به هر حال باید به هیأت منصفه دادگاه ثابت کنی کسی که عادت به خوردن قرص دارد با خوردن یکی دو عدد قرص خواب آور هم می تواند رانندگی کند و کنترل خود را پشت فرمان حفظ کرده و در این حالت کسی را زیر نگیرد . وکیل مدافع حرف موکلش را قطع کرد و به تندی گفت : مسئله به این سادگیها هم که تو تصور می کنی نیست . اگر من ادعا کنم که تو با خوردن چند تا قرص خواب آور ، منگ نشده بودی و می توانستی درست رانندگی کنی آن وقت این

[[page 10]]

انتهای پیام /*