آسمانی ها
علی موسوی گرمارودی
خط خون
درختان را دوست می دارم که به احترام تو قیام کرده اند و آب را که مهر مادر توست
خون تو ، شرف را سرخگون کرده است شفق آینه دار نجابتت و فلق محرابی
که تو در آن نماز صبح شهادت گزارده ای
***
در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است هیچ گودالی را چنین رفیع ندیده بودم
در حضیض هم می توان عزیز بود از گودال بپرس
***
شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد
هر چه در سوی تو حسینی شد و دیگر سو یزیدی اینک ماییم و سنگها
ماییم و آبها درختان کوهساران ، جویباران ، بیشه زاران
که برخی یزیدی وگرنه حسینی اند خونی که از گلوی تو تراوید
همه چیز و هر چیز را در کائنات به دو پاره کرد در رنگ اینک هر چیز یا سرخ است
یا حسینی نیست
***
-ای قتیل بعد از تو خوبی سرخ است و گریه سوگ
خنجر و غمت توشه سفر به ناکجا آباد
رود خونت راهی که راست به خانه خدا می رود
تو از قبیله خونی و و ما از تبار جنون خون تو در شن فروشد
و از سنگ جوشید ای باغ بینش! ستم دشمنی زیباتر از تو ندارد
و مظلوم یاوری آشنا تر از تو تو کلاس فشرده تاریخی قیام تو مصاف نیست
منظومه بزرگ هستی است پایان سخن پایان من است تو انتها نداری
[[page 34]]
انتهای پیام /*