مجله نوجوان 105 صفحه 34

کد : 139218 | تاریخ : 19/06/1395

آسمانی ها علی موسوی گرمارودی خط خون درختان را دوست می دارم که به احترام تو قیام کرده اند و آب را که مهر مادر توست خون تو ، شرف را سرخگون کرده است شفق آینه دار نجابتت و فلق محرابی که تو در آن نماز صبح شهادت گزارده ای *** در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است هیچ گودالی را چنین رفیع ندیده بودم در حضیض هم می توان عزیز بود از گودال بپرس *** شمشیری که بر گلوی تو آمد هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد هر چه در سوی تو حسینی شد و دیگر سو یزیدی اینک ماییم و سنگها ماییم و آبها درختان کوهساران ، جویباران ، بیشه زاران که برخی یزیدی وگرنه حسینی اند خونی که از گلوی تو تراوید همه چیز و هر چیز را در کائنات به دو پاره کرد در رنگ اینک هر چیز یا سرخ است یا حسینی نیست *** -ای قتیل بعد از تو خوبی سرخ است و گریه سوگ خنجر و غمت توشه سفر به ناکجا آباد رود خونت راهی که راست به خانه خدا می رود تو از قبیله خونی و و ما از تبار جنون خون تو در شن فروشد و از سنگ جوشید ای باغ بینش! ستم دشمنی زیباتر از تو ندارد و مظلوم یاوری آشنا تر از تو تو کلاس فشرده تاریخی قیام تو مصاف نیست منظومه بزرگ هستی است پایان سخن پایان من است تو انتها نداری

[[page 34]]

انتهای پیام /*