
محمد رضا تقی دخت
داستان محمد
پایتخت جدید اسلام
قصه آزار و ایذاء محمد (ص)، حتی بعد از واقعه
شعبِ ابی طالب هم خاتمه نیافت. پیامبر امین، با آن که
دو پشتوانه مهم خود - خدیجه و ابوطالب - را در
«عام الحزن» از دست داده بود، اما از دعوت خدایی
خود دست بردار نبود. کسانی هم - اندک شمار- به او
می گرویدند و دعوتش پیروانی داشت. قریش هم اگر
چه بعد از واقعه شعب، اندکی از سختیها و فشارها بر
محمد (ص) کاسته بودند، اما تحمل دعوت او، که ردّ
آیین پدرانشان بود، را بر نمی تافتند.
هر ساله کسانِ زیادی از شهرهای مختلف شبه جزیره
برای حج گزاردن به مکه می آمدند. در میان این حج
گزاران، که محمد (ص) معمولاً در ایام حج به دعوت
آنها می پرداخت، کسانی بودند که تمایلی به دعوت
محمد (ص) در درون خویش می یافتند، اما از ترس
قریش یا به تعهدِ پیمان هایی که سران آنها با سران
قریش داشتند، دعوت او به اسلام را اجابت نمی کردند.
در سالی و نوبتی از این دعوت ها، شش تن از سران
«یثرب» که برای حج به مکه آمده بودند - از قبیله
خزرج - دعوت محمد (ص) را برابر فطرت خویش یافتند
و پذیرفتند. سال بعد، این شش تن به ضمیمه شش تن
دیگر از خزرجیان یثرب، در جایی به نام «عقبه» با
محمد (ص) عهد بستند به حمایت او، پذیرش اسلام
و نشر دعوتش. این عهد که «پیمان عقبه اول» نام
یافت، روزنه امیدی بود برای گسترش اسلام به
خارج مکه. در سال سومِ دیدار اهل یثرب، هفتاد
کس از بزرگان یثرب، در همان عقبه، عهد جدیدی
با محمد (ص) بستند به پذیرش اسلام،
دفاع از پیامبر و مسلمانان مکه و حمایت
مالی و جانی اسلام؛ عهدی که به «پیمان
عقبه دوم» مشهور شد.
با این پیمان، محمد
(ص) به پشتگرمی
موافقتی که با یثربیان
کرده بود، اندک اندک و پنهانی، مسلمان را به یثرب
کوچ داد. به این ترتیب از میان کسانی که اسلام آورده
بودند، تنها دو کس در مکه و با پیامبر ماندند: ابوبکر
و علی (ع).
محمد (ص) که پس از این واقعه، جانش در معرض
خطر جدی قرار گرفته بود، خود نیز به همراهی ابوبکر،
مقارن شبی که سران قریش قصد کشتنش را داشتند به
مدینه کوچید. آنها نیز که به سودای قتلش آمده بودند،
صبحگاهان وقتی با شمشیرهای آخته بر جای خوابش
رفتند، علی (ع) را به جایش خفته یافتند؛ فضیلتی که
تا همیشه در این به خطر انداختن جان برای علی (ع)
باقی ماند.
محمد (ص) اما، بلافاصله تحت تعقیب قریش که از
انتشار اسلام در مدینه آگاه شده بودند، قرار گرفت. اما
در غاری بین مکه و مدینه به همراهی ابوبکر مخفی شد
و تار عنکبوتی بر دهانه غار، جان او و همراهش را از
آسیب شمشیرهای قریش رهاند.
بدین سان، محمد (ص)، به یثرب درآمد. شهری که با
وجود اختلاف دو قبیله مهم آن یعنی «اوس» و «خزرج»
اکنون در سایه اسلام اتحادی یافته بود. یثرب به احترام
ورود محمد (ص)، به «مدینه النبی» (شهر پیامبر) تغییر
نام داد و بعدها هم به همین نام ماند (مدینه). در این
مدینه، محمد (ص) برخلاف مکه، مورد احترام تمام بود.
او اندک اندک جامعه مدینه را یکدست کرد، آموزه های
اسلام را جاری ساخت و جامعه ای عاری از جهل و
خرافه را پایه ریزی کرد، به رهبری و پیشوایی خود.
او یارانش را که از مکه به مدینه درآمده بودند، «مهاجر»
خواند و با یاران مدنیاش (انصار) پیوند برادری داد. این
عقد اخوت، که یکان یکان بین مهاجر و انصار بسته شد،
اتحادی عظیم به وجود آورد و مشکلات مهاجرین را هم
که زندگی شان در مکه، مورد غارت قریش قرار گرفته
بود، حل کرد.
مسلمانان که آسایشی یافتند و اسلام رمقی پیدا
[[page 12]]
انتهای پیام /*