مجله نوجوان 126 صفحه 34

کد : 139342 | تاریخ : 19/06/1395

شعر تا حکایت غمها قامت بلند، گرمِ تماشا به آسمان شاید بیان کنی غم خود را به آسمان غم روی غم نشسته به دوشت شبیه کوه کوهی که قد کشیده از اینجا به آسمان آنقدر غم که تا بگریزی و گم شوی از روزگار مردم دنیا به آسمان آنقدر غم که تشنة نورت نموده است هی می کشی دو دست تقلّا به آسمان در خویش موج می شوی و چنگ می زنی بی تاب و بی قرار چو دریا به آسمان عمری است تا سپیده بتابد به غربتت فانون بسته ای همه شبها به آسمان * حالا چه قدر مثل منی، خسته در زمین دلبسته ای از اینهمه تنها به آسمان حالا چه قدر مثل توام تا که عاقبت تقدیرمان به خاک کشد یا به آسمان این شعر را به زلف تو بستم درخت من! سبزش نگاه دار و ببر تا به آسمان سید ضیا قاسمی

[[page 34]]

انتهای پیام /*