مجله نوجوان 138 صفحه 13

کد : 139429 | تاریخ : 19/06/1395

ملیحه: حق با تهمینه است. احترام داشتن و احسان شخصیّت کردن چیزی است که هر آدمی به آن نیاز دارد. ربطی هم به دختر یا پسر بودن ندارد. فاطمه: به نظر من احترام گذاشتن از خانواده شروع می­شود. افرادی در بزرگسالی احساس شخصّیت می­کنند که پدر و مادر آنها در کودکی به آنها احترام گذاشته باشند. سردبیر: اوّل باید احترام گذاشتن را معنا کنیم تا بتوانیم با یک دیدگاه مشترک بحث را دنبال کنیم. فاطمه: احترام گذاشتن به نظر من فقط مؤدب بودن نیست. یعنی منظورم این است که فقط این نیست که در کلام با آدم احترام آمیز صحبت کنند. احترام یعنی اینکه به نظر آدم احترام بگذارند. یعنی وقتی باید در مورد مسأله ای تصمیم گیری شود نظر و عقیدۀ آدم را نادیده نگیرند. ملیحه: احترام گذاشتن یعنی اینکه قبول کنند که بزرگ شده­ایم و فکر نکنند هر کاری که ما می­کنیم اشتباه است. نباید همیشه به ما به چشم متّهم نگاه شود. برخی از بزرگترها فکر می­کنند نوجوانها همیشه در حال اشتباه کردن هستند و از پس هیچ کاری بر نمی­آیند . احترام گذاشتن یعنی اینکه تواناییهای ما را باور کنند و به فکر ما اعتقاد داشته باشند. تهمینه : به نظر من احترام گذاشتن یعنی اینکه به جای ما تصمیم نگیرند. یعنی اجازه بدهند ما راهمان را خودمان انتخاب کنیم. مثلاً پدر و مادر به جای ما در انتخاب رشتۀ تحصیلی­مان تصمیم نگیرند یا ما را راحت بگذارند هر جا که دلمان می­خواهد برویم. هر کاری که دلمان می­خواهد بکنیم. هر جور دوست داریم لباس بپوشیم و در کل هر طور که ترجیح می­دهیم زندگی کنیم. به نظر من احترام داشتن یعنی داشتن آزادی. فاطمه : البته همه چیز باید درحّد و حدود خودش باشد. این درست نیست که آدم هر کاری که دلش خواست بکند. تهمینه: بله! حدّ و حدود لازم است. منظور من هم این نبود که پایمان را از حدّ و حدود خودمان بیشتر دراز کنیم. مگر ما احمقیم که خودمان نتوانیم حدّ و حدود خودمان را تشخیص بدهیم. اصلاً به نظر من احترام یعنی همین! یعنی اینکه دیگران قبول کنند که ما به این حد از تشخیص رسیده­ایم که اگر به ما آزادی بدهند خودمان می­توانیم خیر و صلاح خودمان را تشخیص بدهیم. همین که بعضیها فکر می­کنند اگر ما را به حال خودمان بگذارند از حدّ و حدودمان خارج می­شویم یعنی اینکه ما احترام نداریم. سردبیر : حالا بیایید دربارۀ این بحث کنیم که آیا ما در جامعه احترام داریم یا نداریم. ملیحه: معلوم است که نداریم. مدیر و ناظم و معلم مدرسه که به ما احترام نمی­گذارند. در محیط مدرسه خیلی به دانش آموزان بی احترامی می­شود. مردم هم در جامعه به هم احترام نمی­گذارند. مثلاً رانندۀ اتوبوس سر مسافران داد می­کشد. کارمند بانک به مردم بی احترامی می­کند. حتّی پلیس هم که قرار است خیلی محترمانه به دخترها مثلاً تذکر بدهد که روسری از سرشان عقب رفته، به دخترها بی احترامی می­کند. طوری که انگار دخترها مجرم هستند. فاطمه: چرا همۀ حرفها دربارۀ احترام گذاشتن دیگران به ماست. بیایید دربارۀ این حرف بزنیم که ما چه قدر به دیگران احترام می­گذاریم. ادامه­اش جا نشد، مجلۀ هفتۀ بعد را بخوانید.

[[page 13]]

انتهای پیام /*