ملیحه: حق با تهمینه است. احترام داشتن و احسان
شخصیّت کردن چیزی است که هر آدمی به آن نیاز
دارد. ربطی هم به دختر یا پسر بودن ندارد.
فاطمه: به نظر من احترام گذاشتن از خانواده شروع
میشود. افرادی در بزرگسالی احساس شخصّیت
میکنند که پدر و مادر آنها در کودکی به آنها احترام
گذاشته باشند.
سردبیر: اوّل باید احترام گذاشتن را معنا کنیم تا بتوانیم
با یک دیدگاه مشترک بحث را دنبال کنیم.
فاطمه: احترام گذاشتن به نظر من فقط مؤدب بودن
نیست. یعنی منظورم این است که فقط این نیست که
در کلام با آدم احترام آمیز صحبت کنند. احترام یعنی
اینکه به نظر آدم احترام بگذارند. یعنی وقتی باید در
مورد مسأله ای تصمیم گیری شود نظر و عقیدۀ آدم را
نادیده نگیرند.
ملیحه: احترام گذاشتن یعنی اینکه قبول کنند که
بزرگ شدهایم و فکر نکنند هر کاری که ما میکنیم
اشتباه است. نباید همیشه به ما به چشم متّهم نگاه شود.
برخی از بزرگترها فکر میکنند نوجوانها همیشه در حال
اشتباه کردن هستند و از پس هیچ کاری بر نمیآیند
. احترام گذاشتن یعنی اینکه تواناییهای ما را باور کنند و
به فکر ما اعتقاد داشته باشند.
تهمینه : به نظر من احترام گذاشتن یعنی اینکه به
جای ما تصمیم نگیرند. یعنی اجازه بدهند ما راهمان
را خودمان انتخاب کنیم. مثلاً پدر و مادر به
جای ما در انتخاب رشتۀ تحصیلیمان تصمیم
نگیرند یا ما را راحت بگذارند هر جا که دلمان
میخواهد برویم. هر کاری که دلمان
میخواهد بکنیم. هر جور دوست داریم لباس بپوشیم و در کل هر طور که
ترجیح میدهیم زندگی کنیم. به نظر من احترام
داشتن یعنی داشتن آزادی.
فاطمه : البته همه چیز باید درحّد
و حدود خودش باشد. این درست
نیست که آدم هر کاری که دلش خواست
بکند.
تهمینه: بله! حدّ و حدود لازم است. منظور
من هم این نبود که پایمان را از حدّ و حدود
خودمان بیشتر دراز کنیم. مگر ما احمقیم که خودمان
نتوانیم حدّ و حدود خودمان را تشخیص بدهیم. اصلاً
به نظر من احترام یعنی همین! یعنی اینکه دیگران قبول
کنند که ما به این حد از تشخیص رسیدهایم که اگر به
ما آزادی بدهند خودمان میتوانیم خیر و صلاح خودمان
را تشخیص بدهیم. همین که بعضیها فکر میکنند اگر
ما را به حال خودمان بگذارند از حدّ و حدودمان خارج
میشویم یعنی اینکه ما احترام نداریم.
سردبیر : حالا بیایید دربارۀ این بحث کنیم که آیا ما در
جامعه احترام داریم یا نداریم.
ملیحه: معلوم است که نداریم. مدیر و ناظم و معلم
مدرسه که به ما احترام نمیگذارند. در محیط مدرسه
خیلی به دانش آموزان بی احترامی میشود. مردم هم در
جامعه به هم احترام نمیگذارند. مثلاً رانندۀ اتوبوس سر
مسافران داد میکشد. کارمند بانک به مردم بی احترامی
میکند. حتّی پلیس هم که قرار است خیلی محترمانه
به دخترها مثلاً تذکر بدهد که روسری از سرشان عقب
رفته، به دخترها بی احترامی میکند. طوری که انگار
دخترها مجرم هستند.
فاطمه: چرا همۀ حرفها دربارۀ احترام گذاشتن دیگران
به ماست. بیایید دربارۀ این حرف بزنیم که ما چه قدر
به دیگران احترام میگذاریم.
ادامهاش جا نشد،
مجلۀ هفتۀ بعد را بخوانید.
[[page 13]]
انتهای پیام /*