مجله نوجوان 138 صفحه 18

کد : 139434 | تاریخ : 19/06/1395

دشمن دانا به از دوست نادان مجید صالحی مکتب خانه همیشه آدم را به ایام دور می برد. در یکی از این مکتب خانهها دو شاگرد بودند مکتب خانه که هر دو درسخوان و رقیب سرسخت هم بودند. که یکی قلدر و پر زور بود و دیگر ضعیف الحجۀ یک روز بچهها تصمیم گرفتند که به کوه بروند ولی وقتی رقیب خودش را دید که حسابی شاگرد قلدر سریع قبول کرد، ولی شاگرد ضعیف گرد و خاک کرده او هم قبول کرد. شک داشت و اول قبول نکرد. روز موعود رسید و بچهها راه افتادند ساعاتی گذشت و بچهها از کوه شاگرد ضعیف احساس ضعف کرد و دلش دیگه داشت واقعاً سرش گیج میرفت خواست استراحت کند ولی به خاطر رقیبش بی خیال شد.

[[page 18]]

انتهای پیام /*