مجله نوجوان 20 صفحه 19

کد : 139929 | تاریخ : 18/06/1395

گاو برمایون شب قبل از فرا رسیدن نخستین روز دی ماه درازترین شب سال است و به آن شب یلدا یا شب چله میگویند. دی ماه را ایرانیان باستان خورماه نیز میگفتند که نخستین روز آن خرم روز است. بنابر یک سنت دیرین در نخستین روز دی ماه هر سال، پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد و با جامه سپید در صحرا بر فرشی سپید مینشست. دربانها و نگهبانان را مرخص میکرد و همه را به حضور میپذیرفت. آنوقت با دهقانان و برزگران بر سر یک سفره مینشست و ایشان را برادر مینامید و از غذای ایشان میخورد. این جشن را نود روز نیز میگفتند زیرا میان آن تا نوروز نود روز تمام فاصله است. در روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم این ماه نیز تطابق نام روز و ماه را جشن میگرفتند و معتقد بودند که آسمان یازدهمین روز ماه دی آفریده شده است. سیر سور یا جشن سیر در روز چهاردهم دی ماه برگزار میشد. شانزدهمین روز دی ماه که به ایزدمهر منسوب بوده جشن و مراسم خاصی از شادخواری و شادکامی و رقص و موسیقی برپا میشده است. در افسانههای مربوط به این روز اغلب از گاوی سخن میرود که فریدون با شیر او پرورده شد. این گاو «برمایون» نام دارد و احتمال دادهاند که به معنی گاو پرمایه باشد. مناسبت جشن روز شانزدهم دی ماه را باز گرفتن فریدون از شیر گاو و رهاشدن گاوهای ایرانیان به وسیله فریدون از بند ضحاک گفتهاند. در شاهنامه نیز ابیات فراوانی در این مورد وجود دارد. آمده است که در شب این جشن در آسمان گاوی از نور آشکار میشود که شاخهای او از طلا و پاهایش از نقره است. این گاو، گردونه ماه را به دنبال میکشد و حدود یک ساعت در آسمان میماند. هر کس آن را ببیند و آرزویی کند، آرزویش برآورده خواهد شد. در این روز مردم برای تبریک، شیر گاو مینوشیدند و معتقد بودند هرکس در بامداد این روز پیش از سختن گفتن به بخورد و ترنجی را ببوید آن سال را به خوشی و در نعمت خواهد گذراند و از خشکسالی و بیچارگی و بدبختی در امان خواهد بود. باز برخی از ایرانیان معتقد بودند که در این روز ضحاک جمشید را کشت و بر اثر آن بر خانههای مردم بلا بارید. از همین رو، برخی از جوانان تمام شب بیدار میماندند، به در خانههای مردم میرفتند، در میکوفتند و با آوازخوانی بلا را از صاحبان خانه برمیگرداندند. صاحبان خانه در را بروی آنان میگشودند و با آجیل و شیرینی از آنها پذیرایی میکردند. بنابر افسانهای دیگر، جمشید در این شب پری زیبای رنگارنگی را دید که بر گاو سپیدی سوار بود و دستهای گل سوسن در دست داشت و گاهگاه آن را میبویید. گاو از هفت فلز ساخته شده بود. زر، سیم، مس، قلع، آهن، سرب و روی. آن پری نام یکایک آدمیان را بر زبان میآورد و صفات ایشان را برمیشمرد آنگاه از نور و روشنایی وجود خویش آنها را بهرهور میساخت. جمشید از پری پرسید «تو کیستی؟» پری گفت: «من بخت هستم و وجود خویش را بین مردم تقسیم میکنم.» آنگاه از نظر پنهان گشت. حس چشایی گاو ما مزه خوراکیها را میچشیم چون علاوه بر لذت بردن از طعم آنها باید بتوانیم فساد و تغییر طعم آنها را تشخیص بدهیم، پس حس چشایی در واقع نوعی وسیله دفاعی هم هست. از برخورد هر چیزی با زبان مولکولهایی حرکت کرده، اعصاب مخصوصی را تحریک میکنند و ما به کمک این اعصاب چشایی از هر چیزی طعم خاصی را حس میکنیم. در سطح زبان اعصابی گسترده شدهاند که به آنها تکمههای چشایی میکویند. ما آدمها حدود 3000 تکمه چشایی روی زبانمان داریم در حالی که گاو با 35000 تکمه چشایی در تشخیص طعم غذاها کلی از ما جلوتر است (قابل توجه کسانی که برای ساختن مسابقات آشپزی دنبال داور میگردند). گاو دوست قدیمی ماست! گاو جزو اولین حیواناتی است که توسط بشر رام شد. به جز گاو، نخستین دوستان انسان، سگها، گوسفندها و بزها بودند و بعد از آنها حیوانات بارکش رام شدند. به نظر میرسد خر و شتر زودتر از اسب و با کمی مقاومت بالاخره رام دست انسان دوپا شدند.

[[page 19]]

انتهای پیام /*