مجله نوجوان 22 صفحه 3

کد : 140021 | تاریخ : 18/06/1395

هنوز کودکی را پشت سر نگذاشته بود که غصه­دار هجرت جدش رسول الله شد و هنوز دندان شکسته پدربزرگ از یادش نرفته بود که مادرش، یگانه درّ صدف آفرینش را با پهلویی شکسته وداع گفت و هنوز اشکهایش از فرق شکافتۀ پدر خشک نشده بود که پاره پاره شدن جگر برادر بزرگتر را به نظاره نشست و هنوز جگر پارۀ برادرش را از یاد نبرده بود که طوفان بلا را در کربلا، هنگام جمع کردن اعضا و جوارح عزیزانش در آغوش کشید. با این همه او بود که در بازگشت از کربلا با صدایی شبیه به صدای علی بن ابیطالب، فریاد برآورد که: «هیچ ندیدم الاّ زیبایی.» اصلاً او آمده بود که زیبا ببیند.

[[page 3]]

انتهای پیام /*