مجله نوجوان 22 صفحه 13

کد : 140031 | تاریخ : 18/06/1395

هنر لازمۀ سلامتی! روب گلدبرگ دلارام کارخیران -خیلی خوب، آب آناناست را بگیر! این صدای مهربان پرستار مرد بود که سکوت اتاق را شکست -نه! این جواب کولیس، پی، السورت بود -برایتان خوب است آقا! -نه! -دستور پزشک است -نه! پرستار شانس آورد که صدای زنگ اورژانس را شنید و اتاق را ترک کرد. دکتر گزول در راهروی پایین منتظرش بود. -من نمی­دانم با او چه کار کنم. او آب آناناس را نمی­گیرد و نمی­گذارد برایش کتاب بخوانم، از رادیو بدش می­آید و یکجورهایی از همه چیز متنفر است! دکتر گزول با آرامش حرفه­ای­اش همۀ حرفهای پرستار را شنید. او می­دانست که پیرمرد، بیماری عادی نیست. در واقع به عنوان مرد 66 ساله وضعیت چندان بدی نداشت، فقط در بیمارستان بود که راه آهنی که در آیووا خریده بود آتش گرفت. حملۀ قلبی یکی مانده به آخر مربوط به موقعی بود که فروشگاههای زنجیره­ای که به قیمت بالا خریده بود ورشکست شده بودند؛ در واقع خریدهای چند سال اخیر پیرمرد، سلامتی او و وارثانش و وضعیت جسمیش را تهدید می­کرد. پیرمرد روی مبل کنار پنجره ولو شده بود و هنوز درست و حسابی اطرافش را نپاییده بود که دکتر بالای سرش رسید گفت خب، نگفتی مرد جوان ما چطور است؟ ............... پوف.................. -شنیدم دستورات را رعایت نکردی؟ -کی تا حالا جرأت داشته به من دستور بدهد؟ -ببین من یک پیشنهادی برایت دارم. پیرمرد از بالای عینکش به دکتر زل زد و او را به رگبار کلمات بست: -داروی بیشتر؟ یا ماشین سواری یا این نرمشهای احمقانه یا آب پرتقال یا یک کوفت دیگر که من را از محل کارم دور کند! درسته؟ نظرت راجع به هنر چیه؟ -احمقانه است! دکتر جاب را حدس زده بود. -خیلی خوب فقط یک پیشنهاد بود. پیرمرد به فکر فرو رفته بود، او پیشانی­اش را به انگشت فشرد و گفت: -حالا این ایده احمقانه از کجا به ذهن تو رسید؟ -خب گفتم که فقط یک پیشنهاد بود! -من فکر می­کنم برای شروع نقاشی کمی پیر باشم. -فکرش را کردم. من یک دانشجوی هنر را دعوت کردم که به تو نقاشی یاد بدهد. ضمناً اگر ازش خوشت نیامد بعد از چند جلسه بیرونش کن. دکتر گزول سراغ دوستش رفت، جودسون لیوینگستون و او که مدیر یک مدرسۀ هنری بود یکی از بهترین هنرآموزهایش به نام فرانک سوین را به ما معرفی کرد. سوین 18 سال بیشتر نداشت و برای پرداخت هزینه مدرسه با مشکل مواجه بود. سوین این فرصت طلایی را از دست نداد و با قرار جلسه­ای 5 دلار معلم خصوصی نقاشی پیرمرد شد. بعدازظهر روز بعد سوین به سمت یک اتاق نشیمن بزرگ هدایت شد. پیرمرد با چشمهایش شکاکش او را بررسی کرد. سوین کاغذها و مداد رنگی را روی میز گذاشت و شروع کرد: -خب، برای شروع بهتر است از این گلدان نقاشی شروع کنیم. -از روی این بشکه بدترکیب که این کله­های زشت آبی- سبز را دارد؟ -لطفاً شروع کنید! -پوف! پیرمرد مداد رنگی را در دست لرزانش گرفت و شروع کرد به خط خطی.

[[page 13]]

انتهای پیام /*