مجله نوجوان 100 صفحه 9

کد : 140315 | تاریخ : 18/06/1395

اکسیر غم تا به سودای تو ای پیر گرفتار شدیم بین عقل و دل خود یکسره دیوار شدیم خویشتن را بنهادیم و به سیر ملکوت در حریم نفس قدس تو زوّار شدیم شعله ور کرد تو را آتش عشقی جان سوز ما چو پروانه به ان شعله گرفتار شدیم قلب ما قابل تقدیم خداوند نبود تا به اکسیر غمت صاحب مقدار شویم تا که گفتی ز شهادت ، به شهادت سوگند دیگر از مردن بی حادثه بیزار شدیم خون خورشید درون رگ ما جاری شد وقتی از نور سخن گفتی و بیدار شدیم لحظه هامان همه لبریز حضورت هستند گرچه امروز به سوگ تو عزادار شدیم مصطفی محدثی خراسانی

[[page 9]]

انتهای پیام /*