
ما آن وصیتنامه را بسیار خواندیم
بابا سلامت می کنم ، حالت چه طور است؟
من سخت غمگینم ، تو احوالت چه طور است؟
اکنون تو در جمع شهیدان ، شاد هستی
از رنج های این جهان آزاد هستی
اما ببین! از چشم ، خون می بارم امروز
بابا نمی دانی چه دردی دارم امروز!
وقتی تو رفتی ، خنده از لب های ما رفت
غم ناله هامان نیز ، تا عرش خدا رفت
با یاد تو ماندیم و غم خوردیم هر روز
ما مثل گل بودیم و پژمردیم هر روز
تا بار دیگر نامه ات از جبهه آمد
یعنی وصیتنامه ات از جبهه آمد
ما آن وصیتنامه را ، بسیار خواندیم
یک بار نه ، ده بار نه ، صد بار خواندیم
در آن وصیتنامه گفتی شب دراز است
تنها چراغ راه این شب هم نماز است
گفتی که بعد از من ، مرا دیگر ندارید
در زندگی دست پدر بر سر ندارید
بعد از من ای چشمان من ، غم نیست ، غم نیست
زیرا که بابای شما دیگر خمینی ست
آرامشی در جان ما افتاد از این حرف
شد قلب های خسته ما شاد از این حرف
بودیم غمگین بی تو و تنها نبودیم
او بود و ما بودیم و بی بابا نبودیم
او نیز چون مرغی از این دنیا سفر کرد
مرگ آمد و ما را دوباره بی پدر کرد
تو ، رهبر خود را در آغوشت کشیدی
ما بار دیگر بی پدر گشتیم ، دیدی؟!
ناصر کشاورز
امام و قرآن
کتاب هایی که برای انسان سازی آمده است مثل قرآن کریم ، و کتاب هایی که در اخلاق نوشته می شود و مقصود ، ساختن یک انسان است و ساختن یک جامعه است ، به حسب اهمیت ، هر موضوعی در آنها تکرار شده است . تکرار در قرآن مجید زیاد است و بعضیها خیال می کنند که این تکرار چرا؟ و حال آنکه لازم است . یکی از چیز هایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین است . انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود ، باید آن مسائلی را که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش و تکرار کند . یک مطلبی که تأثیر در نفس انسان باید بکند ، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می کند .
صحیفه امام؛ ج 13 ، ص 397
[[page 9]]
انتهای پیام /*