مقدمه و شرح از استاد سید جلال الدین آشتیانی

گفتار در حقیقت وحی

کد : 140508 | تاریخ : 28/06/1395

‏حقیقت وحی از انواع کلام الهی است، و دارای درجات و اقسامی است: ‏«و‎ ‎مَا کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ الله إلّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً.»‏ حقیقت وحی از‏‎ ‎‏غیبِ وجود بر سه قسم است. مرتبۀ اعلای آن از ناحیۀ وصول مخاطب به مقام‏‎ ‎


‎[[page 75]]‎‏وحدت است، که تحقق این مقام از ناحیۀ خرق حجب نوری و سبحات وجه الحق و‏‎ ‎‏استماع کلام حق بدون واسطه است، بعد از فنای در وحدت و تحقق به وجود حقانی‏‎ ‎‏در مقام بقا بعد از فنائین و صحو ثانی؛ و ‏یوحی إلیه من دون حجاب و واسطة.‏ در‏‎ ‎‏کریمۀ ‏«ثُمَّ دَنَی فَتَدَلَّی. فکانَ قابَ قَوْسَیْنَ أَوْ أَدْن‍َی. »‏ و در آیۀ مباکۀ ‏«إنّ‍ا أَنْزَلْنَاهُ فی‎ ‎لیلةِ الْقَدْرِِ»‏ این حقیقت برای ابناء تحقیق و اهل حق صریحاً، و برای هوشمندان‏‎ ‎‏صومعۀ ملکوتی تلویحاً، بیان شده است. در ازل الآزال جمیعٍ حقایقِ خاصِ ختمِ‏‎ ‎‏انبیا و اولیا، علیهم السلام، و نیز  احکام نبوت تشریعیة دفعتاً بر کتاب استعداد آن‏‎ ‎‏حضرت نازل گردید. و پس از عروج آن وجود حقانیِ جامع کافۀ درجاتِ مُلک و‏‎ ‎‏ملکوت و همۀ فعلیات جبروت در مقام قرب تام، و ولوجِ حضرتش در واحدیت و‏‎ ‎‏مظهریت جمیع اسماء الهیه در حضرت واحدیت و لاهوت و اسماء جمعیۀ مستجن‏‎ ‎‏در احدیت، و یا به تعبیر دیگر، بعد از بلوغ به مقامِ قلبِ بالغ به مقامات روحیه و‏‎ ‎‏سریه، در مقامات و مراتب متدانی‏‏ْ‏‏ آن حقایق و احکام بر سبیل تدریج در عالم‏‎ ‎‏شهادت به ظهور رسید. لذا ارباب تحقیق به این سرّ واقف گردیده اند که حقیقت‏‎ ‎‏کلام حق به وصف «جمع الجمع» به وجود قرآنی در «لیلة القَدْر» و «بُنیۀ احمدی» و‏‎ ‎‏«حقیقت محمدیه» نازل گردیده است. و از ظهور تفصیلی آنچه که بر قلب حضرت‏‎ ‎‏ختمی مرتبت نازل گردیده است تعبیر به «فرقان» کرده اند. و «قرآن» و «فرقان» تنها بر‏‎ ‎‏آن کتاب جمعی که ‏«لا یُغَادِرُ صَغیرةً و لا کَبیرةً إلاّ أََحْصَاها. »‏ اطلاق شده، و کتب سایر‏‎ ‎‏انبیای صاحب کتابْ «فرقان» است؛ چه آنکه منشأ نزول آن، مقامِ فرقِ کلام ذاتی‏‎ ‎‏است. از این جهت است که حظ حضرت ختمی مرتبت از بطون کلام الهی بطن‏‎ ‎‏هفتم، و از مقامات مقام «أو أدنی»، و از درجات درجۀ اکملیت و تمحض و‏‎ ‎‏تشکیک، است. ‏فما ظنک بدرجات الأکملیت التی وراء الکلام! ‏و نیز مظهریت کافۀ‏‎ ‎‏اسماء الهیه، فروعاً و اصولاً، اختصاص به آن حضرت دارد. و خواص از ورثۀ او، ‏‎ ‎‏عترت طاهر، علیهم‏‏ ‏‏السلام، بر سبیل وراثت و تبعیت و حسن مطاوعت از آن بهره‏‎ ‎‏دارند. ‏

‏ ‏

‏حقیقت وحی‏‏ْ‏‏ بر غیبِ وجودِ جمعی حضرت ختمی مرتبت نازل و یا ظاهر‏‎ ‎‏می شود؛ و آن حضرت خبر داده است که در آن مقام ‏أََلْهَمَنِی الله مَحامِدَ کُنْتُ أَحْمَدُهُ‎ ‎بِها، و لا یحْضُرُنی أَلْآنَ شَرْحُها. ‏آن حضرت در مقام عروج، ملایکۀ عوالم مثالی، ‏‎ ‎


‎[[page 76]]‎‏بدرجاتها، و ملایکۀ عالم جبروت، بصفوفها، را مشاهده نمود؛ ‏کان، علیه السلام،‏ ‏‎ ‎یسمع صریف أقلامهم‏. و بعد از عبور از منازع نوریه و بلوغ به مقام ‏«قاب قوسین أو‎ ‎أدنی»‏ و استیفای درجات اکملیت، ثم مع نَزلة یسیرة لقبول الحقائق النازلة من‏‎ ‎‏غیب الوجود و شهود آنچه که بر کتاب استعداد او در ازل نقش بسته بودند بدون‏‎ ‎‏تجافی از مقام غیب مغیبِ وجود خود و شهود تفصیلیِ کینونت و مقام جمع الجمعِ‏‎ ‎‏قرآنی خویش و نزول به ساحت ملکوت و ورود به منزل دنیوی، در صحیفۀ وجود‏‎ ‎‏خود مشاهده می کند مراتب و درجات وحی را. به عبارت واضح، حقیقت وحی‏‎ ‎‏بعد از مرور به مقامات جمعی احدی احمدی، بر فص نفس شریف آن حضرت‏‎ ‎‏منطبع می گردد، و صورت جبروت بر حسّ باطن وی متمثل می شود؛ و نیز صورتی‏‎ ‎‏از آن بر حسّ ظاهرِِ آن حقیقة الحقایق منکشف می گردد. و در این مقام است که ملکِ‏‎ ‎‏حامل وحی، که از باطن و مقام غیب او استمداد می نماید، به صورت محسوس‏‎ ‎‏ظاهر می گردد؛ و آن ملک را که هیکل جبروتی او مشهود آن حضرت بود به صورت‏‎ ‎‏محسوس می بیند؛ و آن ملک بدون تجافی از مقام جبروتی خود، متنزل در مرتبۀ‏‎ ‎‏حس، و یا متمثل به صورتی مناسب با شهود حسّی، بر آن حضرت حقایق غیبی را‏‎ ‎‏القا می نماید. و آن جناب کلام ملک را به مشیّت حق می شنود، و یا به صورت‏‎ ‎‏قَدَری در لوح، که حامل آن ملک وحی است، مشاهده می نماید. به تقریری‏‎ ‎‏اشمخ، سرّ توحید در جمیع مراتب وجودیِ ختم نبوت ظاهر می شود، و حجاب از‏‎ ‎‏عین قلب و حسّ او مرتفع می گردد. ‏

‏ ‏

‏نفس نبویه در مقام خلق، یعنی بعد از تنزل از مقامات حاصل از ولوج در‏‎ ‎‏واحدیت و احدیت، از جهت عقلانی و روح عقلی معارف را از ملک مقربِ حامل‏‎ ‎‏وحی تلقی نموده، و به بصر و سمع عقلی کلام حق را می بیند و می شنود. و از آنجا‏‎ ‎‏که این نفس شریف جامع جمیع حضرات است ـ از حضرت احدیت و واحدیت و‏‎ ‎‏حضرت جبروت و عالم مثال، که سومین منزل از منازل غیب وجود است، و عالم‏‎ ‎‏حس، که حضرت شهود نام دارد ـ ملک وحی را بعد ‏ما کان معقولاً و عقلاً، و غبّ‎ ‎ماکان متمثلاً و متنزلاً فی عالم المثال و الحس‏، به صورت محسوس متمثل می بیند. ‏‎ ‎و ثم یَنحدر إلی حسّه الظاهر و یسمع أصواتاً منظومة و حروفاً مسموعة. ‏کسانی که‏‎ ‎‏افق ولایت آنها نزدیک به روح کلی و قلبِ بالغ به مقام روح و سرّ است و اتحاد معنوی‏‎ ‎


‎[[page 77]]‎‏با خاتم انبیا دارند، چه بسا ملک نازل بر آن جناب را مشاهده نمایند و کلام حق را‏‎ ‎‏استماع نمایند. در بین اصحاب حضرت ختمی مرتبت، حضرت آدم الأولیاء بوی‏‎ ‎‏وحی را قبل از نزول ملک استشمام می نمود؛ لذا به اتفاق ارباب حقیقت و اهل حق‏‎ ‎‏از عرفا(قده) أقرب الناس إلی رسول الله بود. ‏و قال، صلی الله علیه و آله، لأقرب‎ ‎الخلائق إلیه: یا علیُّ، أنت تَرَی ما أََرَاهُ، و تَسْمَعُ ما أََسْمَعُ، إلّا أَنََّکَ لَسْتَ بِنَبیٍّ. 

 

[[page 78]]

انتهای پیام /*