ماموریت به تهران و بیت امام

ماموریت به تهران و بیت امام

کد : 140739 | تاریخ : 05/07/1395

‏مدت شش ماه از ماموریت من در جبهه گذشته بود که در روز سیزدهم ‏‎ ‎‏تیرماه سال 60 مقارن با ماه مبارک رمضان از سپاه اردستان طی حکمی به ‏‎ ‎‏سپاه استان اصفهان معرفی شدم. در آنجا به من گفتند شما به مدت سه ‏‎ ‎‏ماه جهت نگهبانی از مجلس شورای اسلامی یا بیت امام، به تهران مامور ‏‎ ‎‏می‌شوید.‏

‏در مورخه 13 / 4 / 60 که ماه مبارک رمضان بود، بعد از ظهر که از منزل ‏‎ ‎‏به محل کار سپاه اردستان آمدم به من خبر دادند، پنج نفر باید جهت ‏‎ ‎‏ماموریت حفاظت از مجلس و یا بیت امام به تهران اعزام شوند.‏

‏در آن زمان من و تعدادی از دوستان نهوجی به صورت 24 ساعت ‏‎ ‎‏کار و 24 ساعت استراحت مشغول به خدمت در سپاه بودیم و چون ‏‎ ‎‏فاصله نهوج تا اردستان حدود هفتاد کیلومتر بود به خاطر ماه مبارک ‏‎ ‎‏رمضان مجبور بودیم بعد از خواندن نماز ظهر و عصر از منزل به طرف ‏‎ ‎
‎[[page 35]]‎‏اردستان حرکت نماییم. در آن روز که خبر ماموریت سه ماهه تهران را به ‏‎ ‎‏من دادند بسیار خوشحال شدم زیرا قبل از سال 1348 یعنی تقریبا از سن ‏‎ ‎‏سیزده و چهارده سالگی پایم به تهران باز شده بود. من تا پایان سال ‏‎ ‎‏1357 در تهران ماندم و سپس به اصفهان مراجعت نمودم. به دلیل آنکه ‏‎ ‎‏رفت و آمدهای پی در پی بین تهران و اصفهان مرا خسته کرده بود ‏‎ ‎‏تصمیم گرفتم به اصفهان برگردم. آن روز که خبر ماموریت تهران را به ‏‎ ‎‏من دادند، خیلی خوشحال شدم. اولا به دلیل اینکه قبلا در تهران زندگی ‏‎ ‎‏می‌کردم و با نحوۀ زندگی در این شهر آشنا بودم و دیگر اینکه افتخار ‏‎ ‎‏نگهبانی امام عزیز را به ما می‌دادند و من این توفیق را پیدا می‌کردم که ‏‎ ‎‏در مرکز نورانیت و محبت آل محمد و در کنار فرزند رسول‌الله(ص) ‏‎ ‎‏برای مدت کمی هم که شده مامن و پناهی داشته باشم. هنوز پس از ‏‎ ‎‏گذشت نزدیک به سی سال نمی‌توانم خوشحالی‌ام را به هنگام شنیدن ‏‎ ‎‏این خبر وصف کنم، سریعا به درخواست کارگزینی جواب مثبت دادم و ‏‎ ‎‏به اتفاق برادران عزیز آقای حسن اسماعیلی، برادر همسرم، احمد قربانی، ‏‎ ‎‏رضا قاسمیان، محمد آجودانیان به سمت تهران حرکت کردیم.‏

‏برادر شهید حسین‌علی نقی‌زاده، حکم سه ماه ماموریت را به نام حقیر ‏‎ ‎‏و در معیت برادران فوق‌الذکر صادر کرد. از سپاه اردستان به سپاه اصفهان ‏‎ ‎‏آمدیم من چون بنا داشتم با اتومبیل خودم به تهران بیایم، عصر آن روز ‏‎ ‎‏پس از خداحافظی با پدر، مادر و همسرم به همراه دوستان به سپاه ‏‎ ‎‏اصفهان مراجعه کردم تا ببینم در تهران باید به کجا برویم. صبح روز بعد ‏‎ ‎‏که به مقر سپاه در خیابان انقلاب - که ساختمانی به جا مانده از ساواک ‏‎ ‎‏اصفهان بود و سپاه در آن مستقر شده بود- مراجعه کردیم، دریافتیم، آنها‏‎ ‎
‎[[page 36]]‎‏هم دقیقا نمی‌دانند که ما در تهران باید به کجا برویم. ‏

‏بعد از یک ساعت، مشخص شد ما باید در تهران به بیت امام - پایگاه ‏‎ ‎‏شهید رجایی- مراجعه و خودمان را به آقای جعفری که مسئول ‏‎ ‎‏پاسداران اعزامی از اصفهان بود، معرفی کنیم. تا به جماران رسیدیم ‏‎ ‎‏در همان روز ما را توجیه کردند. شب برای استراحت به منزل ‏‎ ‎‏دوستان رفتیم. صبح روز بعد یعنی 16 / 4 / 60 به سر کار آمدیم. پستی ‏‎ ‎‏را به من دادند و من شروع به پست دادن کردم. خیلی خوشحال ‏‎ ‎‏بودم. پست‌های نگهبانی به صورت بیست و چهار، بیست و چهار بود. ‏‎ ‎‏سه هفته که پست می‌دادیم می‌توانستیم یک هفته به مرخصی برویم. ‏‎ ‎‏چون اکثرا نیروها شهرستانی بودند، برنامه‌ریزی به این شکل طراحی شده ‏‎ ‎‏بود.‏

‎[[page 37]]‎

انتهای پیام /*