پاسداران بیت امام

هزینه درمان همسرش را نداشت

کد : 140777 | تاریخ : 05/07/1395

‏یک روز بعد از ملاقات امام با مردم، مسئول دفترم گفت: یکی از ‏‎ ‎‏برادرهایی که از اطراف اصفهان است و نوبت مرخصی‌اش نرسیده، ‏‎ ‎‏مرخصی می‌خواهد و می‌گوید: باید به من مرخصی اضطراری بدهید. ‏‎ ‎‏مرخصی اضطراری تعریف شده بود که شامل چه کارهایی می‌شود ولی ‏‎ ‎‏ایشان حاضر نشده بود بگوید که برای چه می‌خواهد به مرخصی برود. ‏‎ ‎‏او به محل اتاق تحویل اسباب و اثاثیه مردمی که ملاقات می‌آمدند، آمده ‏‎ ‎‏و فریاد به راه انداخته بود. وقتی به او گفتم بنشیند و حرفش را بزند ‏‎ ‎‏گفت: دو روز مرخصی می‌خواهم. گفتم: به مرخصی برو، ولی داد نکش. ‏‎ ‎‏هر چند قدری آرام شد، اما به مرخصی نمی‌رفت. به او گفتم: چرا‏‎ ‎‏نمی‌روی؟ گفت: مشکل دارم. یک ریال پول ندارم. گفتم: کسی چنین ‏‎ ‎‏پولی به ما نداده و تنخواهی هم نداریم که به شما بدهیم. او هم ناامید ‏‎ ‎‏بیرون رفت. در حین رفتن گفت: همسر من سخت بیمار است و پول ‏‎ ‎‏احتیاج دارم. تااین را گفت هزار و پانصد تومان فراهم کردم و به او ‏‎ ‎‏دادم. او بعد از مدتی که از جماران رفت به جبهه اعزام شد و در جبهه ‏‎ ‎‏به شهادت رسید. روحش شاد باد و یادش به‌خیر. از اینگونه موارد بسیار ‏‎ ‎‏زیاد بود و من فقط به یک نمونه اشاره کردم تاآیندگان بدانند در کنار ‏‎ ‎‏امام از مادیات خبری نبود و افراد به عشق امام و با دل و جان کار ‏‎ ‎‏می‌کردند.‏

‎[[page 69]]‎

انتهای پیام /*