روزانه گزارشات تایید نشده زیادی به ما میرسید و ما با توجه به حساسیت شرایط و اوضاع نمیتوانستیم صبر کنیم تااین گزارشها صد در صد تایید شود و بعد اقدام کنیم به همین دلیل در روزهای ملاقات کار ما بسیار سخت و نفسگیر بود و هوشیاری و دقت و توان بالایی را میطلبید. دو نمونه عرض میکنم.
گاهی گزارشهایی میآمد که مثلا در میان خانمهایی که فردا به ملاقات میآیند تعدادی در زیر موهای بلند و جمع شده خود، مواد منفجره مخفی کردهاند. حال تصور شود چگونه میشود برای خنثی کردن این توطئه، در آن وقت محدود بیش از پانصد نفر خانمی را که با عجله میخواهند خود را به حسینیه برسانند بازدید کرد؟ گاهی خبر میرسید زنی که فردا به ملاقات میآید احتمالا در میان قنداق بچهاش مواد منفجره گذاشته است. خواهران پاسدار در این روزها باید با دقت و ظرافت خاصی میبایست بچههای خردسال را به کمک مادرانشان از قنداقها در میآوردند و دوباره میبستند. در میان ملاقاتکنندگان گاهی
[[page 79]]زنانی بودند که طبق رسوم محلی شالهای بلند دو سه متری به کمرشان میبستند که باید در بازرسی از آنها خواسته میشد شالشان را باز کنند. مشکل دیگر تفتیش کیفهایی بود که خانمها برخلاف آقایان غالبا با خودشان حمل میکنند. تخلیه ساک بچه و کیفها توسط خواهران پاسدار کار بسیار زمانبر و سختی بود.
[[page 80]]