4 ـ 3 ـ طرحی برای فعالیتهای اقتصادی
حرمت ربا و نپذیرفتن سود پول در نظامی که اسلام خواهان آن است، در تحلیل نهایی، یعنی نپذیرفتن بازده ثابت و غیر قابل ریسک و از پیش تعیین شده برای نقدینه ای که وسیله مبادله است و ارزش اعتباری دارد تا زمانی که بدین حالت خود باقی مانده و عقیم است، نباید بنا حق او را موّلد دانست و از کسی ارث و حساب و کتاب بی فرزند او را مطالبه کرد، زمانی این پول توان لازم برای ایجاد «ارزش افزوده» و یا شکوفایی ارزش نهفته خود را دارد که از صورت
[[page 44]]
بالقوه به صورت سرمایه فعلیت یافته که ریسک می کند و خود را به آب و آتش می زند، و این جاست که با مشارکت خویش در کنار مدیریت، کار، و زمین و دیگر عوامل که در تولید نقش دارند حق خویش را می تواند مطالبه کند.این جاست که در صورت تثبیت می تواند با شرکت خویش و بهره دهی به عوامل دیگر، اجاره خویش را طلب کند و یا در تجارتی که وارد شده سود و یا زیان بر او مترتب گردد. به عبارت دیگر کار پیشین درکار پیشین خلاق می شود و یا سرمایه و یا کار مجسم در ترکیب کار خلاق فعلی نقش می گیرد و تولید ارزش کرده و با تولید خویش، ارزش افزوده خویش را تبلور می بخشد و صاحب درآمد خود می باشد، ولی در غیر این صورت نقدینگی ثابت غیر کارآ اگر پس انداز و غیر فعال باشد، مشمول مالیات اسلامی از قبیل خمس و یا به تعبیری مالیات منفی یا بهره منفی خواهد بود. برای تضمین عین خویش یا باید به قرض داده شود و یا در فعالیتهای اقتصادی شرکت کند که در عین حفظ خویش، مقرون به صرفه شود.
نکته دیگر آن که اگر جایگاههای تأمین و محوطه های ارائه سالم پول و نقش آفرینی آن مهیا باشد و به عبارت دیگر بازار مالی (Financiag marlket) سازماندهی لازم و کارآیی قابل خویش را داشته باشد و بر این بازار نظام ارزشی چون نان دهی به دیگران، فضیلت کار برای گره گشایی همچون فضیلت جهاد، ملعونیت سرباری بر جامعه، «فضیلت و برتری کار»، و صدها مفهوم ارزشی دیگر حاکم باشد، اهداف ارزشی اسلام و اقتصاد سالم آن به دست خواهد آمد، ولی وجود بازاری پولی نشان نوعی انحراف از آن مقاصد و اهداف تلقی می شود. وجود بازارهای پولی حتی با ظاهری اسلامی و توجیهاتی فقه پسند و یا «فقه قانع کن» باز هم نشان عدم کفایت لازم نظام اقتصادی و کارآی مالی دارد. -
آنچه در اسلام مورد پذیرش است «کار ثمر بخش» نخوردن مال به باطل» و
[[page 45]]
«تجارت با رضایت» و از این مقوله هاست، روح اسلام همچون تصریحات خاص آن با هر گونه بهره کشی از دیگران و ثمرۀ کار دیگری را بردن مبارزه دارد.
گفتنی است که در این مبحث هدف، بررسی موردی مسائل نیست والا در زمینه مسائل فوق و ادعاهای که به صورت فهرست گذشت و همین مسأله ربا ... جای سخن بسیار است که این صفحات را گنجایش آن در این موضوع نیست.
همچنین در مسأله مبارزه با آفت تورم و راه حفظ ارزش آنچه داده شده است و اینکه عزیزانی با تتبع در موارد «مثلی و قیمی» در شرع و ملاک «مثلی» و «قیمی» بودن مسأله را مطرح و مقالات تحقیقی ارائه کرده اند. و همچنین عزیزان مخلص چون شهید بزرگوار مرحوم استاد مطهری و در مقیاسی دیگر مرحوم شهید آیه الله صدر کارهای محققانه ای انجام داده اند که این صفحات نیز از تتبعات و تلاشهای آن عزیزان بی بهره نبوده است. حتی سالها قبل که هنوز مسألۀ برپایی نظام اسلامی مطرح نبود، شهید بزرگوار مطهری (قدس سره) با تنقیح مناط از بعضی روایات به طرح این مسأله که شاید ربای نظام از افراد خویش اشکالی نداشته باشند، یعنی در جایی که نظام با بانکهای آن است و ما در فقه برآنیم که ربای پدر از فرزند بی اشکال است اینجا ما هم الغای خصوصیت کنیم. ایشان می افزایند: «بنابراین پذیرفتن یا نپذیرفتن این نظریه بستگی دارد به نظر فقیه که الغای خصوصیت بکند یا نکند. بعید هم نیست که در اینجا الغای خصوصیت (خصوصیت پدر بودن مطرح نیست بلکه جنبه استثماری نداشتن و اینکه بالاخره یک است و همۀ افراد خانواده استفاده می کنند) بکنیم، یعنی اگر ما راه حلهای دیگری نداشته باشیم این نظریه امر مستبعدی نیست ولی به طور قاطع هم نمی توان گفت.
در همین زمینه نیز مرحوم شهید صدر «البنک اللاربوی فی الاسلام» را
[[page 46]]
مطرح و نظریات جدیدی ارائه دادند که شاید بسیاری از کارهای مفید نیز به طور وسیع از تفکرات ایشان متأثر است.
بزرگان، فقها و صاحب نظران نیز تتبعات خوب و قابل ارائه ای عرضه کرده اند؛ مثلاً فقیه متتبعی اساساً در بحث تورم و مشکلات ناشی از دست رفتن ارزش واقعی آن را بحث «علی الید ما اخذت حتی تؤدیه» کرده و فرموده اند به مقتضای آن، تالف با همه اوصافی که دخیل در و فزونی قیمت است بر تألف و عهدۀ شخص مضمون است و هیچ فرقی در اوصاف مذکوره نیست که حقیقتی باشد مثل الوان و اشکال یا غیر حقیقی باشد مثل اوصاف انتزاعی از قبیل یخ در فصل تابستان یا در مناطق گرم (که اگر ضمان تعلق گرفت نمی شود در زمستان که بی ارزش است یا در مناطق سرد که خواهان ندارد مسترد کرد. راقم). بنابراین اگر مقداری از یخ از کسی در فصل تابستان با در منطقه گرمسیر تلف کرده و در زمستان قصد ادای آن را دارد به صرف ادای مقدار آن حسب وزن، ذمۀ او فارغ نمی شود، زیرا تالف در عهدۀ ضامن با اوصاف دخیل در رغبات اگر چه اوصاف انتزاعی باشد مستقر است. و به عبارت جامع تر مال مأخوذ واقع شدۀ تحت ید، چنانچه از نظر مالیت و ارزش ساقط شود، ید مستولی ضامن آن مال از حیث مالیت است. و به همین بیان مالیت، تالف مضمون است اگر چه دلیل ضمان، قاعدۀ «من اتلف» باشد چنانچه گفتیم صفت دخیل در مالیت مال «اعم از حقیقی یا انتزاعی» در صورت ازاله مضمون است و ذمه متلف بدان مشغول است که در اذهان عرف و عقال نیز چنین تضمینی قسط و عدل است و می توان در این رابطه از صحیحه یونس بن عبدالرحمان نیز بر مدعا استدلال کرد که در روایتی از امام رضا(ع) می پرسد.
«قال: کتبت اِلی الرضا(ع) اَنَّ طی علی رجل ثلاثه آلاف درهم و کانت تلک الوراهم بین الناس تلک الایام و لیست تنفق الیوم فلی علیه تلک الدراهم باعیاتها
[[page 47]]
او ماینفق الیوم بین الناس؟ قال فکتب اِلیََّ: لک أن تأخذ مِنه ما یُنفق بین الناس کما اعطیته ما ینفق بین الناس؛ نوشتم که سه هزار درهم از شخصی طلب دارم که در آن ایام این پولها بین مردم رواج داشت و اکنون از رواج افتاده است. آیا الآن همان دراهم بر عهدۀ اوست یا دراهم رایج و مرغوب بین مردم؟
امام(ع) در جواب مرقوم فرمودند: تو حق داری دراهم رایج و مرغوب بین مردم را از او بگیری همان طور که دارهم رایج و مرغوب بین مردم را به او داده بودی.»
بعد از بیان فوق به جمع بندی سه روایتی که در باب بست ابواب الصرف هست پرداخته و روایت ظاهر التنافی با مورد بالا را تبیین که چون قصد بحث فقهی خاص نداریم می گذریم و سپس می نویسد. «زبده کلام آن که با تدبر آزاد از همه قیود و جاذبه های عادات در قواعد ضمان و روایات مربوطه در باب اشتغال ذمه به پول (کالای واسطه در تسهیل مبادلات) بعید به نظر نمی رسد که ارزش پول؛ یعنی ارزش پولی آن که همان قدرت خرید پول باشد مورد ضمان باشد و در سبب اشتغال فرقی نیست که اسباب اختیاری باشد یا اسباب قهری، و ادای وجه رایج روز در مقام تأدیۀ صداق زوجه (زوجه ای که سالها پیش مهر خاصی که اکنون بسیار تنزل کرده است برای او مقرر شده باشد) برائت و فراغ ذمۀ بدهکار را موجب نمی شود [یعنی باید که به قیمت روز و یا با مصالحه مبلغ را تعیین و آثار تورم را اینگونه در اخلال در عدالت خنثی سازند].
حال که بحثمان به اینجا کشید بد نیست به نظر مرحوم امام ـ قدس سره ـ نیز اشاره ای شود ایشان می فرمایند.
[ثم ان النصوص الورادةِ فی باب الدین و القرض فیما اذا اسقط السلطان الدراهم عن الرواج (ففی بعضها ان علیه الدراهم الرائجه کما اخذا الرائجه) لا یستفاد منها حکم المقام لان باب ضمان الله اجنبی عن باب القرض فان الید
[[page 48]]
واقعة علی الشییء بجمیع خصوصیاته و صفاته من غیر دخالة الجعل و القرار فیها و اما القرض فهو عقد علی نفس الدرهم و الدینار لا الدرهم فی مکان او زمان کذا فمع تنزل قیمة الدرهم باسقاطه السلطان و رواج ما هو الا علی منه لیس علی المَقرض الا الدراهم الاولی، تامل و مفروض السؤال فی الر و ایات تنزل القیمه لاسقوطها عن المالیه و بینهما فرق عرفاً و کیف کان لا یقاس بین البابین»
ایشان می فرمایند «روایات وارد شده در باب قرض و دین در آنجایی که سطان یا حاکم درهم رایج بودن می اندازد، در بعضی از این روایات هست که به گردن مدیون هست که درهم رایج بدهد، چنانچه درهم رایج گرفته بود از این روایات نمی شود حکم مسأله (مسئله فرض و دین) را استفاده کرد، چرا که مسئله ضمان ید با مسئله فرض با هم مناسبت ندارند در مسئله ضمان ید است که همه خصوصیات و صفاتش مطرح است و جعل و قرارداد و یا استقرار نقشی ندارد در حالتی که قرض بر نفس درهم و دینار نه درهم در مکان کذایی و با زمان بهمان، پس با کم شدن قیمت درهمها به اینکه سلطان آنها را از رواج بیندازد و رایج شدن آنچه از نظر قیمت بالاتر است، ذمه مقرَض (فرض گیرنده) تنها همان درهمهای اولی است و مورد سؤال در روایات نیز تنزل قیمت است، نه سقوط از مالیت بین این دو فرق عرفی است، پس بین دو باب ضمان به واسطۀ عقد و ضمان ید نباید مقایسه شود. که دربارۀ نظر شریف ایشان نیز عرض می شود اگر در گذشته نفس درهم و دینار در مسألۀ قرض مورد استفاده و ضمان بود، اینک که اساساً چه بسا حوالۀ اسکناس خاص داده می شود و عین اینها نیز تنها اعتباری محض می باشند. نفس اینها هیچ خصوصیتی ندارد مضافاً به اینکه مثال مطرح شده در صدر که ارزش 85 ریال به / 000 / 40 ریال رسیدن قیمت جری و بالعکس سقوط ارزش پول، دیگر بحث تنزل عرفی نیست. از ننزل در حکم سقوط از مالیت است و شاید تاملی که در فرمایش حضرت ایشان ـ قدس سره ـ
[[page 49]]
هست نیز اشاره به همین مسایل باشد و شاید همان مبنایی که از یکی از دست پروردگان و شاگردان ایشان نقل شده مورد نظر باشد که «دخول اوصاف اعم از حقیقی یا غیر حقیقی موجب رغبت است و موجب ضمان و زوال آنها. کلاً یا بعضاً به تناسب، مستلزم تادیۀ غرامت است، خواه غرامت در باب ضمان ید یا غرامت در باب ضمان بالعقد».
در راستای حل معضلات اقتصادی و راهیابی به چیزی که شریعت به آن فرمان می دهد، از آغاز انقلاب تلاش قابل تقدیری انجام شده بخش پایانی این وجیزه به این امر اختصاص می یابد و اگر مجال شد بر آن تلاشی در خور تحسین و قابل تقدیر نقدی منصفانه خواهیم داشت. مشکل بانکداری و نهاد آن به شکلی و محتوایی غیر آنچه شرع می پسندد از یک طرف و از طرف دیگر ضرورت و نیازی که برای کارگشایی و انجام امور اعتباری به این نهاد لازم بود و اینکه بالاخره ادارۀ نظام، بدون بانکداری اگر هم در شرایط کنونی محال عقلی نباشد، حداقل در مراحل خاصی عرفاً مشکل و دور از انتظار است، سبب شد که بالافاصله بعد از فرمان مرحوم امام(ره) بر حذف قوانین غیر اسلامی از سیستم های موجود تلاشی نیز برای ایجاد یک بانکداری بدون ربا آغاز شود. تبلور این کار بالاخره در قانونی که به نام قانون عملیات بانکی بدون ربا» تنظیم شد محقق گردد. این قانون که در پنج فصل و بیست و هفت ماده تدوین گردیده است در شهریور ماه سال 1362 به تأیید شورای نگهبان رسیده است.
فصول مختلف قانون فوق به وسیله و کمک آیین نامه هایی به مرور برای اجرا تکمیل گردید. بحث محتوایی از این قانون موضوع رساله های خاص تخصصی است که از عهده این صفحات خارج است. فقهای محترم شورای نگهبان و مخصوصاً آیة الله رضوانی که در شورای پول و اعتبار برای تدوین و تصویب قانون به عنوان نماینده شورا و بعد از ارجاع مسأله به امام ـ قدس سره ـ و محول
[[page 50]]
نمودن مسأله از طرف مرحوم امام به شورا، نمایندۀ ایشان نیز محسوب می شد. بارها در سخنرانی ها و سمینارهای بررسی مطلب، به اینکه قانون از نظر شکل با شرع تطبیق دارد، اشاره نموده اند و شاید اهل انصاف نیز در حد شکل و ظاهر نتواند به قوانین چندان اشکال در خوری وارد کنند، چنانچه اخیراً نیز در تحقیقی که توسط دفتر همکاری حوزه و دانشگاه به عمل آمد، انطباق قانون با فتاوای مراجع عظام تقلید مرحوم امام ـ قدس سره ـ و آیةالله گلپایگانی و خویی ـ رضوان الله تعالی علیهم ـ انجام شد انطباق آن را تأیید کرده اند. تلاش فوق و کاری که انجام شده انصافاً در خور تحسین است، اما با توجه به واقعیات، نکاتی قابل ذکر است:
اولاً: مسألۀ بانکداری بدون ربا، مسأله ای است که از ابتکارات ما نبوده و حداقل تا سال 1980 میلادی غیر از ایران در هشت کشور و یا هشت مرکز این مسأله را داشته ایم.
ثانیاً: ریاست سابق بانک مرکزی در نخستین سمینار بانکداری اسلامی در 1369 گفتند: «در تحقیقاتی که در استانهای مختلف انجام پذیرفته است، حتی علما نیز می گویند که کارهایی را که شما انجام داده اید دقیقاً همان جایگزین کردن کلمه سود به جای به بهره است و لا غیر»؛ یعنی حتی علما و نه تنها مردم عادی این بانکداری را ماهیتاً مشابه همان بانکداری سابق می دانند، حال باید دید چرا چنین بینشی هست؟
آیا بی اطلاعی مردم از بانکداری جدید منشاء چنین داوری ای است؟ آیا تحولات ساختاری انجام نشده است؟ و کار به آنجایی می رسد که حتی در مقاله ای که به پنجمین سمینار بانکداری ارائه شده بیان شده که: 67 درصد کسانی که به بانک مراجعه نموده اند تفاوتی بین سود و بهره نمی دیده اند. آیا صحیح است که قانونی ارائه ولی شکل اجرای آن به نحوی باشد که این گونه
[[page 51]]
اظهار نظر شود.
ثالثاً: حال گذشته از آنکه اساساً بانکها ده نوع معامله ای را که تحت عنوان عقود اسلامی انجام میدهند، همه ظاهری شرع پسند ولی در باطن اکثراً با فاکتورسازی؟! و کاری نمایشی که هم مأمور بانک و هم مراجعه کننده می دانند انجام می شود و ماهیت مسأله را می دانند انجام می شود.
اگر اهمیت مسأله به نیت و حقیقت امر است و اگر مثل مرحوم امام ـ قدس سره ـ حیله های به ظاهر شرعی را هم قبول نکنیم که حتی این حیله ها هم ملحوظ نمی شود باید گفت نظام بانکی در ظاهر شرعی و در باطن ربوی باقی مانده است.
رابعاً: اساساً «وجود یک بازار پولی فعال در خارج از نظام بانکی، سیستم بانکی کشور را نیز به دنبال خود می کشد و فرهنگ پذیرش و بهره و بهای ثابت برای پول را به بانکها نیز سرایت می دهد. در یک دور، تأثیر متقابل مکانیسم گردش پول در چنین نظامی خصوصیات نظام ربوی را پیدا می کند، حتی اگر در صورت ظاهر عقود، غیر ربوی بمانند.»
خامساً: اگر افراد تنها به قصد گرفتن پول به هر ترتیب به بانک مراجعه کنند و ندانند این عقود چیست و مضاربه و مشارکت و اجاره به شرط تملیک و... را نفهمند «عقد از اساس باطل است و از نظام بانکی ربوی بدتر خواهد بود؛ زیرا مسألۀ با حداقل شخصی که به بانک مراجعه می کرد پول را می گرفت مالک پول می شد و ربایی را که می داد، فعل حرامی بود. اما در مقولۀ بانکداری اسلامی اگر مشتری خبر نداشته باشد، علم نداشته باشد و قصد انجام معامله تحقق نپذیرد، اساساً مالک پول در معاملۀ مورد نظر نخواهد شد و هر گونه تصرف او تصرف در مال غیر خواهد بود»
با توجه به مسائل بالا راه حل این مشکل را تلاش فراگیر برای حل مسألۀ
[[page 52]]
ارزش پول و برآورد آن و دخالت دادن آن دانسته، علاوه بر آن بر آموزش صحیح و تغییر بنیادی نهادهای مالی و پولی اصرار می ورزد.
[[page 53]]