گفتار دوم پول و نقش اقتصادی آن

2ـ3 مشکلات مبادله پایاپای محض

کد : 140987 | تاریخ : 13/07/1395

3 ـ 2 مشکلات مبادله پایاپای محض.

‏اولاً سبب فقدان واحد مشترک است که بر اساس آن ارزش تعیین کنیم؛ به‏‎ ‎‏عبارت دیگر، فرض کنید تنها صد هزار کالا و خدمت در جامعه عرضه شود، ارزش‏‎ ‎‏هر یک را باید با همین مقدار کالا و خدمت منهای یک یعنی 999 / 99 کالا‏‎ ‎‏تعیین کرد، علاوه برابر اشکال ممکن نبود سیستم حسابداری حاصل شود.‏‎[1]‎

‏پس اولین مسألۀ مهم در ارزش پول همان واحد مشترک می باشد که معیار‏‎ ‎‏ارزش است و از اینجاست که به نظر می رسد که در دورانهای ابتدایی شکل‏‎ ‎‏گیری دادوستد کالاهایی که بیشتر مورد مبادله قرار می گرفتند و یا در زندگی‏‎ ‎‏اقتصادی اهمیت ویژه ای داشتند، نقش «پول» را به عهده گرفتند، هومر در ایلیاد‏‎ ‎‏ارزش زره دو تن از جنگ آوران را بر مبنای معیار گاو نر بیان می کند زره دیومید‏‎ ‎‏نُه گاو نر ارزش داشت ولی رزه گلو کوس صد گاو می ارزید.‏‎[2]‎


‎[[page 21]]‎‏ ‏

‏گاو نر مورد اشاره، به ظن قوی تنها معیار ارزش بوده، نه واسطۀ وسیلۀ‏‎ ‎‏مبادله، و تمایز میان این دو وظیفه در قرون وسطی نیز کاملاً مشهود بوده است در‏‎ ‎‏رابطه با خدمات و معاملات دیگر نیز چنین مواردی داریم: ‏

‏در بخش پول، «داد و ستد در اوستا» لغت نامۀ دهخدا داریم: ‏

‏ «شهریار شهر را درمان کنند به ارزش بهترین سُتور، شهریار کشور را‏‎ ‎‏درمان کنند به ارزش یگ گردونۀ چهار السبه» و در فقرۀ 43 فصل هفتم و تریداد‏‎ ‎‏آمده است که «بزرگ زاده را درمان کنند به ارزش بهترین ستور و بهترین ستور‏‎ ‎‏را درمان کنند به ارزش ستور میانگین و ستور میانگین را درمان کنند به ارزش‏‎ ‎‏پست ترین ستور و پست ترین ستور درمان شود به ارزش یک پاره گوشت»‏‎[3]‎

‏ملاحظه فرمودید که ارزش ها ابتداءً با معیارهای خاصی سنجیده شد و‏‎ ‎‏مسألۀ معیار ارزش ظاهراً مقدم بر مسأله وسیلۀ مبادله بوده و حتی در زمانی که‏‎ ‎‏مبادلات پایاپای کاملاً‏ ‏رواج داشت، کالاها چنانچه ذکر شد معیار مقایسه ارزش‏‎ ‎‏بوده اند.‏

‏با استفاده از منابع دیگر می توان گفت در بین آریاهایی های کهن وسیلۀ‏‎ ‎‏ارزش و معیار رایج گاو یا گوسفند بوده است.‏‎[4]‎

‏ «در حبشه نمک وسیلۀ مشترک داد و ستد و معیار بوده است؛ در بعضی‏‎ ‎‏سواحل هند یک نوع صدف؛ در نیوقوندلند ماهی خشک شده؛ و در ویرجینای‏‎ ‎‏آمریکا توتون، در بعضی از مستعمرات هند غربی شکر و در بعضی از کشورها‏‎ ‎‏پوست و لباسهای چرمی و تا آنجا که اطلاع دارم حتی امروز در اسکاتلند‏‎ ‎‏دهکده ای وجود دارد که اگر شخصی به جای پول میخ را به دکان آبجو فروشی‏‎ ‎‏یا نانوایی ببرد یک امر عادی است».‏‎[5]‎

‏مسألۀ معیار ارزش، مهمتر و لازم تر از واسطه در مبادله بوده و در شرایطی‏‎ ‎‏که مبادله پایاپای نیز رواج داشته، کالاهایی به عنوان معیار ارزش و مقایسه سایر‏‎ ‎
‎[[page 22]]‎‏ ‏

‏کالاها مورد استفاده قرار گرفته است، بی آنکه لزوماً نقش ویژۀ واسطه را در‏‎ ‎‏مبادلات ایفا کنند. در اوایل سده های میانه پیش از رونق گیری مجدد تجارت‏‎ ‎‏و مبادلات پولی، قیمت کالاها بر اساس «سکه» تعیین می شد، اما خرید آن‏‎ ‎‏می توانست به وسیلۀ انواع کالاهای دیگر انجام شود، به عبارت دیگر، معیار‏‎ ‎‏ارزش، پول فلزی بود، در حالی که عملاً هر کالای دیگر نیز یک وسیله‏‎ ‎‏مبادلۀ بالقوه به شمار می آمد. تلفیق این دو وظیفه یعنی «معیار ارزش» و‏‎ ‎‏وسیله مبادله پول و تبلور آن در یک کالای خاص در مراحل پیشرفته تر مبادله‏‎ ‎‏تحقق یافت.‏‎[6]‎

‏دومین نقص بزرگ معاملات پایاپای را اغلب فقدان دو طرفۀ احتیاجات‏‎ ‎‏می دانند، به زبان ساده بندرت ممکن است اتفاق افتد که صاحب کار یا کالایی که‏‎ ‎‏بخواهد کار یا کالای خود را با کار یا کالای دیگری معارضه کند، به راحتی‏‎ ‎‏بتواند شخص دیگری را بیابد که کالای او را از هر کالای دیگری بیشتر بخواهد‏‎ ‎‏و متقابلاً همان کالایی را که او بیشتر طالب است، داشته باشد، مثلاً فرض‏‎ ‎‏کنیم که شخصی اسب بارکشی سه ساله ای را بخواهد با نوعی از گاری‏‎ ‎‏دوچرخه دار معاوضه کند؛ پیدا کردن شخصی که درست شییء مورد احتیاج‏‎ ‎‏این شخص را داشته باشد و به نوع اسبی که عرضه می شود، بیش از هر چیز‏‎ ‎‏دیگری احتیاج داشته باشد، احتمالاً جریانی پر زحمت بوده و مستلزم صرف وقت‏‎ ‎‏بسیار خواهد بود، حتی اگر چنین شخصی پیدا شود، احتمال زیادی دارد که‏‎ ‎‏صاحب اسب مجبور شود چیزی کمتر از گاری مورد نظر احتیاج قبول کند و یا در‏‎ ‎‏غیر این صورت معاملات پایاپای زیادی انجام دهد تا به شیی مورد نظر خود‏‎ ‎‏برسد.‏‎[7]‎

‏تا اینجای بحث به دو اشکال که دو ضرورت خلق کرد، برخوردیم، دو‏‎ ‎‏اشکال مطرح شده دو ضرورت اصلی یعنی واحد ارزش یا معیار ارزش و وسیله‏‎ ‎
‎[[page 23]]‎‏ ‏

‏یا واسطه گری شیی ای را در مبادلات تقاضا نمود و رفع دو اشکال فوق‏‎ ‎‏در معاملات جز با اشیایی که معیار ارزش و واسطۀ معامله شوند، ممکن نبود و پول‏‎ ‎‏و خصوصاً پولهای فلزی در اولین مرحله و بعد در مراحل تکامل اسکناس این‏‎ ‎‏نقش را ایفا نمودند. این دو نقش پول را معمولاً اعمال اصلی پول می نامند.‏‎[8]‎

‏سومین اشکال و یا نقص مبادلات پایاپای که از دو نقص اول ناشی می شود‏‎ ‎‏فقدان روش مناسب برای ذخیره کردن قدرت خرید است. افراد می توانستند‏‎ ‎‏قدرت خرید خود را فقط از طریق انبار کردن کالاهای بخصوص با جمع آوری‏‎ ‎‏مطالبات در مقابل کالاهای مخصوصی ذخیره کنند، تا بعداً از آن استفاده نمایند.‏‎ ‎‏این روش انبار کردن قدرت خرید در بیشتر موارد مورد استفاده بوده و هنوز نیز‏‎ ‎‏مورد استفاده است. با این حال اگر تنها روش باشد در بردارندۀ معایب بسیاری‏‎ ‎‏است، کالای انبار شده ممکن است ارزش خود را از دست دهد یا برعکس‏‎ ‎‏بر ارزش آن افزوده شود. هزینۀ انبارداری آن ممکن است زیاد باشد و ممکن است‏‎ ‎‏وقتی صاحب آن بخواهد چیز دیگری بخرد، فروش آن در مدت کوتاهی بدون‏‎ ‎‏تحمل خسارت مشکل باشد.‏‎[9]‎‏پس در جواب به این اشکال و نقص پول، یعنی‏‎ ‎‏همان واسطۀ مبادله و معیار ارزش این وظیفه را نیز به عهده گرفت؛ یعنی کالایی‏‎ ‎‏شد با دوام که باقی می ماند و به سهولت تبدیل و مطلوبیت آنی و فوری صاحب آن‏‎ ‎‏را فراهم آورد. این نقش پول و جوابگویی از اشکال چهارمی که در پیش رو‏‎ ‎‏داریم و بیان می شود نقش «اعمال مشتقه» پول و یا «وظایف فرعی» آن است چرا‏‎ ‎‏که نتیجه ای است از اعمال اصلی آن.‏

‏چهارمین نقص معاملات پایاپای فقدان واحد مناسب است که بر اساس آن‏‎ ‎‏بتوان قراردادهای مستلزم پرداختهای آتی را تأمین کرد. مردم مجبورند دربارۀ‏‎ ‎‏مزد، حقوق ناشی از قراردادها، کرایه و سایر قیمت هایی که برای مدت زمانی‏‎ ‎‏به قوت خود باقی است، تعهداتی به گردن بگیرند، ولی در اقتصاد‏‎ ‎
‎[[page 24]]‎‏ ‏

‏سراپا پایاپای، این پرداختها باید بر اساس کار و کالاهای شخصی بیان گردد و این امر‏‎ ‎‏با آنکه امکان پذیر است، ولی با سه اشکال پر دردسر مواجه است: اولاً‏‎ ‎‏مرغوبیت کار و کالایی که باز پرداخت باید با آن به عمل آید اغلب اوقات دچار‏‎ ‎‏مشاجره و اختلاف است.‏

‏ثانیاً: طرفین قرارداد غالباً قادر نیستند در مورد کالای بخصوصی که‏‎ ‎‏بازپرداخت باید با آن به عمل آید توافق کنند. و ثالثاً طرفین قرارداد در برابر این‏‎ ‎‏ریسک قرار خواهند گرفت که ارزش کالایی که باز پرداخت باید با آن به عمل آید‏‎ ‎‏در طی مدت قرارداد کاهش یا افزایش پذیرد که در صورت افزایش قیمت یا‏‎ ‎‏ارزش جنس قابل پرداخت، بدهکار و متضرر و در صورت کاهش، بستانکار‏‎ ‎‏متغیری خواهد گردید. در برابر این نقص نیز پول به عنوان معیاری برای‏‎ ‎‏بازپرداخت آتی عمل می کند و این نقش پول نیز چنانچه گذشت از اعمال مشتقه‏‎ ‎‏یا فرعی پول است که نتیجۀ آن در نقش اصلی و عمل بنیانی، یعنی معیار ارزش و‏‎ ‎‏واسطه مبادله بودن آن است. پس سؤال اساسی اینکه این وظایف چهار گانه پول‏‎ ‎‏را چه کسی برای آن تعیین کرده است، اینگونه پاسخ می دهیم که این وظایف را‏‎ ‎‏ضروریات و به عبارتی اشکالات و مشکلات معاملات پایاپای ایجاد کرد و‏‎ ‎‏جوابگوی آن پول بود که البته نقش پول در جوابگویی به هر کدام از موارد‏‎ ‎‏چهارگانه دارای مراتب خاصی بود و چنانچه گذشت عمده ترین نقش آن و در‏‎ ‎‏ردیف اول نقش عامل و معیار سنجش بودن است.‏

 

‎ ‎

‎[[page 25]]‎

  • . شریف ادیب سلطانی، اقتصاد پول و بانکداری، ص 6.
  • .آدام اسمیت، ثروت مل، ترجمه ابراهیم زاده سیروس، ص 23، انتشارات پیام، تهران 1357 و همین پول و تورم، ص 41.
  • .دهخدا، لغت نامه، ج 4، ص 5069 در نوشته های پهلوی پست ترین ستور به حسب تربیت خر، و ستور میانگین گاو و بهترین ستور اسب یا شتر است.
  • .ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجب نیا ج اول، ص 243، تهران، انتشارات، سروش 1365.
  • .آدام اسمیت، ثروت ملل، ص 23.
  • .دکتر فرخ قبادی و دکتر فریبرز رئیس دانا، پول و تورم ص 42.
  • .Leter v – chandler - the Econmis og monEg And banning P. 9810.
  • .شریف ادیب سلطانی، اقتصاد پول و بانکداری، چاپ سوم، ص 9.
  • . همان، ص 7 تا 9.

انتهای پیام /*