3 ـ 2 مشکلات مبادله پایاپای محض.
اولاً سبب فقدان واحد مشترک است که بر اساس آن ارزش تعیین کنیم؛ به عبارت دیگر، فرض کنید تنها صد هزار کالا و خدمت در جامعه عرضه شود، ارزش هر یک را باید با همین مقدار کالا و خدمت منهای یک یعنی 999 / 99 کالا تعیین کرد، علاوه برابر اشکال ممکن نبود سیستم حسابداری حاصل شود.
پس اولین مسألۀ مهم در ارزش پول همان واحد مشترک می باشد که معیار ارزش است و از اینجاست که به نظر می رسد که در دورانهای ابتدایی شکل گیری دادوستد کالاهایی که بیشتر مورد مبادله قرار می گرفتند و یا در زندگی اقتصادی اهمیت ویژه ای داشتند، نقش «پول» را به عهده گرفتند، هومر در ایلیاد ارزش زره دو تن از جنگ آوران را بر مبنای معیار گاو نر بیان می کند زره دیومید نُه گاو نر ارزش داشت ولی رزه گلو کوس صد گاو می ارزید.
[[page 21]]
گاو نر مورد اشاره، به ظن قوی تنها معیار ارزش بوده، نه واسطۀ وسیلۀ مبادله، و تمایز میان این دو وظیفه در قرون وسطی نیز کاملاً مشهود بوده است در رابطه با خدمات و معاملات دیگر نیز چنین مواردی داریم:
در بخش پول، «داد و ستد در اوستا» لغت نامۀ دهخدا داریم:
«شهریار شهر را درمان کنند به ارزش بهترین سُتور، شهریار کشور را درمان کنند به ارزش یگ گردونۀ چهار السبه» و در فقرۀ 43 فصل هفتم و تریداد آمده است که «بزرگ زاده را درمان کنند به ارزش بهترین ستور و بهترین ستور را درمان کنند به ارزش ستور میانگین و ستور میانگین را درمان کنند به ارزش پست ترین ستور و پست ترین ستور درمان شود به ارزش یک پاره گوشت»
ملاحظه فرمودید که ارزش ها ابتداءً با معیارهای خاصی سنجیده شد و مسألۀ معیار ارزش ظاهراً مقدم بر مسأله وسیلۀ مبادله بوده و حتی در زمانی که مبادلات پایاپای کاملاً رواج داشت، کالاها چنانچه ذکر شد معیار مقایسه ارزش بوده اند.
با استفاده از منابع دیگر می توان گفت در بین آریاهایی های کهن وسیلۀ ارزش و معیار رایج گاو یا گوسفند بوده است.
«در حبشه نمک وسیلۀ مشترک داد و ستد و معیار بوده است؛ در بعضی سواحل هند یک نوع صدف؛ در نیوقوندلند ماهی خشک شده؛ و در ویرجینای آمریکا توتون، در بعضی از مستعمرات هند غربی شکر و در بعضی از کشورها پوست و لباسهای چرمی و تا آنجا که اطلاع دارم حتی امروز در اسکاتلند دهکده ای وجود دارد که اگر شخصی به جای پول میخ را به دکان آبجو فروشی یا نانوایی ببرد یک امر عادی است».
مسألۀ معیار ارزش، مهمتر و لازم تر از واسطه در مبادله بوده و در شرایطی که مبادله پایاپای نیز رواج داشته، کالاهایی به عنوان معیار ارزش و مقایسه سایر
[[page 22]]
کالاها مورد استفاده قرار گرفته است، بی آنکه لزوماً نقش ویژۀ واسطه را در مبادلات ایفا کنند. در اوایل سده های میانه پیش از رونق گیری مجدد تجارت و مبادلات پولی، قیمت کالاها بر اساس «سکه» تعیین می شد، اما خرید آن می توانست به وسیلۀ انواع کالاهای دیگر انجام شود، به عبارت دیگر، معیار ارزش، پول فلزی بود، در حالی که عملاً هر کالای دیگر نیز یک وسیله مبادلۀ بالقوه به شمار می آمد. تلفیق این دو وظیفه یعنی «معیار ارزش» و وسیله مبادله پول و تبلور آن در یک کالای خاص در مراحل پیشرفته تر مبادله تحقق یافت.
دومین نقص بزرگ معاملات پایاپای را اغلب فقدان دو طرفۀ احتیاجات می دانند، به زبان ساده بندرت ممکن است اتفاق افتد که صاحب کار یا کالایی که بخواهد کار یا کالای خود را با کار یا کالای دیگری معارضه کند، به راحتی بتواند شخص دیگری را بیابد که کالای او را از هر کالای دیگری بیشتر بخواهد و متقابلاً همان کالایی را که او بیشتر طالب است، داشته باشد، مثلاً فرض کنیم که شخصی اسب بارکشی سه ساله ای را بخواهد با نوعی از گاری دوچرخه دار معاوضه کند؛ پیدا کردن شخصی که درست شییء مورد احتیاج این شخص را داشته باشد و به نوع اسبی که عرضه می شود، بیش از هر چیز دیگری احتیاج داشته باشد، احتمالاً جریانی پر زحمت بوده و مستلزم صرف وقت بسیار خواهد بود، حتی اگر چنین شخصی پیدا شود، احتمال زیادی دارد که صاحب اسب مجبور شود چیزی کمتر از گاری مورد نظر احتیاج قبول کند و یا در غیر این صورت معاملات پایاپای زیادی انجام دهد تا به شیی مورد نظر خود برسد.
تا اینجای بحث به دو اشکال که دو ضرورت خلق کرد، برخوردیم، دو اشکال مطرح شده دو ضرورت اصلی یعنی واحد ارزش یا معیار ارزش و وسیله
[[page 23]]
یا واسطه گری شیی ای را در مبادلات تقاضا نمود و رفع دو اشکال فوق در معاملات جز با اشیایی که معیار ارزش و واسطۀ معامله شوند، ممکن نبود و پول و خصوصاً پولهای فلزی در اولین مرحله و بعد در مراحل تکامل اسکناس این نقش را ایفا نمودند. این دو نقش پول را معمولاً اعمال اصلی پول می نامند.
سومین اشکال و یا نقص مبادلات پایاپای که از دو نقص اول ناشی می شود فقدان روش مناسب برای ذخیره کردن قدرت خرید است. افراد می توانستند قدرت خرید خود را فقط از طریق انبار کردن کالاهای بخصوص با جمع آوری مطالبات در مقابل کالاهای مخصوصی ذخیره کنند، تا بعداً از آن استفاده نمایند. این روش انبار کردن قدرت خرید در بیشتر موارد مورد استفاده بوده و هنوز نیز مورد استفاده است. با این حال اگر تنها روش باشد در بردارندۀ معایب بسیاری است، کالای انبار شده ممکن است ارزش خود را از دست دهد یا برعکس بر ارزش آن افزوده شود. هزینۀ انبارداری آن ممکن است زیاد باشد و ممکن است وقتی صاحب آن بخواهد چیز دیگری بخرد، فروش آن در مدت کوتاهی بدون تحمل خسارت مشکل باشد.پس در جواب به این اشکال و نقص پول، یعنی همان واسطۀ مبادله و معیار ارزش این وظیفه را نیز به عهده گرفت؛ یعنی کالایی شد با دوام که باقی می ماند و به سهولت تبدیل و مطلوبیت آنی و فوری صاحب آن را فراهم آورد. این نقش پول و جوابگویی از اشکال چهارمی که در پیش رو داریم و بیان می شود نقش «اعمال مشتقه» پول و یا «وظایف فرعی» آن است چرا که نتیجه ای است از اعمال اصلی آن.
چهارمین نقص معاملات پایاپای فقدان واحد مناسب است که بر اساس آن بتوان قراردادهای مستلزم پرداختهای آتی را تأمین کرد. مردم مجبورند دربارۀ مزد، حقوق ناشی از قراردادها، کرایه و سایر قیمت هایی که برای مدت زمانی به قوت خود باقی است، تعهداتی به گردن بگیرند، ولی در اقتصاد
[[page 24]]
سراپا پایاپای، این پرداختها باید بر اساس کار و کالاهای شخصی بیان گردد و این امر با آنکه امکان پذیر است، ولی با سه اشکال پر دردسر مواجه است: اولاً مرغوبیت کار و کالایی که باز پرداخت باید با آن به عمل آید اغلب اوقات دچار مشاجره و اختلاف است.
ثانیاً: طرفین قرارداد غالباً قادر نیستند در مورد کالای بخصوصی که بازپرداخت باید با آن به عمل آید توافق کنند. و ثالثاً طرفین قرارداد در برابر این ریسک قرار خواهند گرفت که ارزش کالایی که باز پرداخت باید با آن به عمل آید در طی مدت قرارداد کاهش یا افزایش پذیرد که در صورت افزایش قیمت یا ارزش جنس قابل پرداخت، بدهکار و متضرر و در صورت کاهش، بستانکار متغیری خواهد گردید. در برابر این نقص نیز پول به عنوان معیاری برای بازپرداخت آتی عمل می کند و این نقش پول نیز چنانچه گذشت از اعمال مشتقه یا فرعی پول است که نتیجۀ آن در نقش اصلی و عمل بنیانی، یعنی معیار ارزش و واسطه مبادله بودن آن است. پس سؤال اساسی اینکه این وظایف چهار گانه پول را چه کسی برای آن تعیین کرده است، اینگونه پاسخ می دهیم که این وظایف را ضروریات و به عبارتی اشکالات و مشکلات معاملات پایاپای ایجاد کرد و جوابگوی آن پول بود که البته نقش پول در جوابگویی به هر کدام از موارد چهارگانه دارای مراتب خاصی بود و چنانچه گذشت عمده ترین نقش آن و در ردیف اول نقش عامل و معیار سنجش بودن است.
[[page 25]]