کتاب خمس

گفتاری در مورد تقسیم خمس و مستحقّین آن

کد : 141185 | تاریخ : 01/01/1395

گفتاری در مورد تقسیم خمس و مستحقّین آن

مسأله 1 ـ‏ خمس به شش سهم تقسیم می شود: یک سهم برای خدای متعال، و یک‏‎ ‎‏سهم برای پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ و یک سهم برای امام ‏‏علیه السلام‏‏. و الآن این سه سهم برای حضرت‏‎ ‎‏صاحب الامر ـ ارواحنا له الفداء وعجّل الله تعالی فرجه ـ می باشد. و سه سهم دیگر برای‏‎ ‎‏یتیمان و مساکین و ابن سبیل ها از کسانی که از طرف پدر، به حضرت عبدالمطلب، انتساب‏‎ ‎‏دارند؛ پس اگر از طرف مادر به او نسبت پیدا کند، بنابر قول اصح، خمس برایش حلال‏‎ ‎‏نیست و صدقه برای او حلال است.‏

مسأله 2 ـ‏ ایمان یا آنچه در حکم ایمان است در تمام کسانی که مستحق خمس اند معتبر‏‎ ‎‏است، و بنابر اصح، عدالت (در آن ها) معتبر نیست، و احتیاط (واجب) آن است که به‏‎ ‎‏کسی که پرده دری نموده آشکارا گناهان کبیره را انجام می دهد، داده نشود، بلکه اگر در‏‎ ‎‏پرداخت خمس به او کمک به گناه و ستم و وادار نمودن وی به کار زشت باشد و ندادن‏‎ ‎‏خمس، او را از این ها باز دارد، جایز نبودن پرداخت خمس به او، تقویت می شود. و بهتر‏‎ ‎‏آن است که در افراد، ملاحظۀ مرجّحات بشود.‏

مسأله 3 ـ‏ اقوی آن است که در مورد یتیم ها فقیر بودن لازم است. اما ابن السبیل یعنی‏‎ ‎‏مسافری که سفر او در معصیت نباشد، لازم نیست که در شهر خودش فقیر باشد، البته در‏‎ ‎‏شهری که خمس به او تسلیم می شود لازم است که به آن نیاز داشته باشد، اگرچه در شهر‏‎ ‎‏خودش غنی باشد؛ همان گونه که در زکات گذشت.‏

مسأله 4 ـ‏ احتیاط (واجب) ـ اگر اقوی نباشد ـ آن است که کسی که خمس بر عهده دارد‏‎ ‎‏به کسی که نفقۀ او بر عهده اش می باشد مخصوصاً زوجه اش، خمس ندهد در صورتی که‏‎ ‎‏برای نفقۀ آن ها باشد. اما دادن خمس او به آن ها برای غیرنفقه ـ از آنچه که به آن احتیاج‏‎ ‎‏دارند و تأمین آن برخمس دهنده واجب نباشد ـ اشکالی ندارد چنان که دادن خمس‏‎ ‎
‎[[page 413]]‎‏شخص دیگری به آن ها ولو این که برای نفقه باشد حتی به زوجه ای که شوهرش تنگ‏‎ ‎‏دست است، اشکالی ندارد.‏

مسأله 5 ـ‏ کسی که ادعای سیّد بودن می کند، به مجرّد این ادّعا، مورد تصدیق قرار‏‎ ‎‏نمی گیرد، البته اگر در شهر خودش به سیّد بودن معروف و مشهور باشد و کسی هم او را‏‎ ‎‏انکار نکند در ثبوت سیادت کفایت می کند، و ممکن است در پرداخت خمس به کسی که‏‎ ‎‏(از نظر سیادت) مجهول الحال است و عدالتش احراز شده است متوسل به حیله شد؛ به‏‎ ‎‏این ترتیب که خمس را به او بپردازد، به عنوان این که او را در رساندن خمس به مستحقّش‏‎ ‎‏ـ هرکه می خواهد باشد حتی اگر خود گیرنده آن باشد ـ وکیل نماید، لیکن بهتر است که‏‎ ‎‏چنین حیله ای را به کار نبندد.‏

مسأله 6 ـ‏ احتیاط (واجب) آن است که خمس را بیشتر از مؤونه سال مستحق، به او‏‎ ‎‏ندهند ولو این که در یک دفعه باشد، چنان که برای او هم احتیاط (واجب) این است‏‎ ‎‏که نگیرد.‏

مسأله 7 ـ‏ نصف خمس که مال اصناف سه گانۀ گذشته است، بنابر اقوی امر آن در‏‎ ‎‏دست حاکم شرع می باشد، پس باید یا به حاکم برساند یا به اذن و دستور او خرج نماید،‏‎ ‎‏چنان که نصف دیگر آن، که مال امام ‏‏علیه السلام‏‏ است، امر آن به حاکم شرع برمی گردد، پس یا باید‏‎ ‎‏به او برساند تا آن را در مواردی که طبق نظر و فتوایش مصرف آن است، به مصرف ‏‎ ‎‏برساند، و یا با اذن او در همان مصرفی که برایش معیّن می کند به مصرف برساند. و ‏‎ ‎‏پرداخت آن به غیر مرجع تقلیدش مشکل است مگر این که به فتوای گیرنده محل صرف ‏‎ ‎‏آن از نظر کمّ و کیف، همان مصارف مرجع تقلیدش باشد، یا طبق نظر او عمل نماید.‏

مسأله 8 ـ‏ اقوی آن است که منتقل کردن خمس به شهر دیگر جایز است، بلکه چه بسا با‏‎ ‎‏بودن بعضی از مرجّحات، ترجیح دارد حتی در صورتی که در همان شهر، مستحق موجود‏‎ ‎‏باشد، اگرچه در این صورت اگر در راه یا در شهری که به آن منتقل شده تلف شود، ضامن‏‎ ‎‏می باشد، به خلاف آن وقتی که در همان شهر، مستحق پیدا نشود که ضمانی بر او نیست. و‏‎ ‎‏همچنین است اگر منتقل نمودن آن به اذن مجتهد و دستور او باشد که در این صورت‏‎ ‎
‎[[page 414]]‎‏ضمانی بر او نیست، حتی در صورتی که در شهر هم مستحق یافت شود. و چه بسا انتقال ‏‎ ‎‏آن به شهر دیگر در صورتی که در همان شهر مستحق نباشد و پیدا شدن آن هم بعداً متوقع ‏‎ ‎‏نباشد، یا مرجع تقلید امر به انتقال کند، واجب شود. و اگر از کسی در شهر دیگر طلب ‏‎ ‎‏داشته باشد و با اذن حاکم شرع آن را عوض خمس حساب کند، (این کار) انتقال ‏‎ ‎‏خمس نمی باشد.‏

مسأله 9 ـ‏ اگر مجتهد جامع الشرایط در غیر شهر خمس باشد باید سهم امام ‏‏علیه السلام‏‏ را به او‏‎ ‎‏منتقل نماید یا از او اذن بگیرد تا در شهر خودش به مصرف برساند؛ بلکه اقوی آن است که‏‎ ‎‏اگر در شهر خودش هم مجتهد موجود باشد، انتقال دادن آن جایز است لیکن ضامن‏‎ ‎‏می باشد، مگر این که انتقال دادن آن بر او لازم باشد، بلکه اولی و احوط این است که اگر در‏‎ ‎‏شهر دیگر کسی افضل باشد یا بعضی از مرجّحات در آن جا باشد، به آن جا انتقال دهد. و‏‎ ‎‏اگر مجتهدی که از او تقلید می کند در شهر دیگر است متعیّن و لازم است به آن جا منتقل‏‎ ‎‏کند، مگر این که مرجع تقلیدش به او اذن بدهد که در شهر خودش مصرف کند یا مصرف‏‎ ‎‏خمس به نظر مجتهد شهرش موافق نظر مرجع تقلیدش باشد، یا طبق نظر او عمل کند.‏

مسأله 10 ـ‏ برای مالک جایز است که خمس را از مال دیگر بدهد اگرچه از اجناس‏‎ ‎‏(غیر نقدی) باشد، لیکن احتیاط این است که این کار با اذن مجتهد باشد، حتی در‏‎ ‎‏سهم سادات.‏

مسأله 11 ـ‏ اگر به ذمّه مستحق بدهی باشد، برای او (دهندۀ خمس) جایز است آن را با‏‎ ‎‏اذن حاکم شرع بنابر احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، خمس (سهم سادات) حساب کند،‏‎ ‎‏چنان که حساب کردن سهم امام ‏‏علیه السلام‏‏موکول به نظر حاکم شرع است.‏

مسأله 12 ـ‏ برای مستحق جایز نیست که از باب خمس بگیرد و آن را به مالک برگرداند‏‎ ‎‏مگر در بعضی از حالات؛ مثل این که (دهندۀ خمس) مبلغ زیادی بدهکار باشد و نتواند‏‎ ‎‏آن را بپردازد به این که در عسر و سختی قرار بگیرد که امید زوالش نباشد و بخواهد که‏‎ ‎‏ذمّه اش فراغت پیدا کند پس در این صورت مانعی از گرفتن و برگرداندن آن به جهت رفع‏‎ ‎‏اشتغال ذمّه او نیست.‏


‎[[page 415]]‎مسأله 13 ـ‏ اگر مالی که خمس به آن تعلق گرفته است از کسی که اعتقاد به وجوب آن‏‎ ‎‏ندارد مانند کفار و مخالفین، به کسی منتقل شود، دادن خمس آن ـ همان طور که گذشت ـ‏‎ ‎‏واجب نیست، چه از ربح تجارت باشد یا از معدن یا از غیر آن. و چه از منکوحات و‏‎ ‎‏مساکن و متاجر یا غیر آن ها باشد؛ زیرا ائمه مسلمین ‏‏علیهم السلام‏‏آن ها را برای شیعیانشان مباح‏‎ ‎‏فرموده اند، همان طور که در زمان هایی که خودشان مبسوط الید نیستند قبول نمودن‏‎ ‎‏زمین های خراجیه را از دست حکومت جور و مقاسمۀ با او، و گرفتن جوایز و هدایای او‏‎ ‎‏را تا حدودی، و گرفتن خراج از او و غیر این ها را از چیزهایی که از طرف ظالم و اتباع او به‏‎ ‎‏شیعیان می رسد، برای ایشان مباح کرده اند. و خلاصه حاکم جائر را (در این گونه امور) به‏‎ ‎‏منزلۀ خودشان قرار داده اند و کارهای او را نسبت به آنچه که محل ابتلای شیعه است‏‎ ‎‏امضاء کرده اند، از جهت این که شیعیان را از افتادن در حرام و عسر و حرج حفظ کنند.‏

‎ ‎

‎[[page 416]]‎

انتهای پیام /*