
حد بلند گفتن بود یا اینکه حداکثر میگفتند:
آقا! گوش کن. مولانا! به حرف توجه کن.
با دانشجویان مهربان بودند. اگر تشییع
جنازهای بود، سعی میکردند که شرکت کنند
و دیگران را نیز به این کار تشویق میکردند.
اگر اهل علمی فوت شده بود یا کسی که
مناسب بود طلاب در تشیع جنازهی او شرکت
کنند، ایشان حاضر میشدند. به این مسائل
خیلی اهمیت میدادند. گاهی اتفاق میافتاد
در زمانی که آمادهی تدریس بودند، خبر
فوت عالمی میرسید، ایشان درس را تعطیل
میکردند تا به تشییع جنازه بروند، چه بسا
طلاب میگفتند:« حالا درس را تعطیل نکنید.»
اما حضرت امام میفرمودند: بیتوفیقی
میآورد و در س را تعطیل میکردند.
حتی هنگامی که حضرت امام از پاریس
برگشتند و به قم تشریف آوردند، آمدند در
قبرستان شیخان قم، عمامهشان را نیمه باز
کردند و با گوشهی آن، غبار قبر استادشان
مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را
پاک کردند، آنجا نشستند و قرآن و فاتحه
خواندند. این نشانهی احترام حضرت امام
(رحمت ا... علیه) به استاد است.
در همان حال مجری برنامهی
تلویزیونی، در فکر پیدا کردن یک سگ برای
اجرای برنامه خود است. او برای این کار
با مشاورانش مشورت میکند در حالی که
خیاط مشغول آماده کردن لباس اوست.
[[page 5]]
انتهای پیام /*