کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی«نقش زمان و مکان در اجتهاد»

زمینۀ تاریخی تجدید حیات اجتهاد اصولی در قرن سیزدهم هـ .ق

کد : 142145 | تاریخ : 01/09/1395

زمینه تاریخی تجدید حیات اجتهاد اصولی

در قرن سیزدهم هجری قمری

علیرضا ذکاوتی


‎[[page 135]]‎
‎[[page 136]]‎‏بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم‏

قتل نادر و پریشانی جامعه

‏از اواسط حکومت نادرشاه افشار که ماهیتِ استبداد نظامی داشت، ایران‏‎ ‎‏در معرض تهدید خیزشهای فئودالی مرکز گریزانه و جنبش هایی مردمی قرار‏‎ ‎‏گرفت‏‎[1]‎‏و با قتل او در 1160 هـ ق این حکومت، به سرعت از هم گسست و‏‎ ‎‏در حقیقت دستگاه مسلطی که در وجود او و سردارانش از گروهها و ایلیات‏‎ ‎‏گوناگون متجلی می شد و در آخرین روزها تنها رشتۀ ارتباط شخصی او بود – فوراً‏‎ ‎‏درهم ریخت و اقتصادی ویران و جامعه ای پریشان برای جانشینان نادر که‏‎ ‎‏ایلسالاران و سرداران فئودال و ندرتاً حکمرانانِ شهری از منشاء دیوانیان بودند،‏‎ ‎‏واگذاشت، چنانکه گفته اند: «بعد از زوال دولت نادر پادشاهی که از اتفاق و‏‎ ‎‏موافقت برپا شد و به نفاق و مخالفت بر باد فنا رفت، عنانِ خنگ سرکش جهانبانی‏‎ ‎‏به دست ملوک طوائف افتاد و از کشمکش و نقاضت ایشان با همدیگر ایران رو به‏‎ ‎‏ویرانی نهاد و هرج و مرج در ایران راه یافت.»‏‎[2]‎‏ و به قول سرجان ملکم: «چون‏‎ ‎‏نادرشاه به تغلب بر بلاد استیلا یافته بود، بدین سبب هر کس در بازوی خود نیرویی‏‎ ‎‏می یافت و هر جا حاکمِ بلدی یا امیر طایفه ای بود سودای سرداری و سلطنت‏‎ ‎‏می پخت.»‏‎[3]‎


[[page 137]]کریم خان، امنیت و رونق کشاورزی و تجارت

‏تقریبا بیست و پنج سال طول کشید تا از میان زد و خوردهای کوچک و بزرگ‏‎ ‎‏و جنگ مداوم در تمام گوشه و کنار ایران، کریم خان زند که از سربازان نادر‏‎ ‎‏و از ایلسالاران خرده پای غرب ایران بود، توانست دولتی در شیراز مستقر کند‏‎ ‎‏و در بخشهایی از ایران امنیتی برقرار سازد که می توانست به احیای کشاورزی‏‎ ‎‏و تجارت و رونقِ نسبی فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی - در معنای محدودِ آن‏‎ ‎‏روزی اش - منجر گردد. آذر بیگدلی (متوفی 1195 هـ ق) می نویسد: «به میامنِ‏‎ ‎‏آن داور بی همال [یعنی کریم خان] رعایا تمامی فارغ البال در مهدِ امن و امان‏‎ ‎‏غنوده و سلاطینِ اطراف از بیم سرفشانی تیغش پا به دامن کشیده و از حدّ خود‏‎ ‎‏تجاوز ننموده ... مفسدانِ ایران نیز که پیوسته به قاطبۀ عجزه و مساکین‏‎ ‎‏استیلا داشتندی ... یارای تندی ندارند و گلشنِ خزان دیدۀ عراق (عجم) و فارس‏‎ ‎‏و گلزار آفت رسیدهٔ آذربایجان از نسیم عدالتش رنگ بهار گرفته و نشانهٔ‏‎ ‎‏سرسبزی یافته، و از خار و خسِ وجود ظلمه و اشرار پاک گشته.»‏‎[4]‎‏ ‏‏میرزا محمد‏‎ ‎‏کلانتر فارس که از خاندان ریشه دار دیوانی بوده و از سقوط صفویه تا عروج‏‎ ‎‏قاجاریه عمر کرده، به طور خلاصه درباره کریم خان می نویسد: «خوبی او هزار‏‎ ‎‏بود و بدی او یک»‏‎[5]‎‏.‏

‏مردم ایران خصوصاً شهرنشینان و کشاورزان که از حملۀ افغان (1135 هـ ق)‏‎ ‎‏به بعد در دوران افاغنه و سپس جنگهای نادری، آنگاه ترکتازیهای جانشینان نادر و‏‎ ‎‏ملوک طوائف (که هم ویران می کردند و هم باج می گرفتند) متحمل زیانهای‏‎ ‎‏باور نکردنی شدند، در اواخر عصر کریم خان به گفتۀ سر جان ملکم: «تجارت‏‎ ‎‏داخلیه و همچنین زراعت، ترقّی کلی یافت، چون رعایایی را که ارباب حرفه و‏‎ ‎‏صنایع بودند ترغیب و تقویت می کرد»‏‎[6]‎‏.‏


[[page 138]]قاجاریان به عنوان بازگشت صفویه

‏به نوشتۀ رستم التواریخ، کریم خان می گفت: «همۀ خلایق از چهار‏‎ ‎‏صنف بیرون نباید باشند: یا اهل زراعت یا اهل بیع و شری یا اهل حرفه و‏‎ ‎‏کسب و یا اهل ملازمت (کارکنان کشوری و لشکری).»‏‎[7]‎‏ معلوم است که‏‎ ‎‏از مفتخوارگی و بیکارگی نفرت داشته است. او برای تأمین زندگی مزدبگیران‏‎ ‎‏شهری معیاری تعیین کرده بود، و بر روی هم دوران او خوابِ خوش و استراحت‏‎ ‎‏موقتی بود بین دو دوران آشوب و هرج و مرج و ویرانی. پس از کریم خان‏‎ ‎‏(1193 هـ ) تا استقرار حکومت آقا محمدخان قاجار (اوایل قرن سیزدهم) بیش از‏‎ ‎‏ده سال ایران عرصۀ تاخت و تاز و کشتار و تاراج بود، تا آنکه نیروی قاجاری به‏‎ ‎‏عنوان تأمین کنندۀ امنیت در شمال ایران - که به لحاظ اقتصادی پیشرفته تر بود -‏‎ ‎‏غلبه یافت‏‎[8]‎‏ و همراه با پیروزی قاجاریان - که خود را به نوعی بازگشت صفویه‏‎ ‎‏قلمداد می نمودند‏‎[9]‎‏ - امکان احیاء کشاورزی و تجارت و صنعت، البته در سطحی‏‎ ‎‏پایین تر از عصر صفوی پدید آمد و فرهنگ و دانش نیز تا حدی مورد توجه قرار‏‎ ‎‏گرفت.‏

‏اگر اقتصاد ایران در قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی) را در نظر‏‎ ‎‏بگیریم، بر پایۀ تولیدات زراعتی به شیوۀ ابتدائی و قدیمی وسیلۀ کشاورزان دهات‏‎ ‎‏و تولیدات دامی به وسیلۀ ایلیات و روستاییان و تولیدات صنعتی دستی به وسیلۀ‏‎ ‎‏پیشه وران شهری بود. ویران شدن قناتها و متواری شدن زارعان در اثر ویرانی‏‎ ‎‏و چپاول و ستم مالیاتی و جابه جایی ایلیات و نظامی شدن آنان که در مسیر‏‎ ‎‏خود، همه چیز را ویران می کردند، به جایی رسید که واتسون گوید: «سرزمین‏‎ ‎‏ایران را به یک دشت لم یزرع می توان تشبیه کرد که واحه های حاصلخیز چندی در‏‎ ‎‏آن پراکنده است.»‏‎[10]‎‏ تأیید این مطلب را از رقمی که سرجان ملکم می دهد می توان‏‎ ‎
‎[[page 139]]‎‏به دست آورد که گوید: «قیمت یک ده از شیراز در زمان صفویه معادل 25 تا‏‎ ‎‏30 برابر محصول سالیانه بود و در اوایل فتحعلی شاه به قیمت 12 برابر محصول‏‎ ‎‏سالیانه به فروش رفت‏‎[11]‎‏،‏‏ متقابلاً قیمت گندم که در اواخر کریم خان خرواری‏‎ ‎‏پنج هزار دینار بود، در اوایل فتحعلی شاه به 15000 الی 20000 دینار‏‎ ‎‏ترقی کرد.»‏‎[12]‎

‏تجارت داخلی و خارجی که مبتنی بر مازاد تولید بود به علت کاهش تولیدات‏‎ ‎‏نقصان یافت و به علت عدم امنیت راهها دچار رکود گردید. روی کار آمدن‏‎ ‎‏قاجاریان و تمرکز حکومت گرچه در مجموع به نفع تجارت بود اما چون قاجاریه‏‎ ‎‏تیولداری را بیش از پیش توسعه دادند، از رشد طبقات نوپای شهری و رونق خرید‏‎ ‎‏و فروش - آن چنان که در عصر صفوی بود - کمتر نشانی می یابیم. برای نمونه شهر‏‎ ‎‏اصفهان که در عصر صفوی 600 تا 700 هزار جمعیت داشت، در سال جلوس‏‎ ‎‏فتحعلی شاه، نفوس آن به 100 هزار کاهش یافته بود.‏‎[13]‎‏ به قول سعید نفیسی «مردم‏‎ ‎‏شهرنشین و برزگران و پیشه وران، بازیچۀ این حوادث و دسته بندیها بودند. حتی‏‎ ‎‏احترامی که اصناف در شهرها داشتند و دولت مرکزی از آنان حساب می بُرد ... پس‏‎ ‎‏از صفویه ... از میان رفت.»‏‎[14]‎‏ عجیب نیست که شهرنشینان به جنبشهایی بپیوندند‏‎ ‎‏که به نحوی در صدد محدودیت مطلق العنان شدن حُکّام باشد. حال چه آن جنبشها‏‎ ‎‏عنوان تصوف داشته باشد، چه شیخی گری و چه اخباری گری. البته در جریان‏‎ ‎‏جنگهای ایران و روس طبقات شهرنشین صلاح خود را در تقویت و نیرو بخشیدن به‏‎ ‎‏روحانیت شیعه خصوصاً در عراق تشخیص دادند که میدانداری سیدمحمّد مجاهد‏‎ ‎‏کربلائی در وقایع جنگ قفقاز نمونه ای از آن است.‏

‏از آنجا که مردم شهرنشین با فرهنگ تر بودند و سواد کمابیش میان تاجران و‏‎ ‎‏اعیان شهری رواج داشت‏‎[15]‎‏، در نهضتهایی که مایۀ فرهنگی داشت، نقش‏‎ ‎‏شهرنشینان بارز است. حکومت در ایران مطلقه بود و در دوران هرج و مرج در‏‎ ‎
‎[[page 140]]‎‏فرصت کوتاهی که هر حاکم می یافت، از هیچ گونه تجاوز بر جان و مال و حیثیت‏‎ ‎‏مردم خودداری نمی کرد. با سلطۀ قاجاریه، وابستگان این خاندان در شهرهای‏‎ ‎‏ایران حکومت یافتند، از پایین دستیها می چاپیدند و به بالادستیها، رشوت‏‎ ‎‏می دادند تا بتوانند بمانند. حکومت مرکزی گروگانهایی در مرکز نگه می داشت.‏‎ ‎‏هر حاکمی که از خود لیاقتی نشان می داد و استقلالی می یافت، مخصوصاً اگر با‏‎ ‎‏تأمین آبادی و امنیت محلی محبوبیتی کسب می کرد، مورد سوء ظن حکومت‏‎ ‎‏مرکزی قرار می گرفت و چه بسا به بدترین صورت گرفتار و مؤاخذه می شد‏‎ ‎‏(نمونه: حکومت اسحاق خان قرائی در خراسان»‏‎[16]‎‏.‏‏ ‏

 

حکومت و پاسداری از حرمت شرع

‏تنها موردی که حکومت مرکزی مخصوصاً در شرایط استقرار و ثبات نسبی،‏‎ ‎‏نظر مردم را رعایت می کرد، پاس داشتنِ حرمت شرع و علمای دینی بود.‏‎ ‎‏مخصوصاً آقا محمدخان و فتحعلی شاه، احترام علمای شیعه را که در زمان نادر و‏‎ ‎‏حتی کریم خان کاهش یافته بود، افزایش دادند و حوزه های علمیه عتبات و ایران‏‎ ‎‏مجدداً رونق یافت.‏‎[17]‎‏ ضرورت تقویت روحانیت مخصوصاً از آن رو‏‎ ‎‏احساس می شد که جامعه در شرایط ثبات و زندگی عادی نیاز به قانون و نظام‏‎ ‎‏قضایی مشخصی داشت و این کار در آن روزگار تنها از دین و دینیاران بر می آمد.‏‎ ‎‏محکمه ها بر دو گونه بود: شرعی و عرفی. البته در محکمۀ عرف نظر حاکم‏‎ ‎‏تعیین کننده بود، الاّ اینکه تا حدی سنن و آداب و رسوم را رعایت می کردند. در هر‏‎ ‎‏شهر یک «شیخ الاسلام» وجود داشت که حقوقی مقرّر از دیوان می گرفت.‏‎ ‎‏تحت نظر شیخ الاسلام، یک قاضی انجام وظیفه می کرد و اطرافیانی از اهل علم و‏‎ ‎‏مقدسین داشت. در دهات معمولاً ملای ده فیصلۀ امور جزئیه را بر عهده داشت و‏‎ ‎‏در امور بزرگ دعوی را نزد قاضی شهر (و یا ملاک مقتدر ناحیه) می بردند. بنا به‏‎ ‎
‎[[page 141]]‎‏یک تقسیم نظری، میان امور شرعی و عرفی فاصله بود؛ اما در عمل حکام ترجیح‏‎ ‎‏می دادند اختلاط در امور باشد که نسبت به مورد بتوانند اعمال نفوذ کنند و یا از خود‏‎ ‎‏سلب مسؤولیت نمایند و کار را به گردن اهل شرع بیندازند. متصدیان محکمۀ‏‎ ‎‏عرف (اطرافیان حاکم شهر) و حاشیه نشینان قاضی و شیخ الاسلام از رشوت و‏‎ ‎‏مداخل بهره می بردند و احکام ناسخ و منسوخ می نوشتند. اجرای حکم صحیح و‏‎ ‎‏بر حق نیز نیاز به اعمالِ نفوذ در دستگاه حکومت داشت. گروههای نفوذ (رؤسای‏‎ ‎‏محلات و اصناف) نیز در مسائل قضایی ذی نفوذ بودند‏‎[18]‎‏ و با استقرار قاجاریه و‏‎ ‎‏پیدایش ثبات نسبی، این نیاز پیدا شد که یک نظام حقوقی متقن و متفق علیه‏‎ ‎‏روحانیت شیعه پدید آید. از این رو مکتب اصولی مجتهدان احیا و بازسازی‏‎ ‎‏گردید.‏

‏روحانیت شیعه که در عصر صفوی مورد تأیید کامل حکومت بود، با روی کار‏‎ ‎‏آمدن افغان های سنّی و نیز نادر که دعوی اتحاد مذاهب داشت - تضعیف و بقایای آن‏‎ ‎‏به عتبات و هند منتقل گردید و البته سقوط اقتصادی و آشوب اجتماعی مجال‏‎ ‎‏تحصیل و درس و بحث را از مستعدّان سلب کرده بود. به قول آذر بیگدلی «پنجاه‏‎ ‎‏سال است که ... راه تعلیم و تعلم مسدود و رسم تحصیل و تکمیل مفقود ... »‏‎[19]‎‎ ‎‏نادر اوقاف را از دست روحانیت گرفت تا روحانیان را که حامی سنتی صفویه‏‎ ‎‏بودند، تضعیف کرده باشد. در اوایل قاجاریه حُسنِ توجه به روحانیون از سوی‏‎ ‎‏آقا محمدخان و فتحعلی شاه، آغازگرِ آن بود که بار دیگر موقعیت اقتصادی و‏‎ ‎‏اجتماعی روحانیت تحکیم یابد. نه تنها بخشی از اوقاف بازگشت داده شد، بلکه از‏‎ ‎‏سوی حکومت برای ارباب عمائم وظائف (= مستمرّی) تعیین گردید و مساجد و‏‎ ‎‏مدارس و زیارتگاهها تعمیر و تجدید بنا شد. حوزه های ایران احیا و حوزه های‏‎ ‎‏عتبات تقویت شد و عالمان دینیِ بزرگ پیدا شدند؛ همچنانکه در رشته های دیگر‏‎ ‎‏نیز دانشمندان و هنرمندان قابل توجهی پدید آمدند.‏


[[page 142]]حذف اخباریگری و احیای اجتهاد اصولی

‏اینک به این مسأله بر گردیم که چگونه در جریان احیاء روحانیت، نخست‏‎ ‎‏اخباریان جان گرفتند و سپس با پا گرفتن فعالیت آقا باقر بهبهانی و شاگردانش‏‎ ‎‏اصولیان نیرو یافتند و اخباریان عقب نشستند. سبب آن بود که در شرایط پراکندگی‏‎ ‎‏نیروهای اجتماعی، اخباریان که با تشبّث به هر گونه حدیث و روایت فتوی‏‎ ‎‏می دادند، طرفدارانی پیدا کردند،‏‎[20]‎‏ اما با ثبات تدریجی و نسبی در اوضاع و غلبۀ‏‎ ‎‏شمال - که تجاری تر و پیشرفته تر بود - بر جنوب،‏‎[21]‎‏لازم آمد که یک سیستم حقوقی‏‎ ‎‏منسجم و پویا و مبتنی بر شالوده های عقلی مستقر شود و این همان روشی بود که‏‎ ‎‏عالمان اصولی در پیش گرفتند.‏

‏ظهور و سپس افول میرزا محمّد اخباری (مقتول در 1232) آخرین ضربه را در‏‎ ‎‏ایران بر جنبش اخباری وارد آورد و این نحلۀ افراطی را که نقش تاریخیش را ایفا‏‎ ‎‏کرده بود از متن فرهنگ دینی به حاشیه منتقل ساخت و تقریباً منسوخ کرد.‏‎[22]‎‏در همان‏‎ ‎‏دوران است که شیخ محمد حسن نجفی یک دورۀ کامل فقه اجتهادی شیعه را در‏‎ ‎‏جواهرالکلام تدوین کرد و در همین دوران است که شیخ مرتضی انصاری (1281 -‏‎ ‎‏1214 هـ ق) تحصیلات خود را به پایان رساند و در صدد و اندیشۀ تأسیس یک رشته‏‎ ‎‏مبانی برآمد که نیازهای پیچیده زندگی ایرانیان و شیعیان در قرن سیزدهم هجری‏‎ ‎‏(برابر نوزدهم میلادی) را برآورده سازد. قدرت فکری و دانش وسیع اسلامی این‏‎ ‎‏مرد همراه با شخصیت والای اخلاقی و زهد و پارسایی و وارستگی و شایستگی،‏‎ ‎‏نفوذِ معنوی وی را دو چندان ساخت، به طوری که بعد از او آثار و افکارش در‏‎ ‎‏حوزه ها حکومت یافت و با همۀ تحولات عمیق یکصد و پنجاه سالۀ اخیر و پیدایش‏‎ ‎‏علمای کم نظیر، سیطرۀ معنوی مکتب شیخ انصاری هنوز ادامه دارد.‏


[[page 143]]کتابنامه:

‎[[page 144]]‎

  • 1 ـ ر ک: دولت نادر شاه، ترجمه حمید مؤمنی.
  • 2  ـ رستم التواریخ، محمدهاشم آصف، ص 224.
  • 3 ـ تاریخ سرجان ملکم، ج 2، ص 59.
  • 4 ـ آتشکده آذر، چاپ سید جعفر شهیدی، ص 375.
  • 5  ـ روزنامه میرزا محمد کلانتر فارس، ص 68.
  • 6 ـ تاریخ سرجان ملکم، ج 2، ص 77.
  • 7 ـ رستم التواریخ ، ص 307 - 309.
  • 8 ـ تاریخ ایران از آغاز تا سدهٔ هیجدهم، ترجمهٔ کریم کشاورز، ج 2، ص 652.
  • ـ محمدهاشم آصف (رستم الحکما) می نویسد که قاجاریه خود را از نسل صفویه قلمداد می کردند و سیاستِ تقویت تشیع (پس از نگرش اتحاد اسلامی نادر و بیطرفی مذهبی کریمخانی) در واقع تقلیدِ قاجاریه بود از صفویه.
  • 10 ـ سفرنامهٔ واتسون، ص 14.
  • 11 ـ سرجان ملکم، ج 2، ص 250.
  • 12 ـ همان، ص 245 و رستم التواریخ، ص 309.
  • 13 ـ سرحان ملکم، ج 2، ص 266.
  • 14ـ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران معاصر، ص 72.
  • 15 ـ سرجان ملکم، ص 295 - 296 و 321.
  • 16 ـ در مورد اسحاق خان قرائی نگاه کنید به تواریخ قاجاریه، حاج زین العابدین شیروانی سیاح و صوفی صاحب بُستان السیاحه حکومت او را می ستاید و ظاهراً در منطقه وجهه و نفوذ داشته است.
  • 17 ـ سرجان ملکم، 161 و 292 و 240، قصص العلماء، تنکابنی، ص 191. تاریخ ادبیات ایران، ادوارد برون، ج 4، ص 250 و 262.
  • 18 ـ سرجان ملکم، ص 228 - 251.
  • 19 ـ آتشکدهٔ آذر، چاپ سید جعفر شهیدی، ص 362.
  • 20 ـ در مورد وضعیت علمای اخباری و اصولی و برخوردها و مباحثات آنان و زمینه های اجتماعی هر یک، اطلاعات گردآوری شده فراوانی در کتاب وحید بهبهانی نوشته استاد علی دوانی هست که صرف نظر از هر گونه قضاوتی، مواد و مطالب آن شخص را از مراجعه به کتب زیاد بی نیاز می کند.
  • 21 ـ تاریخ ایران از آغاز تا سده هجدهم، ترجمه کریم کشاورز، ج 2، ص 652.
  • 22 ـ در مورد مکتب اخباری و تحول تاریخی آن، ر.ک: مقاله سیر اندیشه اخباری در مذهب تشیع به قلم علیرضا ذکاوتی قراگزلو (مجله آینه پژوهش، شماره 6، فروردین و اردیبهشت 1370) صص 43 - 24، مخصوصاً ص 41.

انتهای پیام /*