دومین کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا

ادبیات عاشورا

کد : 142214 | تاریخ : 01/01/1375

‏ ‏

ادبیات عاشورا

‏ ‏

‏مهندس مرتضی رحیمی – معصومه عبدی‏

‏ ‏

     ‏ کمتر انقلاب و اصلاحی را در تاریخ می یابیم که شاعران و نویسندگان سهم عظیمی در آن نداشته باشند; هنرمندان از جملۀ کسانی هستند که با تکیه بر احساسات و عواطف مردم، نیروی هنر را در راه خدمت به جامعه و دادخواهی طبقات محروم به کار می برند، تا جایی که می بینیم شاعری ماهر با به تصویر کشیدن صحنۀ کربلا در بیدار کردن اجتماع و یا تحریک عواطف انسانی و ایجاد حسن نفرت نسبت به ظالم، چنان مؤثر است که با کلمات به مقابلۀ با ظلم و آزاده کشی بر می خیزد. اوست که به تحقیق تواناترین موجد روح انقلاب و محبوبترین رهبری است که ملت را به سوی عدالتخواهی و آزادی به پیش می برد. او با عمل توأم با معنویت مذهبی خویش، جوش و حرکت و آفتاب و زندگی می آفریند و در سراسر جهان نشر می دهد و واقعی ترین افتخار شعرو هنر را کسب می کند. ‏

‏     بنابراین می توان گفت، بهترین شیوه ای که می تواند عاملی مؤثر برای سوق دادن جوانان به افتخارات و بزرگیها باشد و تحصیل مجد و عظمت اسلام را آسان می سازد، استفاده از زبان شعری برای معرفی و بزرگداشت  انگیزۀ شهدای کربلا است  و به نقل قول از کتاب الغدیر: «زندگی ابدی شهدای دین، بنیاد حکومت ظالم را می لرزاند و سیاهنامۀ اعمال ستمکاران را پیوسته بر اقوام می خواند، تا مردم از شهادت آنها درس فداکاری بگیرند و به راهشان بروند ... ». ‏

‏     یکی از راههای ساختن جامعه ای زنده که مشعل اصلاح و ترقی را در دست داشته باشند، شناساندن هدفهای شهدای بزرگ است و از جملۀ آنها، شهدای بزرگ این ‏


‎[[page 70]]‎‏سرزمین، حماسه سازان عاشورایی هستند که در مکتب پیشوایی چون علی (ع) تربیت یافته اند. شاعران در این اثنا تنها به بیان یکروز کرده ها هرگز اکتفا نمی کنند، چرا که هدف بزرگ این شهیدان برای فرزندان بشریت به خوبی تشریح شده است. هدف شاعر از مرثیه سرایی امام حسین(ع)، این نیست که شعری در مرثیه بسراید و مردم را به گریه وا دارد تا از آلام جسمانی و درد دل شهدا یاد کند; هیچکدام از اینها هدف شاعر متعهد مرثیه سرای دیروز و امروز نیست. هدف شاعر این نیست که شهدا را  مظلوم جلوه دهد، بلکه هدف او بیان انسانیتهای انسانهای بزرگی چون امام حسین(ع) است، بیان حرفها و مقاصد فداییان راه معنویت است، که این مرگی نیست که برایش گریه کنیم. شاعر می خواهد حقایق را صیانت کند، روشناییها را با زبانی ماندگار به نسلهای آینده منتقل کند، تنها اوست که می ‌ تواند عظمت شمعها را در یادها زنده کند. شاعر متعهد، گریه کردن بر کشتۀ کربلا را باعث نزول باران رحمت می داند. ‏

‏وز بهر نزول  غیث رحمت     چون ابر گه  دعا بگر یید‏

‏گریه کنید تا کدورت از دلتان پاک گردد و پاک و بی آلایش قدم بر دارید. ‏ 

‏تا شسته شود کدورت از دل    یکدم ز سر صفا بگریید‏

‏    دیوان سیف ، ج 1 ص 17‏

‏     پس لزومی ندارد که ما بر کشتۀ کربلا بگرییم، چرا که باید بر غفلت و جهل خودمان گریه کنیم; ‏

‏پس عزا بر خود کنید ای خفتگان                زان که بد مرگی بود خواب گران ‏            

‏         ‏‏مثنوی معنوی – ص 91‏‏  ‏

‏     در خواب غفلت بودن دردناک تر از ذکر مصائب شهدای کربلا است، از خودتان به پا خیزید، به خودتان رجوع کنید، نگذارید که برای عاشورا، عاشورایی دیگر برپا شود، به حال خودتان بگریید که تخته بند تن خاکی هستید.‏

‏چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس         که در سراچۀ ترکیب تخته بند تنم ‏

‏     دیوان حافظ – ص 79‏‏    ‏

‏ ‏


‎[[page 71]]‎‏شاعر مرثیه سرا‏ ‏ از زبان شهدای کربلا فریاد می زند که ای جهانیان، هنگامی که نفوذ بیگانگان بر هستی معنوی انسانها رخنه می کند، باید حرکت کرد، باید خواست، باید حس غیرت دینی جوانان زنده شود، باید تنها به انگیزه و هدف شهدای کربلا که همان امر به معروف و نهی از منکر است، قدم برداشت. او شهید شد و لیکن حرمتها را نشکست و این درسی بزرگ است که یادگاری از سرایندگی شاعر مرثیه سرای قرن پنجم است.‏

‏کشته شد و کشته و نگرفت دست                حرمت  فضل و شرف مصطفاتش‏

‏               ‏‏دیوان ناصر خسرو –ص 309‏‏   ‏

‏     قصد ما نقد شاعران دیروز نیست، چرا که شاعران امروز نیز واقعۀ مکرر عاشورا را با چشم خود در جنگ و دفاع مقدس ایران به عینه تجربه کرده اند و پاکترین عواطف انسانی را در برابر جامعه مجسم ساختند و زیباترین تابلوی جانداری که آموزندۀ شور انگیزترین مظاهر عدالت و دادخواهی است، نقاشی کردند. شاعر متعهد و مسلمان چگونه می تواند در مقابل عظمت کربلای مکرر تاریخ، از ایران گرفته تا فلسطین و بوسنی و ... سکوت کند و لب به دادخواهی نگشاید. آیا واقعاًاو هنرمند است، او دیگر انسان کامل است; ؟ ‏

‏     به حق که شاعر امروز دین خود را به تمامی ادا کرد. او شهادت را با قلم موی کلمات با تمام زوایای وجودش ترسیم کرد. او می گوید که شهادت شمشیر را به زانو در می آورد، او می گوید که شهیدان دست از خود پرستی فرو شستند و به خداپرستی قدم نهادند.‏

‏شهیدان  با خدا میثاق   بستند     حصار خود پرستی را شکستند‏

‏حصار تیغ را با خون شکستند     به بام عاشقی گلگون  نشستند‏

‏                ‏‏شعر شهادت – ص 19‏

‏     از نظر گاه شاعران نیک سرشت، شهیدان، مردان گمنامی هستند که از نظرها دورند و لکن چون تابشی شگرف در حال سوزش هستند،‏


‎[[page 72]]‎‏بسا ستاره ها گمنام و از نظر دورند            ولی چراغ سپهرند و چشمۀ نورند‏

‏            ‏‏شعر شهادت – ص 2 – 61‏

‏     و این تعهد یک هنرمند است در قبال آنچه باید است باشد، نه آنکه هست.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎[[page 73]]‎

انتهای پیام /*