ورزش روح انسان را از خمودگی نجات می دهد

کد : 142387 | تاریخ : 01/01/1374

ورزش روح انسان را از خمودگی نجات می‌‌‌ دهد

 

‏ سخنرانی حضرت حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در جمع مسئولین سازمان تربیت بدنی، ورزشکاران و دیگر اقشار...‏

‏بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‏

‏ورزش روح انسان را از خمودگی‌‌‌ ها و سستی‌‌‌ ها نجات می‌‌‌ دهد. ورزشکار حقیقی از دیدگاه اسلام کسی است که در برابر ظلم و حق‌کشی خضوع نکند و در عرصه ورزش قهرمان اخلاق و جوانمردی باشد. من در سنین کودکی و نوجوانی علاقه عجیبی به ورزش و جنب و جوش داشتم و این خود ناشی از خصیصه‌‌‌ های دوران نوجوانی هر کسی است. ورزش بهترین وسیله کنترل و هدایت صحیح انرژی متراکم دوران بحرانی نوجوانی است و هر جوانی نیاز مبرمی به فعالیت‌های جسمی و روانی دارد. از همان بچگی توپی را که برای من خریده بودند در بغل می‌‌‌ گرفتم و حتی در شب‌‌‌ های سرد زمستان آن را از خودم جدا نمی‌‌‌ کردم. در همان حدود یواش، یواش مسابقات محلی فوتبال را شروع کردیم از بس علاقمند به ‏

‏ مسابقه بودیم، شب مسابقه تا صبح در فصل زمستان می‌‌‌ آمدیم کنار پنجره و به آسمان خیره می‌‌‌ شدیم که ببینیم آیا باران می‌‌‌ آید یا نه؟ اگر باران می‌‌‌ آمد مثل این که کوهی را به سرمان می‌‌‌ زدند؛ که فردا نمی‌‌‌ توانیم مسابقه بدهیم. از این محله به آن محله راه ‏
‎[[page 223]]‎‏می‌‌‌ افتادیم برای مسابقه در رشته‌‌‌ های فوتبال، والیبال، دو و میدانی و امثال این ورزش‌‌‌ ها و هر وقت می‌‌‌ بردیم از میزبان کتک می‌‌‌ خوردیم و گاهی چند دقیقه به پایان بازی فرار می‌‌‌ کردیم. وقتی دوران ابتدایی یعنی کلاس ششم را تمام کردم و وارد کلاس هفتم شدم عضو تیم فوتبال، بسکتبال و والیبال شدم و از بازیکنان محبوب دبیرستان بودم. من الان از آن دوران چیز زیادی خاطرم نیست.‏

‏خاطره دیگری که الان به ذهنم رسید به گیوه‌‌‌ های یکی از دوستان مربوط می‏‎‌‌‌ ‎‏شود. من و بعضی دیگر از دوستان چون کفش ورزشی نداشتیم و با کفش‏‎‌‌‌ ‎‏های معمولی هم نمی‌‌‌ شد بازی کنیم مرتباً گیوه‌‌‌ های یکی از دوستان دیگرمان را از او می‌‌‌ گرفتیم. از بس ‏

‏ که گیوه‌‌‌ هایش را قرض کرده بودیم، بر روی گیوه‌‌‌ هایش نوشته بود: ممنوع! هر وقت ما به او می‌‌‌ گفتیم گیوه‌‌‌ هایت را برای بازی به ما قرض بده فقط با دستش به نوشته «ممنوع!» روی آنها اشاره می‏‎‌‌‌ ‎‏کرد. بیچاره بیشتر اوقات بچه‌‌‌ ها گیوه‌‌‌ هایش را قرض می‌‌‌ کردند و فقط هنگام رفتن به منزل گیوه‌‌‌ هایش مال خودش بود و آنها را می‌‌‌ پوشید. رفته رفته رشته‏‎‌‌‌ ‎‏های ورزشی دیگری مانند کشتی، ژیمناستیک و شنا را هم امتحان کردم. شهر قم آن موقع استخر شنا نداشت در فصل تابستان که به اتفاق خانواده به تهران می‌‌‌ آمدیم بیشتر اوقات فراغت خودم را در زمینه‌‌‌ های شماره 1 و 2 ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) و شماره سه شهباز و استخر شنا و ورزشگاه‌‌‌ های ‏
‎[[page 224]]‎‏مختلف در نقاط مختلف سپری می‌‌‌ کردم و مرتب گوش به زنگ بودم که در کجا تیم ملی فوتبال یا باشگاههای تهران تمرین دارند فوراً خودم را به آنجا می‏‎‌‌‌ ‎‏رساندم. مواقعی هم که در سایر فصول سال در قم بودیم. با دوستان دیگر پول‌‌‌ هایمان را جمع می‌‌‌ کردیم تا کرایه ماشین داشته باشیم. و از قم راهی تهران می‌‌‌ شدیم. کرایه ماشین قم تا تهران 3 تومان بود ولی ما آن قدر با شوفرها چانه می‌‌‌ زدیم که به 25 ریال راضی بشوند. حتی در سرمای زمستان روی علاقه‌‌‌ ای که به ورزش داشتیم از گاراژ ایستگاه ماشین‌‌‌ های مسافربری قم تا امجدیه را گاهی پیاده با دوستان می‌‌‌ رفتیم و شب هم به قم برمی‌‌‌ گشتیم؛ بازی تمام تیمها را تعقیب می‌‌‌ کردیم. تمام بازیکنان تیمهای باشگاهی و ملی کشورها را می‌‌‌ شناختیم. کیفیت بازی تیمها و تکنیک‌‌‌ های فردی و تیمی را حلاجی می‌‌‌ کردیم و با دوستان بحث و گفتگو می‌‌‌ کردیم. روزی من با مسئولان ورزش فوتبال قم اختلاف نظر پیدا کردم و ‏

‏ رفتم در مسابقات دو و میدانی در رشته 1500 متر شرکت کردم در دور اول با فاصله صد و پنجاه متر نفر دوم را که نفر اول این رشته در قم بود جا گذاشتم و اول شدم. دوره بعدی علی الظاهر مسابقات در شهرستان زنجان بود در این دوره دوم شدم علی‏‎‌‌‌ ‎‏رغم این که هیچ تجربه‌‌‌ ای در اینگونه مسابقات نداشتم ولی تا حدود سی متر آخر اول بودم ولی در سی متر مانده به خط پایان احتمالاً دونده‌‌‌ ای از کرج مثل یک اتومبیل سواری که از بغل یک کامیون سبقت بگیرد و بگذرد تند و تیز از کنار من رد شد و مسابقه را برد.‏

‏یک موقع من در کنار زمین شماره 3 بودم مربی تیم شاهین آن زمان که مرا می‏‎‌‌‌ ‎‏شناخت و اطلاع داشت که خوب بازی می‌‌‌ کنم به من گفت آماده باش و برو توی زمین بازی کن. من مات و مبهوت مانده بودم چون در تیم دسته دوم بازی می‌‌‌ کردم به او گفتم که من الان در دسته دوم بازی می‌‌‌ کنم او گفت پس نمی‌‌‌ توانی بازی کنی از این ماجرا خیلی تأسف خوردم واقعاً برای بچه‌‌‌ ای مثل من در آن موقع خیلی مشکل بود که موقعیت و فرصت بازی در باشگاههای دسته اول را از دست بدهد. بطور کلی در زمینه ورزش و بخصوص کشتی من طرفدار ورزشکاران سمج و جنگنده بودم.‏

‏مرحوم تختی را از نظر خصائل جوانمردی و پهلوانی خیلی قبول داشتم. چون که در قضایای اجتماعی و سیاسی به عنوان یک ‏
‎[[page 225]]‎

‏پهلوان همیشه حاضر به فداکاری و اخلاص بود او یک جوانمرد به تمام معنا بود که از نظر سجایای اخلاقی و روحیه نوعدوستی بسیار با ارزش و قابل احترام بود.‏

‏همه ما به یاد داریم که در جریان زلزله بوئین زهرا تختی از حیثیت پهلوانی خود استفاده کرد و به جمع‌آوری کمک برای زلزله‌زدگان پرداخت و در جریان زلزله اخیر شمال ایران هم واقعاً او سرمشقی برای بقیه ورزشکاران و قهرمانان کشورمان بود.‏

‏البته مدیریت آقای پرویز دهداری تحسین برانگیز بود. هوش جمالی (کامبیز) و شوت‌‌‌ های ناگهانی محراب را نباید فراموش کرد و من با همه اینها مفصل بازی کرده‌‌‌ ام. ‏

‏به تبع شور و شعفی که نسبت به ورزش داشتم تمام مجله‌‌‌ های کیهان ورزشی دوره‌های مختلف را دارم و سالانه آنها را صحافی کرده‌‌‌ ام و الان در بخش فرهنگی بیت حضرت امام موجود است.‏

‏در مسابقات گوناگون ورزشی آرنج و ‏

‏ دست چپم شکسته است بازوی دست راستم نیز شکسته است پای چپم هشت بار و پای راستم یازده‌بار در رفته است مچ دستهایم از بس در می‌‌‌ رفت یادم نیست بیشتر انگشتان دستم شکسته است و اینها همه در حین بازی فوتبال یا بسکتبال اتفاق افتاده‌‌‌ اند. بارها مسابقات بسکتبال و فوتبال را به عنوان داور قضاوت کرده‌‌‌ ام و از کل این قضایا، خاطرات واقعاً شیرینی دارم.‏

‏ورزشکاران عزیز باید بدانند یک ورزشکار حقیقی کسی است که همچون مولایش حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در برابر ظلم و حق‌کشی خضوع نکند، یک ورزشکار حقیقی کسی است که با خلوص نیت وارد میادین ورزشی شود و از آرمانهای اعتقادی خود در عرصه‌‌‌ های مسابقات بین‌المللی و داخلی دفاع کند و حضوری اسلامی داشته باشد.‏

‏خداوند انشاءالله نگهدار شما ورزشکاران و مسئولین محترم ورزش کشور باشد.‏

 

[[page 226]]

انتهای پیام /*