دیدگاهها (مجموعه مصاحبه ها)

ستم ستیزی و عدالت خواهی برجسته ترین پیام دستاورد قیام عاشورا

کد : 142524 | تاریخ : 01/01/1374

دکتر زرگرنژاد

ستمستیزی و عدالتخواهی برجسته‌ترین پیام و دستاورد قیام عاشورا

از دیدگاه اجتماعی ـ تاریخی، کدامیک از دستاوردهای عاشورا را می‌توان به عنوان چشمگیرترین و نظر گیرترین آنها، قلمداد نمود؟

به گمان من، بارزترین اثربخشی اندیشگی قیام امام، محوری ساختن و عمده نمودن اصل ضرورت ستیز و مبارزه بر ضد ستم و ستمگران و تلاش و کوشش پیگیر و بی‌وقفه برای تحقق عدالت محمّدی است. اگر به مجموعه قیامها و حرکتهای شیعی پس از رویداد کربلا نظری بیافکنیم؛ یعنی به قیامهای علویان، چه علویان حسنی و چه حسینی، درمی‌یابیم که محور مبارزه در همه این قیامها، مبارزه بر ضد بی‌عدالتی و ستم و کوشش برای تحقق اصل بنیادین عدالت است. پیوستن پیروان و گروندگان به رهبران این قیامها به این دلیل نبوده است که چنین رهبرانی عالمان به قرآن و رموز آن و احادیث نبوی یا آشنایان به فقاهت بودهاند، بلکه پیروی مردم از قیام کنندگان به این دلیل بوده است که آنها بر ضد ستم حاکمان جور زمان خود شوریدند و ستم ستمگران را تحمل نکردند، چه در قیام مختار و چه در قیام زید و فرزندش یحیی، این اصل بوضوح به چشم می‌خورد.

حتی خراسانیان دعوت عباسیان را نیز از این منظر می‌نگریستند و می‌پنداشتند که تلاش آنان، بر ضد ظلم و جور حکومت امویان و به منظور برقراری حکومتی عادلانه است. عباسیان نیز با استفاده از چنین روحیه‌ای و از طریق بکار بستن شعارهای علویان، موفق به جذب خراسانیان شدند. یکی از تاکتیکهای تبلیغی دعوت کنندگان عباسی، بهرهبرداری از شهادت امام حسین بود؛ آنها خود را منتقم آلمحمد معرفی می‌کردند.

اساساً آنچه تشیع را از روزگار نخست از دیگر جریانها اعتقادی ـ سیاسی جهان سوم، متمایز می‌ساخت، عدالتخواهی تشیع و ظلمستیزی این مکتب بود.


[[page 181]]بنابراین، یکی از عمده‌ترین تأثیرات اجتماعی ـ تاریخی رویداد کربلا اصل عدالتخواهی، آن هم نه فقط در عرصه اندیشه و نظر، که تلاش برای تحقق آن در بستر مناسبات اجتماعی است.

آیا می‌توان این خط را در سیرۀ عملی سایر ائمه هم جستجو نمود و یا اینکه در سیرۀ آن بزرگواران، جلوه‌های کار فرهنگی بارزتر است؟

یگانگی آرمان و هدف و گوناگونی طرحها و روشها در سیرۀ ائمه(ع)

ماجرای عمل و حرکت و فعالیت امامان پس از امام حسین؛ یعنی از امام سجاد به بعد، داستان دیگری است که نیاز به بررسی جدیتر و اندیشیدهتری دارد و فرصتی دیگر می‌طلبد. آنچه که در اینجا می‌توان بیان نمود: اساساً پس از مرگ یزید، چند سالی مرکزیت جهان اسلام از حیث سیاسی از بین می‌رود، مراکز چندگانۀ قدرت در حجاز، عراق و دمشق به وجود می‌آید و کشمکشها و درگیریهای سیاسی و نظامی گسترده در پهنه سرزمین اسلام به وسیله آلزبیر، هواداران مختار و مروانیان شکل می‌گیرد. رویدادهایی که در داخل سرزمینهای ایران رخ می‌دهد، خود زمینهساز دوران جدیدی است. به ویژه بعد از عصر امام صادق، ماجرای نوظهور اسماعیلیه و قدرتیابی آنان خود حدیث مفصلی است.

بنابراین، متناسب با نوع تحولات و دگرگونیهای هر دوره، امامان به عنوان پیشوایان و راهبران آگاه عصر خودشان، تاکتیکها و روشهایی را برای تحقق بخشیدن به همان آرمانها برمیگزیدند و در عصری که بنا به تشخیص ایشان، قیام به سیف چندان بستر مناسب و مطلوبی نداشت، امامان تا آنجا که می‌توانستند از حرکتهای خشونتبار و پرخاشگرانه پرهیز می‌کردند و به باروری شیعه و عمیقتر ساختن ابعاد فکری مکتب حسین همت می‌گماردند. 

گسترده شدن قلمرو اسلامی و داخل شدن اقوام و گروههای نژادی، قومی و اعتقادی جدید به این قلمرو، ضرورتهای جدیدی برای طلایهداران خط و راه پیامبری به وجود آورد. آنها تمامی تلاش و کوشش خود را وقف تدوین پایهریزی استوار مبانی اعتقادی مکتب تشیع نمودند، تا هم به نیاز‌های جدید پاسخ گویند و هم در عرصۀ رویاروییها و 


[[page 182]]کشمکشهای فکری و اعتقادی بتوانند قدرتمندانه ظاهر شوند و در برابر بحرانهای کلامی ـ اعتقادی پاسخی در خور داشته باشند؛ و این همه به معنی فراموش کردن اصل اساسی مبارزه با ستم و ظلم و تلاش برای تحقق عدالت نیست، بلکه پس از رویداد کربلا شرایط جدیدی پیش آمد که تغییر تاکتیک و برگرفتن خط مشی جدید را ضروری ساخت و آنچه که باید اضافه نمود این نکته است که قیام به سیف فی نفسه اصالتی ندارد، بلکه تحقق هدفهای قیام اصالت دارد. برخورد و واکنش امام جعفر صادق با موضعگیریهای تند و آسیب پذیر برخی از علویان نیز در این راستا قابل تحلیل و مطالعه می‌باشد.

و این سخن که امامان پس از امام حسین دیگر کاری به حکومت و سیاست نداشتند و به انزوا گراییدند، غیرقابل قبول به نظر می‌رسد و این تحلیل با واقعیتهای تاریخی همسازگری ندارد؛ و اساساً این طرز تلقی و نگرش از این موضع فکری برمیخیزد که اصالت از آن قیام به سیف و حرکت پرخاشگرانه می‌باشد، یعنی این بینش نسبت به همه حرکتهای پرخاشگرانه، نظر مثبت دارد و به تمامی تکاپوهای فکری و فرهنگی به دیده تردید و تحقیر می‌نگرد؛ حال آنکه، تاریخ ثابت کرده است که این دیدگاه چندان پایه و اساس درست و محکمی ندارد؛ چرا که آنچه پایه و مبناست تحقق عینی و عملی آرمانهاست، نه اصالت دادن به شکل و فرم خاصی از مبارزه. آنچه که فرم و شکل مبارزه را رقم می‌زند ویژگیهای زمانی و شرایط محیطی است.

 

 

 

 

 

‎ ‎

‎[[page 183]]‎

انتهای پیام /*