چند فرع
اول: کسی که به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ـ والعیاذ بالله ـ ناسزا بگوید، بر شنوندۀ آن واجب است که او را به قتل برساند مادامی که خوفی بر خود یا عرض خود یا بر جان شخص مؤمنی یا
[[page 507]]عرض او نباشد؛ و با وجود این خوف، جایز نمی باشد. و اگر بر مال مورد توجه او یا بر مال مورد توجه برادر مسلمانش خوف باشد، ترک قتل او جایز است. و این بر اذن از امام علیه السلام یا نایب او توقف ندارد. و همچنین است حال اگر بعضی از ائمه علیهم السلام را ناسزا بگوید. و در ملحق نمودن حضرت صدیقۀ طاهره ـ سلام الله علیها ـ به آنان وجهی است، بلکه اگر سبّ آن حضرت به سبّ پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلمبرگردد بدون اشکال به قتل می رسد.
دوم: کسی که ادعای نبوت نماید قتل او واجب است و خون او برای کسی که ادعای نبوت را از او شنیده، مباح است، مگر این که خوف داشته باشد، چنان که گذشت. و کسی که بر ظاهر اسلام باشد و بگوید: «نمی دانم که محمّد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم راستگو است یا نه» به قتل می رسد.
سوم: کسی که عمل به سحر نماید اگر مسلمان باشد کشته می شود؛ و اگر کافر باشد، تأدیب می شود. و سحر با اقرار ثابت می شود و احوط (وجوبی) آن است که دو مرتبه اقرار نماید و با بیّنه هم ثابت می شود. و اگر سحر را به جهت باطل نمودن مدعی نبوت یاد بگیرد اشکالی ندارد، بلکه چه بسا واجب باشد.
چهارم: هر آنچه که از حقوق الله تعالی تعزیر در آن است، با اقرار ثابت می شود و احوط اولی آن است که دو مرتبه باشد. و با دو شاهد عادل هم ثابت می شود.
پنجم: هر کسی که ترک واجب نماید یا مرتکب حرام شود، پس امام علیه السلام و نایب او حق دارد او را تعزیر نماید به شرطی که از گناهان کبیره باشد و تعزیر کمتر از حدّ می باشد و مقدار آن به نظر حاکم است و احوط (وجوبی) برای حاکم در موردی که دلیلی بر مقدار آن دلالت ننماید این است که از کمترین حدود، تجاوز ننماید.
ششم: گفته شده که مکروه است در تأدیب بچه به بیشتر از ده تازیانه، زده شود، ولی ظاهر آن است که تأدیب او به حسب نظر مؤدب و ولیّ می باشد؛ پس چه بسا مصلحت اقتضا می کند که کمتر باشد و چه بسا اقتضای بیشتر داشته باشد، و تجاوز از مقدار حدّ جایز نیست، بلکه نباید از تعزیر بالغ تجاوز کند، بلکه احوط (وجوبی) است که کمتر از تعزیر او باشد و احوط از آن، اکتفا به شش یا پنج می باشد.
[[page 508]]