چشم اندازی به اندیشه امام خمینی

کد : 143223 | تاریخ : 28/09/1395

چشم اندازی به اندیشه امام خمینی

 

□ رضا عامری

 (روزنامه القبس چاپ کویت

‏هر انقلابی دارای رهبری نمونه است و هر دوران تاریخی خصوصیات و صفات خاص خود را دارد که احیاناً با خصوصیات دوران تاریخی دیگرگاه اتفاقاً و گاه از روی تقلید و پیروی، شباهتی دارد.‏

‏پیشوایان هر انقلاب، اغلب عهده دار مسئولیت تعیین چهارچوب کلی و ارائه خط مشیهای مهم مراحل تاریخی هستند و این مراحل تاریخی از مسائل پیچیده و اساسی به شمار می روند که برخورد با آنها هوشیاری، بیداری، حکمت و درایت فوق العاده اقتضا می کند.‏

‏اگر در دوران قبل از انقلاب امام خمینی را چهره ای فرض می کنیم که نقش رهبر و پیشوای الگو در انقلاب اسلامی ای ایفا می کند که در فوریه 1979 به پیروزی رسید و به عنوان رهبری فعّال از بدو انقلاب و قرار دادن آن در مسیر صحیح بمدت 16 سال تلاش می نماید پس دوران پس از انقلاب دورانی خواهد بود که در آن مفاهیم و جزئیات انقلاب در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و روابط اجتماعی و حتی در تعیین موقعیّت فرد در جامعه و ارزشهای او، نه براساس آنچه بدست می آورد، بلکه براساس ارزش انسانی او، بدون هیچ ابهامی، بطور عملی پیاده خواهد شد.‏

‏شاید که دستاوردهای آن بیش از اینها باشد، چرا که آثار تحولات تغییرات جدیدی که انقلاب به وجود آورد در اقصا نقاط جهان اسلام گسترش یافت و انقلاب امام را بُعد جهانی بخشید و از امام خمینی یک الگو و نمونه بارز برای درک و تأثیر و یک رهبر سیاسی نمونه ساخت.‏

‏ ‏

رحلت به معنی پایان نیست

‏پس از گذشت ده سال از عمر انقلاب، امام خمینی به ملکوت اعلی پیوست و حکومت و جامعۀ جدیدی از خود بجا گذاشت که همواره در معرض وقایع و حوادث و تحولات عدیده است.‏

‏ولی آیا رحلت امام بمعنی پایان کار ‏


‎[[page 281]]‎‏اوست. شاید برای بعضی چنین باشد بویژه پس از وقایع  بزرگی که در نقاط حساسی از کرۀ خاک بوقوع پیوست. و آثار و پیامدهای آن پس از رحلت امام در اندک زمان هویدا شد. و علاوه بر این نتایج بدست آمده از اوضاع سیاسی خاص که سالهای سال منطقه با آن مواجه است. باعث تشدید این تفکر است. اما نگاه موضوعی و برخورد با وقایع در چهارچوب کلی و همه جانبه همراه با نگاه عمیق علمی، برای ما نشان می دهد که تأثیر فعلی امام خمینی در زمینه های مختلف زندگی نه تنها در ایران بلکه در همه جهان همچون گذشته و قبل از رحلت او ثابت و محکم باقی مانده است.‏

‏و شاید در بعضی موارد این تأثیر جنبه فراگیرتری بخود گرفته است مسائل اساسی که مورد توجه حضرت امام بود عبارتند از:‏

‏تلاش برای دستیابی و تحقق استقلال و وحدت اسلامی و همچنین ساختن یک جامعه اسلامی سالم رو در رو با قدرتهای معاند با جهان اسلام قدرتهایی که تلاش وسیعی می کنند تا اموال و ثروتها و ارزشها مسلمانان را مصادره کنند و ملل اسلامی را به بندگی بگیرند.‏

‏البته این مسائل هنوز هم در اولویت برنامه های سیاسی، اجتماعی و فکری مسئولان کنونی نظام جمهوری اسلامی قرار دارد بخاطر اینکه مرحله کنونی از لحاظ آثار و شکل و شمایل با مرحله گذشته اختلاف و تفاوتی دارد بلکه این مسائل از مبانی اساسی و ثابت فکری است که امام خمینی آن را بنیان نهاد.‏

‏ ‏

جایگاه فرهنگ در اندیشۀ امام خمینی

‏جنبۀ فرهنگی یا به عبارت دیگر بخش فرهنگ یکی از برجسته‏‏ ‏‏ترین زمینه هایی است که مورد توجه و عنایت امام خمینی راحل قرار گرفته بود.‏

‏و ایشان آن را محوری مهم از محورهای قدرت حکومت اسلامی می دانست در حالیکه او با خطرات و توطئه های گوناگونی که این حکومت را مورد هدف قرار داده بود مواجه بود.‏

‏آنچه که هنگام انقلاب اسلامی بوقوع پیوست، قدرت اسلام را جهت مقابله و رویاروئی و مقاومت با دسیسه هایی که می خواست امت را از فرهنگ اصیل خود دور و جدا سازد دو چندان کرد به طوری که مردم مسلمان در مقابل تروریست ایستادگی کردند و اصول فساد و سستی اخلاقی را بطور کلی مردود خواندند.‏

‏حضرت امام خمینی بر این عقیده بود که دانشگاهها به عنوان برجسته‏‏ ‏‏ترین مراکز فرهنگی در جامعه، می توانند جهان را غرق نور کنند. البته به شرط آنکه تعلیم با اخلاق انسانی همراه باشد، و فطرت انسانی را مساعدت کند و اگر علم و تخصصی را از اخلاق و تهذیب و بیداری و تعهد جدا کنیم ‏


‎[[page 282]]‎‏این امر باعث می شود تا مفاهیم و افکار غریب و بیگانه چه از سوی غرب یا شرق ما را فرا گرفته و در نتیجه این افکار ارزشها و عقاید و تفکرات ما را به باد می دهد.‏‎[1]‎‏ در همین راستا حضرت امام خمینی خواستار توقف فعالیت دانشگاههای وابسته و به کار گرفتن استعدادها و امکانات جهت تأسیس یک دانشگاه اسلامی جدید شد.‏‎[2]‎

‏و این همان تفکر و فراخوان است که عبدالرحمن الکواکبی و اندیشمندان مسلمان دیگر از 100 سال پیش اعلام کردند، ولی با این تفاوت که دعوت (فراخوانی) کنونی، حساسیت مرحلۀ تاریخی معاصر و جوهر برخوردهای فعلی، و دستهای پنهان و تحریک کننده در این برخوردها را در نظر می گیرد.‏

‏ در ارتباط با این قضیه غرب شکلها و ترکیبات جدیدی از روابط اجتماعی، خود را بر کلیه پایه ها و ساختارهای کنونی تحمیل کرد و این علاوه بر سازمانهایی بود که در امر فعالیت فرهنگی و آگاه ساختن مردم از قبیل ایستگاههای تلویزیونی و رادیوها و روزنامه ها و مجلات و مراکز فکری رسمی و غیررسمی فعالیت داشتند.‏

‏البته پیامدهای تهاجم فرهنگی و فکری برای مسلمانان، خطرناکتر از تهاجم نظامی و محاصره اقتصادی می باشد. همانگونه که حضرت امام خمینی به آن اشاره می کند و در این زمینه می گوید: بزرگترین مشکل مسلمانان این فرهنگ رایج میان مسلمانان است که جوانان ما را به این سو و آن سو می کشاند.‏


‎[[page 283]]‎‏بنابراین علمای اسلام و نویسندگان و سخنرانان می بایستی امت اسلامی را به فرهنگ غنی خود آگاه سازند. فرهنگ ما و کلام امام توانست از قلمروی جهان اسلامیمان فراتر برود.‏

‏فرهنگ مسمانان یکی از غنی‏‏ ‏‏ترین فرهنگهای جهان بوده و هست.‏

‏متأسفانه مسلمانان از آن استفاده بهینه نکردند. «ما از محاصره اقتصادی یا تهاجم نظامی نمی ترسیم، ترس ما از وابستگی فرهنگی است. ترس ما از دانشگاه استعماری است، می ترسیم از دانشگاهی که جوانان ما را به سبک و روش غربیها تربیت می کند، و آنان را در خدمت غربیها قرار می دهد، ما از دانشگاهی می ترسیم که جوانان ما را در خدمت مارکسیسم قرار می دهد».‏‎[3]‎

‏ ‏

حکومت جهانی اسلام

‏اگر امام خمینی امور و برنامه های فرهنگی را در اولویت قرار می داد، به این معنی نبود که مسئله حکومت جهانی اسلام و وحدت اسلامی در نظر امام یک مسئله حاشیه ای یا کم اهمیت تلقّی شود و این امر در جوهر و مفهوم پیام سیاسی انقلاب اسلامی نمایان به نظر می رسد.‏

‏خصوصیاتی از قبیل مقابله با ظلم، تحقق عدالت، حمایت از ملتهای مستضعف جهان اسلام و تأکید بر ارزشهای معنوی بجای ارزشهای مساوی، این همه در حقیقت نشاندهندۀ کامل بودن برنامه های انقلاب و توسعه فکری و علمی ملتهای مسلمان می باشد.‏

‏کشورهاﻯ مسلمان هنگام پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی با مشکلات و خطرهای جدی مواجه بود، که مهمترین آنها برتری کفۀ نزاع بین دول عربی و اسرائیل بنفع دولت صهیونیستی و همچنین اشغال افغانستان توسط شوروی سابق اواخر سال 1979، و نیز سیاست دیکتاتوری و تروریستی بسیاری از رژیمهای سیاسی لائیک حاکم بر جوامع اسلامی بود.‏

‏حضرت امام خمینی به این قضیه از دو زاویه نگاه می کند:‏

‏اول: برپائی حکومت اسلامی مبتنی بر تعالیم اسلام، و او در این زمینه چنین می گوید: پافشاری حکومتها بر اعمال سیاستهای خطاکارانه خود، به مثابه تعطیل کردن اسلام و احکام اسلامی می باشد، در حالیکه اسناد متعددی وجود دارد که رژیم یا نظام غیراسلامی را شرک و حاکم یا حکومت آنرا طاغوت توصیف می کند. و ما موظف هستیم تا آثار شرک را از جامعه اسلامیمان بزدائیم.‏‎[4]‎

‏این نگاه به نظر می رسد با مفهوم و معنای انقلاب ارتباط دارد، زیرا این نگاه گام اول حرکت و تلاش برای تغییر و اصلاح همه جانبه جامعه را تشکیل می دهد و این امر در ‏


‎[[page 284]]‎‏وهله اول تلاش همگانی برای دستیابی و رسیدن به اهداف تعیین شده را می طلبد.‏

‏دوم: غلبه بر استعمارگران بعنوان یک مفهوم منفی و تاریخی پر از ستم و چپاول و غارت اموال و ثروتهای ملتهای مسلمان و تعمیق مفهوم تجزیه و تقسیم و عقب ماندگی در اذهان عمومی. حضرت امام خمینی در این زمینه می گوید: «وطن اسلامی را استعمارگران و حکام مستبد و جاه طلب تجزیه کرده اند.» ‏

‏امت اسلام را جدا کرده و بصورت چندین ملت مجزا درآورده اند. یک زمان هم که دولت بزرگ  عثمانی بوجود آمد، استعمارگران آن را تجزیه کرده اند.‏

‏روسیه و انگلیس و سایر دولتهای استعماری متحد شدند، و با آن جنگها کردند، و هرکدام قسمتی از قلمرو آن را به تصرف یا تحت نفوذ خود درآوردند.‏

‏گرچه بیشتر حکام و دولت عثمانی لیاقت نداشتند و بعضی از آنها فاسد بودند و رژیم سلطنتی داشتند باز این خطر برای استعمارگران بود که افراد صالحی از میان مردم پیدا شوند و به کمک مردم در رأس این دولت قرار گرفته، با قدرت و وحدت ملی بساط استعمار را برچینند.‏‎[5]‎‏»‏

‏و اما دربارۀ وحدت اسلامی و نگاه او نسبت به این قضیه، حضرت امام خمینی اضافه می کند: «ما وسیله ای برای یکپارچه ساختن  امت اسلامی و آزادی سرزمینهای آن از دست استعمارگران و سرنگونی حکومتهای کنونی در عالم اسلام نداریم و این امر تحقق پیدا نمی کند مگر اینکه سردمداران خیانت و بتهای بشری و طاغوتهایی که در زمین ظلم و ستم و فساد اشاعه می کنند از بین بروند و نابود شوند.»‏‎[6]‎

‏ ‏

حکومت اسلامی و وحدت اسلامی

‏حکومت اسلامی یکی از ارکان مهم و اساسی برای تحقق وحدت اسلامی محسوب می شود چه از لحاظ تئوری و چه از لحاظ عملی، حکومت اسلامی توحیدی در زمان رسول اکرم(ص) و همچنین پس از رحلت که اسلام و حکومت اسلامی همه جای دنیا را فرا گرفته بود. از شرق تا غرب از شمال تا جنوب و از قدرت دینی و سیاسی ـ مرکزی برخوردار بود، از لحاظ روش عملی و سیستم در چهارچوب کلی با حکومتها و رژیمهای اسلامی کنونی چندان فرق نداشت. هرچند برخی تفاوتها از لحاظ کاربری و شیوه انجام وظایف مشاهده می شود. در این زمینه امام خمینی در کتاب «حکومت اسلامی» خود تأکید می کند:‏

‏«حکومت اسلامی یعنی حکومت قانون، و تنها فقیه است که امور حکومت را بدست می گیرد و او موظف است تمام دستورات و احکام الهی را اجرا کند. همچون پیامبر گرامی(ص) بدون کم و کسری، و حدود را اقامه کند، بنابر آنچه که خداوند نازل کرده است حکومت کند».‏‎[7]‎


‎[[page 285]]‎‏در همان کتاب اضافه می کند «حکومت اسلامی یعنی حکومت قانون و حاکمیت تنها از آن خداوند است و جز او کسی تشریع کننده نیست، و حکم او شامل حال همه مردم می باشد».‏‎[8]‎

‏پس معنی آن چیست؟ معنی آن چنین است که حکومتها یا دولتهای اسلامی برغم متعدد بودن آنها در یک نقطه مشترک تلاقی دارند. مهمترین آنها یکی بودن منبع تشریع، هم سنخ بودن قوانین و سرانجام همخوانی و انسجام بین فرضیه ها و واقعیتها در یک سطح مشخص است و این امر باعث می شود تا تحقق وحدت اسلامی بین ملتها و جوامع که شاید از لحاظ زبان فرهنگ و نظام اجتماعی و ... فاصله زیادی میان آنها وجود دارد، آسان شود. ملل اسلامی در یک نقطه و آن هم «اسلام» پیوند بخورند و به عنوان یک نظام کلی و بستر مناسب که همه را در بر می گیرند مطرح شوند.‏

‏ ‏

پاورقی ها:

[[page 286]]

  • . استقلال فرهنگی : راه انقلاب بسوﻯ اصالت اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گردآورنده: مجموعه حسین، 1403 هـ. ق.
  • . منبع سابق، ص 10
  • . منبع سابق، ص 35
  • . حکومت اسلامی، مطبوعات کتابخانه بزرگ اسلامی، دروس فقهی حضرت امام در جمع طلاب علوم دینی در نجف اشرف در سال 1389 هـ. ق
  • . منبع سابق، ص 34
  • . منبع سابق، ص 72
  • . منبع سابق، ص 70
  • . منبع سابق، ص 70

انتهای پیام /*