مصاحبه با جناب آقای مهندس میرحسین موسوی

کد : 143283 | تاریخ : 30/09/1395

                       جناب آقای مهندس میر حسین موسوی  

‏ ‏

س‏بی شک حضرت امام(س) از احیاگران تفکر دینی است شما از نظر تاریخی موقعیت و شأن ایشان را در مقایسه با کسانی که به «احیاگری شهرت» داشته اند چگونه می بینید؟ ‏

‏ ‏

ج‏بی شک امام راحل(س) در عین حال که در طبقه بندی های گوناگون براساس اعتبارات مختلف جای می گیرد مثلاً در میان عرفا، فقها، سیاستمداران و... به اعتبار مفهوم احیاگری در میان جامعه مسلمین یک احیاگر است. احیاگری متعلق به جمعی از احیاگران است که بعد از عصر روشنگری و تجدّد و دست اندازی همه جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی اروپا به جهان اسلام آغاز شده است. ‏

‏بنده این طبقه بندی را مهم می دانم چرا که تقریباً تمام نهضت های احیاگری در اسلام در دو قرن اخیر برای حل مشکلات ناشی از چالش تجدّد، فرهنگ و تمدن جهان اسلام به وجود آمده اند، و یا حداقل برانگیزاننده اصلی این احیاگران یک عنصر خارجی مهاجم است که تلاش دارد با استفاده از ضعف های تاریخی و داخلی جوامع اسلامی به درون آنها راه یابد. این تهاجم از نوع تهاجم قبایل شجاع و غارتگر صحرانشین به شهرنشین های رفاه زده نیست، بلکه تهاجمی است که همه چیز جوامع اسلامی از جمله هویت تاریخی، اسلامی و فرهنگی این جوامع را هدف گرفته است. این تقسیم بندی در عین حال دلیل یک تفاوت ظریف را در بین بعضی از احیاگران نشان می دهد و آن این است که کسانی از احیاگران در مسیر این تدافع از اسلام به عنوان ابزاری جهت «تدافع» در مقابل غرب استفاده می کنند و برای گروهی این برگشت به اسلام نه یک «ابزار» بلکه «غایت» است و حضرت امام(س) متعلق به این بخش اخیر است.‏

‏ ‏


‎[[page 65]]‎س‏می توانید این تقسیم بندی را بیشتر روشن کنید؟‏

‏ ‏

ج‏گمان می کنم با یک مثال بتوانم سریعاً منظورم را بیان کنم، بی شک مرحوم مهندس بازرگان یکی از احیاگران جامعه اسلامی در کشور ماست. اگر شعار ایران ‏‏–‏‏ اسلام او را با اهدافی که حضرت امام(س) برای حل کشورها ترسیم کرده اند مقایسه کنید، خواهید دید که در این شعار تلاش می شود از اسلام و بیداری مسلمین به عنوان ابزار رهایی از حکومت استبدادی شاه استفاده شود و طبیعی است که وقتی این مهم صورت گرفت دین دیگر نقش خود را از دست می دهد و عمدتاً به عنوان اعتقادی در خدمت صرفاً ساختن آخرت برای کسانیکه بدان معتقد هستند در می آید. و بنده می خواهم سریعاً نتیجه گیری کنم که هر جا اسلام تنها به صورت یک وسیله جهت «دفاع» یا «مبارزه» بکار گرفته شده، با گذشت زمان همین عنصر ایمان و اسلام به ضعف کشیده شده است و یا حداقل کاربرد خود را حتی در همان مبارزه و یا تدافع از دست داده است. کافی است به گروههای سیاسی متعددی که با نام اسلام مبارزه را آغاز کردند ولی آن را تنها به صورت ابزار در نظر آوردند، نگاه کنید، خواهید دید که ریشه بسیاری از انحرافات در همین تلقی ابزاری از دین پنهان است.‏

‏ ‏

س‏بالاخره شأن حضرت امام(س) در میان احیاگران چیست؟‏

‏ ‏

ج:‏ به تعیین اگر تغییر و تحول نظریات حضرت امام(س) و عمل او را در نظر بیاوریم او در رأس این قافله و در فاصله بسیار زیادی با دیگران قرار دارد. ما تنها با اندکی از تحولات ناشی از نظریات و اقدامات ایشان در ایران و جهان تماس یافته ایم. ‏


‎[[page 66]]‎س‏آیا می توان گفت دلایل این تأثیر عمیق از کجاست؟ ‏

‏ ‏

ج‏دلایل زیادی دارد و شاید بخشی از آنها تاریخی و ملی باشند بدین معنا که حضرت امام(س) در موقعیت خاص تاریخی از همه دستاوردهای گذشته و نیز شرایط پیش آمده با هوشیاری استفاده کردند. ولی شاید بتوان گفت، اصلی ترین دلایل برجستگی ایشان نسبت به سایر احیاگران در چند نکته نهفته است:‏

نکتة اول‏ ‏‏آن که ایشان متوجه بودند که هرگونه کاهشی در اهداف اسلامی به اهداف ملی و یا مقطعی، در نهایت به نفع پیروزی سکولاریسم و جریانات ضد دینی ناشی از مدرنیته منجر خواهد شد. ‏

‏اسلام گرایانی که برای آنها عنصر ملی اهمیت فراتری از هر چیز دیگر داشت، ناخواسته یکی از اصول و دستآوردهای اساسی عصر روشنگری که دنیا را به دولت شهرهای متعددی تحت عنوان ناسیونالیسم تقسیم کرده بود پذیرفته بودند، برای همین به شدت در قدمهای بعدی مبارزه آسیب پذیر بودند. شما به سرنوشت ناسیونالیسم عرب نگاه کنید. بعضی از چهره های معروف آن، چون ناصر، آدمهای ضد مذهب نبودند، و سرانجام آن که امروز به راحتی می توان گفت ناسونالیسم به عنوان یک ایدئولوژی حتی برای پس گرفتن یک روستای اشغال شده از دست اسرائیل قدرت ندارد. ‏

‏برای حضرت امام(س) جهان گرایی اسلامی یک اصل بود، البته نه آن که ایشان به ارزشهای مثبت ملی بی اعتنا باشند بلکه کاملاً از مجموع گفتارها و رفتارهای سیاسی او مشخص است که دفاع ملی برای کشوری چون ما، تنها در چارچوب یک تهاجم همه جانبه جهان گرایانه اسلام ممکن، و این نظر البته در سیاست خارجی و داخلی ما بازتاب عمل گسترده ای داشت و به نظر من اثرات معجزه آسای گفتار و عمل ایشان تا دورترین نقاط جهان اسلامی به دلیل همین تلقی از موضوع بوده است.‏

‏کافی است به مفاهیم و شعارهایی چون «حج ابراهیمی»، آمریکا «شیطان بزرگ»، مستضعفان جهان متّحد شوید، «پیش به سوی یک دولت بزرگ اسلامی با ‏


‎[[page 67]]‎‏جمهوری های مستقل» و یا نامة ایشان به گورباچف و یا حکم ارتداد سلمان رشدی نگاه کنید، آنگاه فرق ایشان را با دیگر احیاگران خواهید دید. ‏

دلیل دوم‏ آن است که ایشان به عنوان یک فقیه و عارف و یک مجتهد و قائد اسلامی به نوترین و جدیدترین مسایل جهان به چالش برمی خواستند. ایشان اهل خالی کردن صحنه نبودند. تقریباً هیچ مسأله نوینی در عصر ما مطرح نبود که به نحوی ایشان به صورت درخشان نظری را دربارة آن اعلام نکرده باشند و یا در عمل موضعی را آغاز نکرده باشند. مثلاً جنگ شمال و جنوب که یکی از مهم ترین مسایل جهان امروز است و در دهه اول انقلاب به دلیل زنده بودن جنبش ها و حکومت های چپ، طرح این مسأله برای حرکت های سیاسی جهان اسلام از اهمیت ویژه برخوردار بود. کافی است «صحیفه نور» را ورق بزنید تا دریابید تا چه اندازه ایشان از موضع اسلامی مستقل، به این مسأله حساسیت نشان داده است. ‏

(موضع امام(س) در مسأله زنان): ‏بنده بدون آن که کوچکترین قصدی برای اغراق داشته باشم می خواهم بگویم اگر نبود مواضعی که ایشان در مورد زنان اعلام داشتند و به صورت عملی نیز برای تحقق آن تلاش کردند که علی رغم نظرات بعضی از تحجرگرایان این مواضع به صورت عملی در جامعه پیدا شود، در جهانی که مسأله حقوق زن در نظام های مختلف ایدئولوژیک، حکومتی، ملی و جهانی تبدیل به یک مسأله تعیین کننده شده است، جهان اسلام با خلأ وحشتناک روبرو بود. ‏

‏بدون نظرات حضرت امام(س) و تغییراتی که در ذهن جوامع اسلامی بعد از انقلاب در این زمینه به وجود آمد، یقیناً نیروهای اسلامی در مقابل ایدئولوژیهای گوناگون در بیشتر سنگرها خلع سلاح شده بودند. نتیجه نهایی در این عرصه تسلیم کامل در مقابل پیش روی مفاهیم دین زدایانه مدرنیته غربی در جوامع اسلامی بود.‏

(مواضع ایشان در مقابل صاحبان زر و زور): ‏ایشان حکومت اسلامی را حکومت مستضعفان می دانست، و به طور مدام جنگ فقر و غنی را مطرح می ساخت و عدم سازش اسلام ناب محمّدی(صلی الله علیه و اله) را با زرمندان و ثروتمندان گوشزد می کرد. گمان نمی کنم اهمیت تأکید گسترده و همیشگی ایشان برای دفاع از ‏


‎[[page 68]]‎‏کوخ نشینان در مقابل کاخ نشینان در جریان تاریخی احیاگری بر کسی پنهان باشد. بدون این تأکید، توده های مستضعف جهان اسلام این چنین روی آور به اسلام نمی شوند و یقیناً جوانان جهان اسلام یا درچنگ مارکسیستها و یا ناسیونالیسم های رنگارنگ و یا اسیر دام و تور جهان سرمایه داری بودند. ‏

‏البته مثال های زیادی می توان زد که نشان دهد، هر جا مسألة عمده ای برای جهان اسلام مطرح بود، ایشان به صورت عملی و یا نظری مواضعی را داشتند. خود این چالش مستمر که از روحیه شجاع، عظیم و دانش و تجربه گسترده سرچشمه می گرفت، سرآغاز بیداری سریع جوامع اسلامی را به شکل بی نظیر و بی سابقه ای فراهم آورد. و گمان می کنم مطالعه پیام های ایشان به ویژه وصیت نامه هم چنین پیام هایی که سالیانه برای مراسم حج صادر می کردند، قواعد برخورد جامع و پیشتازانه و خالص ایشان را با مسایل بی شمار جهانی و ملی آشکار سازد. شما هیچ احیاگری را در دویست سال اخیر نمی بینید که این چنین توانسته باشد در مسایل گوناگون، نظریات اسلامی را به صورت خالص و مستقل و کارآمد بیان دارد. ‏

دلیل سوم‏ را باید بحثهای نظری حضرت امام(س) در مورد حکومت اسلامی دانست. ایشان در شرایطی که یأس کامل بر جوامع اسلامی حاکم بود، و مسلمانان حداکثر به حفظ باقیمانده میراث های اسلامی به غارت رفته خود بودند و کم کم‏ ‏همه‏ ‏حکومت های جهان اسلام جذب حکومت های دست نشانده غرب و فاسد می شدند، اعلام کردند که حکومت اسلامی نه تنها «ممکن» است، بلکه تلاش برای برپایی آن «واجب» است. می توان گفت که بدون مباحث ایشان در مورد حکومت اسلامی در نجف، انقلاب اسلامی در ایران ممتنع بود. ‏

‏نکته مهم دیگر آن که حضرت امام(س) توانستند فاصله زیاد مبانی نظری را با برپایی عملی یک دولت مدرن کارآمد اسلامی از بین ببرند، و در میان ناباوریِ همه جهان یک حکومت اسلامی متکی بر شرع و آرای مردم و پیشرو و مبارز با مستکبرین و گردنکشان جهانی را بر پا سازند. ‏

‏ما باید بدانیم از بحثهای نظری حکومت اسلامی در نجف تا تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فاصله زیادی است که با همت ایشان ‏


‎[[page 69]]‎‏پیموده شده است و می دانیم این راه چنین هموار نبوده است؛ زیرا هم مخالف ملی گرا داشته که دنبال سکولاریسم بوده است و از تصور حکومت دینی وحشت داشته و هم دشمن متحجر داشته که هنوز هم علی رغم بیش از 18 سال از شروع انقلاب سر سازگاری با اصول قانون اساسی ندارد. و اگر حرف و حدیث در این زمینه نیست از خوف مردم است. ‏

‏این ها(متحجرین) کسانی هستند که از اهداف بلند و مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی که بهترین قانون اساسی جهان است، ناراحت هستند، و جمال نقوش متنوع و زیبایی نهادها و قوای گوناگون و تفکیک روشن وظایف در این قانون اساسی را نمی بینید. آنها گمان می کنند بین حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی که در آن بر اهمیت و تضمین آرای مردم، آزادیها و حقوق اساسی آنها تأکید شده، تعارض وجود دارد.‏

‏دلیل دیگر نیز برای توضیح تأثیر عمیق حضرت امام(س) بر جریان تاریخی احیاگری وجود دارد و بنده می خواهم به یکی از با اهمیت ترین دلایل اشاره کنم و آن عبارت از یک رنگی حضرت امام(س) با توده های میلیونی مستضعف و مؤمن می باشد.‏

‏همه ما جملة معروف ایشان را در جریان قبول قطعنامه پایان جنگ به خاطر داریم که خطاب به مردم فرمودند: «شما مرا می شناسید و من شما را می شناسم» و گمان نمی کنم جز افراد اندک و انگشت شمار در صفا و صمیمیت و صداقت حضرت امام(س) شکی داشته باشند. و تشییع میلیونی پیکر مطهر ایشان خود بازگوی این ارتباط از روی صفا، صداقت و عشق است. بنده یکی از جمله های طلایی که از ایشان به یاد دارم وگمان می کنم از آن کلماتی است که بتوان آن را یکی از رموز نفوذ عمیق ایشان در جان مردم به عنوان بزرگترین زمینه تحول، دگرگونی و بیدارگری اسلامی دانست، جمله ای است که ایشان در یک شرایط ویژه در یک جلسة مهم خطاب به رؤسای سه قوّه فرمودند: «هیچ گاه کاری نکنید که نتوانید آن را به مردم توضیح دهید» خوب است اندیشمندان سیاسی به این معنی با نظریات آمده در کتاب «شهریار» ماکیاول به عنوان کتاب مقدس همه سیاستمداران رنسانس به بعد جهان بیاندیشند.‏

 

‎[[page 70]]‎

انتهای پیام /*