تسلط ساواک بر اوضاع

کد : 143458 | تاریخ : 13/10/1395

تسلط ساواک بر اوضاع

‏در این اواخر، رژیم شاه و ایادی ساواک کاملاً بر امور مساجد و‏‎ ‎‏هیأت‌های مذهبی مسلط شده بودند. در آغاز مراسم عزاداری سران‏‎ ‎‏هیأت‌های عزاداری و ریش سفیدان مساجد به اداره آگاهی و ساواک‏‎ ‎‏احضار می‌شدند و از آن‌ها تعهد و التزام می‌گرفتند که اولاً، مسائل‏‎ ‎‏سیاسی نباید مطرح بشود. ثانیاً، هر کسی را به عنوان روحانی‏‎ ‎‏نمی‌توانستند به هیأت یا مسجد دعوت بکنند، این کار بایستی با‏‎ ‎‏هماهنگی ساواک انجام می‌گرفت. آن‌ها نیز به هر روحانی مجوز‏‎ ‎‏نمی‌دادند. گاهی بعضی از سران هیأت‌ها که با ما آشنا بودند، می‌گفتند که‏‎ ‎‏ما را به ساواک بردند و التزام گرفتند که نباید مسائل سیاسی مطرح‏‎ ‎‏بشود، به همین خاطر از ما خواهش می‌کردند که از این قبیل مسائل‏‎ ‎‏مطرح نکنیم، فقط تفسیر بگوییم و روایت و حدیث معنا کنیم.‏

‏از طرف دیگر، هر روحانی که می‌خواست در مسجدی به منبر برود‏‎ ‎‏باید از اداره آگاهی شهربانی اجازه و هماهنگی داشته باشد؛ وقتی‏‎ ‎‏هم که برای هماهنگی می‌رفتی، التزام و تعهد می‌گرفتند که باید ذات‏‎ ‎‏ملوکانه را در منبر دعا بکنی. یک بار هم به زور از من التزام گرفتند مبنی‏‎ ‎‏بر این که «به غیر از ذات ملوکانه به کسی دعا نخواهم کرد» دیدم اشکالی‏‎ ‎


‎[[page 285]]‎‏هم ندارد، چون عبارت دو پهلو بود و معنایش این نبود که من حتماً به‏‎ ‎‏شاه دعا می‌کنم.‏

‏قبلاً چندبار جهت تبلیغ به شهر بیجار رفته بودم، در این ایام دوباره‏‎ ‎‏از من دعوت کردند، وقتی وارد بیجار شدم، ریش سفیدان مسجد گفتند:‏‎ ‎‏چند روز است که اسم شما را به شهربانی دادیم ولی با این که با رئیس‏‎ ‎‏شهربانی آشنا هم بودیم هنوز موفق نشدیم مجوز بگیریم. رئیس شهربانی‏‎ ‎‏می‌گوید باید خودش بیاید و متعهد شود که در آخر منبر برای شاه دعا‏‎ ‎‏بکند. همچنین گفته بود ما الآن از چند نفر التزام گرفتیم و آن‌ها تبلیغ‏‎ ‎‏می‌نمایند و دعا هم می‌کنند، فقط یک نفر تعهد نداد، ما هم مجلس او را‏‎ ‎‏تعطیل کردیم. بالاخره دو، سه روز در بیجار ماندم اما نرفتم تعهد بدهم و‏‎ ‎‏به قم برگشتم.‏

‏البته دعا کردن به شاه، نسبت به شهرها شدت و ضعف داشت و فرق‏‎ ‎‏می‌کرد، در بعضی شهرها مثل بیجار خیلی سخت می‌گرفتند ولی در‏‎ ‎‏تهران سخت‌گیری به این حد نبود؛ ظاهراً سلیقه‌ای بود و هر کدام از‏‎ ‎‏رؤسای شهربانی‌ها به طریق دلخواه عمل می‌کردند.‏

‎ ‎

‎[[page 286]]‎

انتهای پیام /*