ارکان و شرایط توبه
پشیمانی و عزم بر عدم تکرار
بدان که از برای توبۀ کامله ارکان و شرایطی است که تا آن ها محقق نشود، توبۀ صحیحه حاصل نشود. و ما به ذکر عمدۀ آنها که لازم است می پردازیم.
یکی از آنها، که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته؛ و دیگر، عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه. و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به منزلۀ مقومات ذاتیۀ آن است.(153)
* * *
کلام امیرالمؤمنین علیه السلام پیرامون توبه
شرح کلام امیرالمؤمنین علیه السلام
عمدۀ شرایط کمال نیز دو امر است. و ما در این باب می پردازیم به ذکر کلام شریف حضرت مولی الموالی، زیرا که آن در حقیقت از جوامع کلم و کلام ملوک و ملوک کلام است.
[[page 208]]
روی فی نهج البلاغة ان قائلاً قال بحضرته ـ علیه السلام: استغفرالله . فقال له: ثکلتک امک! أتدری ما الاستغفار؟ ان الاستغفار درجة العلیین؛ و هو اسم واقع علی ستة معان: اولها الندم علی ما مضی. و الثانی العزم علی ترک العود الیه ابداً. و الثالث ان تؤدی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله سبحانه املس لیس علیک تبعة. و الرابع ان تعمد الی کل فریضة علیک ضیعتها فتؤدی حقها. والخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت، فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید. والسادس ان تذیق الجسم الم الطاعة کما اذقته حلاوة المعصیة.
جناب سید جلیل القدر، السید الرضی ـ رضی الله عنه ـ در نهج البلاغه روایت فرمود که «همانا گوینده ای در محضر حضرت امیر ـ علیه السلام ـ گفت: "استغفرالله ." پس فرمود به او: "مادرت در عزایت گریه کناد، آیا می دانی چیست استغفار؟ همانا استغفار درجۀ علیین است. و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی. اول آنها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن همیشگی. سوم، ادا کنی به سوی مخلوق حق آنها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنباله ای. (یعنی حقی از کسی به عهدۀ تو نباشد.) چهارم، آنکه روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع کردی آن را، پس ادا کنی حق آن را. پنجم، روی آوری به سوی گوشتی که روییده شده است بر حرام، پس آب کنی آن را به اندوهها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه. ششم، آن که بچشانی جسم را درد فرمانبرداری، چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی."»
این حدیث شریف مشتمل است اولاً بر دو رکن توبه که
[[page 209]]
«پشیمانی» و «عزم بر عدم عود» است. و پس از آن، بر دو شرط مهم قبول آن که «رد حقوق مخلوق» و «رد حقوق خالق» است. انسان به مجرد آنکه گفت توبه کردم، از او پذیرفته نمی شود. انسان تائب آن است که هرچه از مردم بناحق برده رد به آنها کند؛ و اگر حقوق دیگری از آنها در عهدۀ اوست، و ممکن است تأدیه یا صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هر چه از فرایض الهیه ترک کرده، قضا کند یا تأدیه نماید؛ و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند. بداند که اینها حقوقی است که از برای هر یک از آنها مُطالبی است، و در نشئۀ دیگر از او به اشق احوال [مطالبه ]می کنند؛ و در آن عالم راهی برای تأدیۀ آنها ندارد جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و رد اعمال حسنۀ خود را نماید. پس، در آن وقت بیچاره و بدبخت می شود و راهی برای خلاص و چاره برای استخلاص ندارد.(154)
* * *
ادای حقوق الله
توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمی کند. آنچه بی شرطْ خدای تبارک و تعالی قبول می کند آن چیزهایی است که مربوط به حقوق الله است: کسی نماز نخوانده، کسی روزه نگرفته، کسی حج نرفته است، اینها چیزهایی است که اگر توبه بکند، شرطی ندارد، توبه اش را قبول می کند. و اما حقوق ناس ـ حقوق ناس را، توبه اش را تا این حق رد نشود قبول نمی کند.(155)
13 / 11 / 57
* * *
ادای حقوق مردم
توبه پیش خدا هم قبول نیست مگر اینکه آن چیزهایی که مربوط به
[[page 210]]
حقوق مردم است رد بشود. اگر یک کسی یک کسی را کُشت و بعد بگوید من توبه کردم این توبه قبول نیست، باید این را که کشته است جبران بکند؛ وقتی جبران کرد، آن وقت پیش خدا هم وقتی توبه بکند قبول است.(156)
22 / 8 / 57
* * *
شرایط کمال توبه
جبران گناه با عبادت و ریاضت
و اما آن دو امر دیگر که جناب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرموده است از شرایط کمال توبه و توبۀ کامله است؛ نه آنکه توبه بدون آنها تحقق پیدا نمی کند یا قبول نمی شود، بلکه توبه بدون آنها کامل نیست.
بدان که از برای هر یک از منازل سالکان مراتبی است که به حسب حالات قلوب آنها فرق می کند. شخص تائب اگر بخواهد به مرتبۀ کمال آن نایل شود، باید تدارک تروک را که کرد ـ یعنی آنچه را که ترک کرده بود تدارک کرد ـ تدارک حظوظ را نیز بکند. یعنی حظوظ نفسانیه ای که در ایام معاصی برای او حاصل شده بود باید تدارک کند. و آن به این نحو صورت پذیرد که آثار جسمیه و روحیه که در مملکت او حاصل شده بود از معاصی، در صدد برآید که از آن بکلی حک نماید تا نفس به صقالت اولیه و روحانیت فطریۀ خود عود کند و تصفیۀ کامله از برای او حاصل آید... پس بر سالک راه آخرت و تائب از معاصی لازم است که الم ریاضت و عبادت را به ذائقۀ روح بچشاند؛ و اگر شبی در معصیت و عشرت به سر برده، تدارک آن شب را بکند به قیام به عبادت خدا؛ و اگر روزی را به لذات طبیعیه نفس را مشغول کرده، به صیام و مناسک مناسبه جبران کند؛ تا نفس بکلی از آثار و تبعات آن، که حصول تعلقات و
[[page 211]]
رسوخ محبت به دنیاست، پاک و پاکیزه شود. البته توبه در این صورت کاملتر می شود و نورانیت فطریۀ نفس عود می کند. و پیوسته در خلال اشتغال به این امور تفکر و تدبر کند در نتایج معاصی و شدت بأس حق تعالی و دقت میزان اعمال و شدت عذاب عالم برزخ و قیامت؛ و بفهمد و به نفس و قلب بفهماند که تمام اینها نتایج و صور این اعمال قبیحه و مخالفتهای با مالک الملوک است.(157)
* * *
رستگاری بر اثر توبه و ایمان و عمل صالح
مردم مطلقاً به اعمال خود گرفتارند و مؤاخذ در زشتیها هستند؛ مگر آنهایی که ایمان آورند و توبه از گناهان کنند و عمل صالح به جا آورند. و این سه در هر کس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند است و در پیشگاه مقدس حق محترم است، و سیئات و گناهان] او] مبدل به حسنات شود.(158)
* * *
زمان پذیرش توبه
اگر در حدیث دیدی یا شنیدی که حق تعالی بر این امت تفضل فرموده و توبۀ آنها را تا قبل از وقت معاینۀ آثار مرگ یا خود آن قبول می فرماید، صحیح است؛ ولی هیهات که در آن وقت توبه از انسان متمشی شود. مگر توبه لفظ است! قیام به امر توبه زحمت دارد؛ برگشت و عزم بر برگشت نکردن ریاضات علمیه و عملیه لازم دارد، والا خود بخود انسان نادر اتفاق می افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود؛ یا اگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن، یا به شرایط کمال آن، قیام کند. چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد، و انسان را با بار معاصی سنگین
[[page 212]]
و ظلمت بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آن وقت خدا می داند که به چه گرفتاریها و بدبختیها دچار می شود.(159)
* * *
نقش علم و جهل در پذیرش توبه
در روایتی هست که وقتی که نفَس به اینجا رسید، یا نفَس به اینجا رسید و اشاره به حلقوم کرد، عالِم دیگر برایش توبه نیست! برای اینکه در آیۀ شریفه فرموده است که آنهایی که عمل می کنند «بِجَهالَةٍ»، آنها برایشان توبه است.(160)
بین 1344 تا شهریور 1346
* * *
وجود امکان توبه برای همه
برای هر کس، هر کار بکند، جای توبه هست. درِ توبه باز است. رحمت خدا واسع است. شما توبه کن و یک قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند می پذیرد تو را. آبروی تو را اعاده می دهد. حیثیت تو را اعاده می دهد.(161)
1 / 4 / 60
* * *
توفیق توبه بر اثر قابلیّت
اسلام درِ رحمتش باز است به روی همۀ مردم. در تاریخ است که یزید از حضرت سجّاد پرسید که من توبه می توانم بکنم؟. ایشان فرمودند که بله، در توبه باز است. خوب، یزیدی که آن جنایتها را کرده است[...] منتها بعد حضرت سجّاد به حضرت زینب، که به ایشان عرض کردند آخر این چه هست؛ گفت این موفق به توبه
[[page 213]]
نمی شود! اگر توبه بکند قبول است. یک کسی پیغمبر را هم بکشد توبه بکند قبول است؛ اما موفق به توبه نمی شود. ومن هم احتمال می دهم که این آقایان موفق به توبه نشوند! جدیت کنند؛ الآن وقت هست؛ وقت باقی است. تا آن وقتی که پایتان را به گور وارد می کنند در توبه باز است. رحمت خدا واسع است.(162)
25 / 3 / 60
* * *
قیام بر ضدّ خدا و احکام خدا مانع توفیق توبه
آن کسی که بر ضد خدا قیام کند، بر ضد احکام خدا قیام کند، آن کسی که خیانت کند بر اسلام، خیانت کند بر مملکت مسلمین، عاقبتش این است. و این عاقبت سهلی است؛ عاقبتهای بالاتر در کار هست. این الآن بهشتش این است که در دنیا باشد با همۀ نکبت! این موفق به توبه نخواهد شد. من نمی گویم نباید بشود اما نخواهد شد! حضرت سجاد ـ سلام الله علیه ـ از قراری که منقول است به یزید یاد داد که از چه راه توبه کن. حضرت می گویند: حضرت زینب فرمود، آخر به این!؟[امام سجاد پاسخ فرمودند]این موفق نمی شود به توبه. کسی که امام را بکشد موفق به توبه نمی شود. اگر موفق می شد به توبۀ صحیح، قبول می کرد خدا لکن نمی شود. یعنی قلب جوری می شود، قلب انسان طوری می شود که دیگر برای انسان امکان ندارد آن قلب را از آن طبعی که برایش واقع شده است، از آن ظلمتی که برایش واقع شده است، بتواند نجات بدهد.(163)
14 / 12 / 57
* * *
سیاهی دل بر اثر کارهای زشت
خدا همچو قلبهای اینها را ـ در آن ـ مُهر زده است و سیاه کرده است
[[page 214]]
به واسطۀ اعمال خودشان، که اینها دیگر قابل اصلاح نیستند. هیچ قابل نیستند. اینها دیگر نمی توانند اصلاً توبه کنند.(164)
6 / 8 / 59
[[page 215]]
[[page 216]]