بررسی روایات معارض پیرامون اعمال
قبولی اعمال بر اثر معرفت
محمدبن مارد، قال: قلت لابی عبدالله ـ علیه السلام: حدیث روی لنا انک قلت: اذا عرفت فاعمل ماشئت. فقال: قد قلت ذلک. قال قلت: و ان زنوا و ان سرقوا و ان شربوا الخمر؟ فقال لی: انا للّه و] انا] الیه راجعون. و الله ، ما انصفونا ان نکون اخذنا بالعمل و وضع عنهم! انما قلت اذا عرفت فاعمل ما شئت من قلیل الخیر و کثیره، فانه یقبل منک.
ترجمه راوی حدیث شریف گوید: «به جناب صادق ـ علیه السلام ـ گفتم: "حدیثی برای ما روایت شده که شما فرمودید وقتی که معرفت پیدا کردی (یعنی در حق ائمه ـ علیهم السلام) هر چه می خواهی بکن." فرمود: "من چنین گفتم." گفت گفتم: "گرچه زنا کنند یا دزدی کنند یا شراب بخورند؟" فرمود: "انا للّه و انا الیه راجعون. به خدا قسم که بی انصافی نمودند با ما که ماها خود اخذ شویم به اعمال و از آنها برداشته شود! آنچه من گفتم این بود که وقتی معرفت پیدا کردی هر چه می خواهی بکن از عمل خیر، چه کم و چه زیاد، از تو قبول می شود."»(167)
* * *
سیرۀ اهل بیت(ع) شارح اخبار
ویژگیهای شیعیان علی(ع)
ثواب خدا بر پایۀ عمل
نیل به ولایت اهل بیت(ع) با عمل و پرهیزگاری
حدّ وسط بودن شیعیان
انسان در گرو اعمال خود
ناکافی بودن محبّت علی(ع)
گریه و زاری امام سجّاد(ع) از خوف خدا
وابستگی سود و زیان اعمال به ایمان و کفر
بدان که اگر کسی مراجعه کند به اخبار وارده و در حالات رسول اکرم (ص) و ائمۀ هدی (ع) و کیفیت عبودیت و اجتهاد آنها و تضرع
[[page 219]]
و زاری و ذُل و مسکنت و خوف و حزن آنها در پیشگاه مقدس رب العزة و کیفیت مناجات آنها در محضر قاضی الحاجات، که از حد تواتر بیرون است و از صدها افزون، و همین طور مراجعه کند به وصیتهایی که رسول اکرم (ص) به حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ می کردند، و وصیتهای ائمه بعضی به بعضی، و وصیتهایی که به خواص شیعیان و خلص موالیان می فرمودند و تأکیدات و سفارشهای خیلی بلیغی که می فرمودند و آنها را از معصیت خدای تعالی تحذیر می نمودند، که در اصول و فروع تکالیف کتب اخبار از آن مشحون است، علم قطعی حاصل می کند که اگر بعض روایات به حسب صورت و ظاهر مخالف با آن احادیث وارد شده است، ظاهر آنها مراد نیست. پس، اگر طوری ممکن بود تأویل آن که منافات با آن احادیث قطعیۀ صریحه، که از ضروریات دین است، نداشته باشند، آن را تأویل کنیم؛ یا جمع عرفی داشت جمع کنیم؛ والا رد علم آن به قائلش می نماییم. و ما اکنون در این اوراق نمی توانیم جمیع اخبار، یا عشری از اعشار آن را، ذکر کنیم و بیان توفیق آنها نماییم؛ ولی از ذکر بعض روایات طرفین ناچاریم تا حقیقت حال معلوم شود...
و عنه، عن المفضل قال قال ابو عبدالله ـ علیه السلام: ایاک و السفلة؛ فانما شیعة علی ـ علیه السلام ـ من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده، و عمل لخالقه، و رجا ثوابه و خاف عقابه. فاذا رأیت اولئک، فاولئک شیعة جعفر.
فرمود: «برحذر باش از این مردم پست. جز این نیست که شیعه علی کسی است که عفیف باشد بطن و فرج او؛ و شدید باشد جهاد او؛ و عمل کند برای آفریدگارش، و امید ثواب او را داشته باشد و خوف عقاب او را داشته باشد. وقتی این جماعت را دیدی، آنها
[[page 220]]
شیعۀ جعفر بن محمد هستند.»
و عن الامالی، للحسن بن محمد الطوسی، شیخ الطائفة - رحمه الله ـ باسناده عن الرضاـ علیه السلام ـ عن ابیه، عن جده، عن ابی جعفر ـ علیه السلام ـ انه قال لخیثمة: ابلغ شیعتنا [انا لا نغنی من الله شیئاً. و ابلغ شیعتنا انه لا ینال ما عند الله الا بالعمل. و ابلغ شیعتنا] ان اعظم الناس حسرة یوم القیامة من وصف عدلاً ثم خالفه الی غیره. و ابلغ شیعتنا انهم اذا قاموا بما أمروا انهم هم الفائزون یوم القیامة.
«فرمود جناب باقر العلوم ـ علیه السلام ـ به خیثمه که ابلاغ کن به شیعیان ما که ما بی نیاز نمی کنیم از خداوند چیزی را. (یعنی به اعتماد به ما از عمل باز نمانید) و برسان به شیعیان ما که نرسد آنچه پیش خدا هست مگر به عمل. و به شیعیان ما ابلاغ کن بزرگترین مردم در حسرت روز قیامت کسی است که وصف کند عدلی را، پس از آن مخالفت کند او را و عدول کند به سوی غیر آن. و ابلاغ کن به شیعیان ما که اگر قائم شدند به آنچه به آن مأمورند، (یعنی اگر اطاعت خداوند را کردند) آنها اهل نجات هستند فقط.»
کافی باسناده عن ابی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: لا تذهب بکم المذاهب. فوالله ، ما شیعتنا الا من اطاع الله .
یعنی عذر تراشی نکنید در معاصی خدا، و رأیهای باطل را متابعت نکنید که ما شیعه هستیم و انتساب به اهل بیت اسباب نجات ماست؛ «به خدا قسم که نیست شیعۀ ما مگر کسی که اطاعت خدای تعالی کند.»
و باسناده عن جابر، عن ابی جعفرـ علیه السلام ـ قال: قال لی: یا جابر، ایکتفی من ینتحل التشیع ان یقول بحبنا اهل البیت؟ فوالله ، ما شیعتنا الا من
[[page 221]]
اتقی الله و اطاعه. الی ان قال: فاتقوا الله و اعملوا لما عندالله ؛ لیس بین الله و لا بین احد قرابة؛ احب العباد الی الله تعالی و اکرمهم علیه اتقاهم و اعملهم بطاعته. یا جابر، والله ، ما یتقرب الی الله تعالی الا بالطاعة. ما معنا براءة من النار و لا علی الله لاحد من حجة. من کان للّه مطیعاً، فهو لنا ولی؛ و من کان للّه عاصیاً، فهو لنا عدو. و ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع.
فرمود: «ای جابر، آیا کفایت می کند کسی را که مدعی تشیع است اینکه دعوی کند دوستی ما اهل بیت را؟ به خدا قسم که شیعۀ ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و اطاعت او کند.» تا آنکه فرمود: «بترسید از خدا و عمل کنید برای آنچه پیش خداوند است. (یعنی از ثوابها). نیست میانۀ خدا و کسی خویشاوندی؛ و دوستترین بندگان پیش خدای تعالی و اکرم آنها بر او پرهیزگارتر آنها و عمل کننده تر از آنهاست به فرمایشات او. ای جابر، به خدا قسم که تقرب به خداوند تعالی حاصل نشود مگر به اطاعت. نیست با ما آزادی از آتش؛ و نیست برای کسی حجت بر خداوند. کسی که مطیع خداوند است، او دوست ماست؛ و کسی که عصیان خداوند کند، او دشمن ماست. و ولایت ما نیل نشود مگر به عمل و پرهیزگاری.»
و هم در کافی شریف سند به حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ رساند که فرمود:
«ای جماعت شیعیان آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ شماها در حد وسط باشید که غالیان به شما رجوع کنند، و تالیان به شما ملحق شوند.» یکی از انصار که اسمش سعد بود عرض کرد: «فدایت شوم، غالی چیست؟» فرمود: «قومی هستند که دربارۀ ما چیزهایی گویند که ما دربارۀ خود نگوییم؛ پس آنها از ما نیستند و ما از آنها
[[page 222]]
نیستیم.» عرض کرد: «تالی چیست؟» فرمود: «کسی است که طالب هدایت است، و طریق آن را نمی داند و می خواهد که خیر به او برسد و عمل کند.» پس از آن رو به شیعیان فرمود و گفت: «به خدا قسم که با ما برائت و آزادی از خداوند نیست (یعنی از سخط و عذاب او)؛ و بین ما و خداوند خویشاوندی نیست؛ و ما بر خداوند حجتی نداریم؛ و تقرب به خدا حاصل نکنیم مگر به اطاعت و فرمانبرداری. و هر کس از شما مطیع خداوند باشد، فایده دارد به [حال] او ولایت و دوستی ما؛ و هر کس فرمانبردار خدا نباشد از شماها، ولایت ما به او نفعی نرساند. وای بر شما مغرور نشوید؛ وای بر شما مغرور نشوید.»
و هم در کافی شریف است که حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ فرمود: «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ایستاد بر «صفا» پس فرمود: "ای اولاد هاشم، ای اولاد عبدالمطلب، من رسول خدا هستم به سوی شما و من شفقت دارم نسبت به شما؛ و همانا عمل من برای خود من است، و از برای هر یک از شما عمل اوست. نگویید که محمد از ماست و زود است که ما داخل شویم در آنجایی که او داخل شود. نه! به خدا قسم، ای بنی عبدالمطلب، دوستان من از شما و غیر شما نیست مگر پرهیزگاران. آگاه باشید که من نمی شناسم شما را روز قیامت در صورتی که بیایید و حمل کرده باشید دنیا را به پشتهای خود، و مردم دیگر بیایند نزد من در صورتی که آخرت حمل آنهاست."»
و هم در روایت جابر متقدم است که فرمود حضرت باقرالعلوم ـ علیه السلام: «ای جابر، مذاهب باطله و رأیهای فاسده تو را گول
[[page 223]]
نزند که گمان کنی حب علی ـ علیه السلام ـ تو را بس است. آیا کفایت می کند برای مرد که بگوید من دوست می دارم علی ـ علیه السلام ـ را و دارای ولایت او هستم، و مع ذلک فعال و دارای کثرت عمل نباشد؟ اگر بگوید من رسول خدا را دوست می دارم (با آنکه رسول خدا از علی بهتر است) پس از آن متابعت سیرۀ او نکند و عمل به سنت او ننماید، از حب او نفعی برای او حاصل نشود.»
و در حکایت معروف طاووس است که دید صدای ناله و تضرع و زاری می آید، تا آنکه صاحب آن ناله خاموش شد و گویی غشوه ای برای او دست داد. چون به بالین او آمد، دید جناب علی بن الحسین ـ علیهماالسلام ـ است! سر آن بزرگوار را به دامن گرفت و کلماتی مشتمل بر آنکه تو فرزند رسول خدا و جگر گوشۀ فاطمۀ زهرایی، و بالاخره بهشت از شماست، عرض کرد. آن سرور فرمود: «خداوند بهشت را خلق فرموده از برای کسی که عبادت و اطاعت او کند، اگر چه غلام حبشی باشد؛ و آتش را خلق فرموده برای کسی که معصیت او کند، گرچه اولاد قریش باد.» (یا سید قریش باشد).
این است چنـد حـدیث از احـادیث شریفۀ صریحـه به اینکه این اشتهای کاذبه که ما اهل دنیا و معصیت داریم غلط و باطل است، و از هوسهای شیطانی و مخالف با عقل و نقل است. و ضمیمه نما به آن آیات شریفه قرآنیه را، مثل قول خدای تعالی: کل نفس بما کسبت رهینة. و مثل قوله تعالی: فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره. و مثل قوله تعالی: لها ما کسبت و علیها ما
[[page 224]]
اکتسبت. و غیر اینها از آیات شریفه که در [هر ]صفحه از کتاب الهی موجود است، که تأویل و تصرف در آن خلاف ضرورت است.
و در مقابل اینها احادیث دیگری است که آنها هم در کتب معتبره مذکور است، ولی نوعاً جمع صحیح عرفی دارد. و اگر جمع نیز پسند نیفتد و قابل تأویل نباشند، مقاومت با این همه حدیث صحیحۀ صریحۀ متواترۀ مؤیده به ظواهر قرآنیه و نصوص فرقانیه و عقل سلیم و ضرورت مسلمین ننماید. فمن ذلک ما رواه ثقة الاسلام الکلینی باسناده عن یوسف بن ثابت بن ابی سعیدة، عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: الایمان لا یضرمعه عمل، و کذلک الکفر لا ینفع معه عمل. فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام: «ایمان ضرر نرساند با آن عملی؛ و کفر نیز نفع نرساند با آن عملی.» و چند حدیث دیگر به این مضمون وارد است. و جناب محدث جلیل، مجلسی ـ علیه الرحمة ـ این دسته اخبار را حمل فرمودند به اینکه مراد از «ضرر» دخول نار یا خلود در نار است. ـ انتهی. و بنابر اینکه مراد دخول نار باشد، منافات ندارد با عذابهای دیگری که در برزخ و مواقف قیامت از آنها بشود.
و نویسنده گمان می کند که ممکن است این اخبار را حمل کرد به آنکه ایمان قلب را طوری منور می کند که اگر فرضاً گاهی خطا یا گناهی از انسان صادر شود، به واسطۀ آن نور و ملکۀ ایمان جبران کند به توبه و رجوع الی الله نماید؛ و صاحب ایمان بالله و یوم الاخرة نگذارد اعمالش به روز حساب افتد. پس، در حقیقت این اخبار حث بر تمسک به ایمان و بقای به آن است.(168)
[[page 225]]هشدار به فریبهای شیطان
عن محمد بن الریان بن الصلت، رفعه عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: کان امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ کثیراً ما یقول فی خطبته: یا ایها الناس، دینکم دینکم! فان السیئة فیه خیر من الحسنة فی غیره؛ و السیئة فیه تغفر، و الحسنة فی غیره لا تقبل.
«می فرمود حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه بسیاری از اوقات: ای مردم، حفظ کنید دین خود را و دست از آن برندارید؛ زیرا که گناه در آن بهتر از حسنه در غیر آن است؛ و گناه در آن آمرزیده شود، و در غیر آن عبادات و حسنات قبول نگردد.»
و این حدیث شریف و امثال آن که در مقام ترغیب به ملازمت دیانت حقه است دلالت بر آن دارد که سیئات مؤمنین و صاحبان دین حق بالاخره آمرزیده شود؛ چنانچه خداوند فرماید: ان الله یغفر الذنوب جمیعاً. و از این [جهت]، سیئات آنها را توان گفت که بهتر از حسنات دیگران است که هیچ وقت قبول نشود؛ بلکه شاید حسناتی که شرایط قبول، مثل ایمان و ولایت، در آن نباشد خود دارای ظلمتی باشد که از سیئات مؤمنین، که به واسطۀ نور ایمان در خوف و رجا هستند، ظلمت و کدورتش بیشتر باشد. بالجمله، این حدیث دلالت ندارد بر آنکه اهل ایمان بر سیئات خود مأخوذ نیستند؛ چنانچه ظاهر است.
و از جمله احادیث مشهوره که گویند بین فریقین مشهور است این است که حب علی حسنة لا یضر معها سیئة، و بغضه سیئة لا ینفع معها حسنة. «دوستی علی (ع) حسنه ای است که با آن هیچ گناهی ضرر نمی رساند: و بغض آن سرور گناهی است که هیچ نیکویی با آن نفع نبخشد.»
[[page 226]] و این حدیث شریف ... معنی آن یا به طوری است که مرحوم مجلسی در آن اخبار احتمال دادند، که مقصود از «ضرر» خلود در نار یا دخول در نار است؛ یعنی، حب آن سرور، که سرمایۀ ایمان و اکمال و اتمام آن است، موجب شود که به شفاعت شافعین از نار مستخلص شود. و این چنانچه گفتیم منافات ندارد با آنکه عذابهای گوناگون برزخ را داشته باشد؛ چنانچه در حدیث است که فرمودند شماها برزخ خود را اصلاح کنید، ما در قیامت از شما شفاعت می کنیم. و یا آنکه آن طور که ما ذکر کردیم مقصود باشد که حب آن سرور نورانیت و ملکۀ [ایمان] در قلب حاصل کند که احتراز از گناهان کند؛ و اگر گاهی به گناهی مبتلا شد، آن را به توبه و انابه ترمیم نماید، و نگذارد که رشتۀ کار از دستش بیرون رود و مهار نفس گسیخته گردد. و از جمله، یک دسته اخباری است که در ذیل آیۀ شریفه در سوره فرقان مذکور شده: قال تعالی: والذین لا یدعون مع الله الهاً آخر و لا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون و من یفعل ذلک یلق اثاماً. یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهاناً. الا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیماً. فرمود: «آنهایی که نمی خوانند با خداوند خدای دیگری، و نمی کشند نفسی را که خداوند حرام کرده است کشتن او را، مگر بحق (در موارد مقرره)، و زنا نمی کنند، اینها بندگان خاص خداوند هستند. و کسی که چنین کارهایی کند به جزای تام خود می رسد؛ مضاعف شود عذاب برای او روز قیامت، و مخلد شود در آن عذاب با خواری؛ مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل نیکو بکند. آنها را تبدیل می فرماید خداوند سیئاتشان را به حسنات. و
[[page 227]]می باشد خداوند آمرزنده و مهربان.» در ذیل این آیه اخبار کثیره هست که ما به ذکر یکی از آن ]ها] اکتفا می کنیم، زیرا که همه قریب به هم هستند در معنی و مضمون.
عن الشیخ فی امالیه باسناده عن محمدبن مسلم الثقفی، قال: سألت ابا جعفر، محمدبن علی ـ علیهماالسلام ـ عن قول الله عزوجل: فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیماً. فقال ـ علیه السلام: یؤتی بالمؤمن المذنب یوم القیامة حتی یقام بموقف الحساب؛ فیکون الله تعالی هو الذی یتولی حسابه لا یطلع علی حسابه احداً من الناس؛ فیعرفه ذنوبه حتی اذا اقرّ بسیئاته. قال الله عزوجل للکتبة: بدلوها حسنات و اظهروها للناس. فیقول الناس حینئذ: ما کان لهذا العبد سیئة واحدة! ثم یأمر الله به الی الجنة. فهذا تأویل الایة. و هی فی المذنبین من شیعتنا خاصة.
محدث جلیل القدر، محمدبن مسلم ثقفی ـ رضوان الله علیه ـ می فرماید: «سؤال [کردم ] از حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ از معنی قول خدا: فاولئک ... الایه فرمود: "آورده شود مؤمن گناهکار در روز قیامت تا] قرار گیرد] در موقف حساب؛ پس ذات مقدس حق خود حساب او را بکشد؛ و هیچیک از مردم] را] بر حساب او آگاه نگرداند. پس از آن، گناهان او را به او معرفی فرماید، تا آنکه اقرار به گناه خود کند. خدای تعالی به نویسندگان امر فرماید که گناهان او را مبدل به حسنات کنند و به مردم اظهار کنند. پس مردم می گویند: برای این بنده یک گناه هم نبود! پس از آن، امر فرماید که او را به بهشت ببرند. این است تأویل این آیه.
و این در گناهکاران از شیعیان ماست خاصتا."»
اینکه آیۀ شریفه را بالتمام نوشتم و کلام را طولانی کردم برای
[[page 228]]
آن است که مطلب چون از مهمات است، و بسیاری از اهل منبر به مردم عامه بد فهماندند این قبیل اخبار را، و ربط آنها به آیۀ شریفه جز به ذکر آیه معلوم نمی شد، از این جهت معذورم از طول و مملّ. کسی که صدر و ذیل آیۀ شریفه را ملاحظه کند، می فهمد که مردم مطلقاً به اعمال خود گرفتارند و مؤاخذ در زشتیها هستند؛ مگر آنهایی که ایمان آورند و توبه از گناهان کنند و عمل صالح به جا آورند. و این سه در هر کس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند است و در پیشگاه مقدس حق محترم است، و سیئات و گناهان] او] مبدل به حسنات شود. و جناب باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ نیز تأویل همین را فرمودند که کیفیت حساب و موقف چنین اشخاصی به این ترتیب است. منتها آنکه این خاص به شیعیان اهل بیت است و دیگر مردم از آن محروم هستند، زیرا که ایمان حاصل نشود مگر به ولایت علی و اوصیای او از معصومین طاهرین ـ علیهم السلام؛ بلکه ایمان به خدا و رسول قبول نشود بدون ولایت؛ چنانچه در فصل بعد از این ان شاءالله مذکور شود. پس، این آیۀ شریفه و اخبار مفسره را باید از ادله اولیه شمرد، زیرا که دلالت دارد بر آنکه اگر شخص ایمان داشته باشد و جبران گناهان را با توبه و عمل صالح نکند، مشمول این آیه نخواهد بود.
پس ای عزیز، شیطان تو را مغرور نکند و هواهای نفسانیه تو را گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنیا و جاه و مال، مثل نویسنده، همیشه دنبال بهانه است از برای تأیید تنبلی خود؛ و هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤید هواهای نفسانیه و خیالات شیطانیۀ او باشد، اقبال به آن نماید و چشم و گوش خود را به آن باز کند، بدون آنکه فحص از مغزای آن نماید یا به مقابلات و معارضات آن نظر نماید. بیچاره گمان می کند به مجرد دعوی تشیع
[[page 229]]و حب اهل بیت طهارت و عصمت جواز ارتکاب هر محرمی را خدای نخواسته دارد و قلم تکلیف ـ نعوذ بالله ـ از او برداشته شده! بدبخت نمی داند که شیطان بر او تعمیه کرده؛ و در آخر عمر بیم آن است که محبت بیمغز بیفایده نیز از دستش برود و با کف تهی در صف نواصب اهل بیت محشور گردد. آخر دعوی محبت کسی [که] بیّنه نداشته باشد پذیرفته نیست. ممکن نیست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام کنم. درخت محبت ثمره و نتیجه اش عمل بر طبق آن است؛ و اگر این ثمره را نداشته باشد، باید دانست که محبت نبوده، خیال محبت بوده.(169)
* * *
[[page 230]]