وحدت جسم و جان
نسبت بین جسم و روح
روح و جسم با هم وحدت دارند: جسمْ ظلّ روح است؛ روحْ باطنِ جسم است، جسمْ ظاهرِ روح است. اینها با هم یک هستند، جدایی از هم ندارند.(69)
16 / 12 / 57
* * *
نحوۀ وحدت موجودات متغیّر
مطلب دیگری که آخوند رحمه الله آن را شرح می دهد راجع به این توهم است که چطور جوهر، متبدل می شود، ولی ذات و هویت باقی است و حال آنکه با تبدل اصل جوهر، هر چیزی غیر آن چیز می شود.
البته از این اشکال با بیانهایی جواب داده شده است و گفته شده که تبدلات به هویت ضرر نمی رساند و هویت همان هویت است اگرچه حرکت در جوهر وجود شی ء واقع شود.
یکی از آن بیانها این است که ثابت شده وحدت و تشخص، عین وجود است، و وحدت با وجود گرچه در مفهوم مغایر هستند ولیکن در مصداق واحدند و نحوۀ وجود موجودات به هر نحو باشد، نحوۀ وحدتش هم باید به همان نحو باشد؛ به جهت همان وحدتی که در مصداق دارند.
پس وجودی که ثابت و مستقر است، نباید غیر از وحدت متناسب با نحوۀ وجود آن، برای او متوقع شد، پس وحدتش همان طور است که وجودش است، و اگر نحوۀ وجود، متبدل و متغیر بود، ولی نه به طوری که وجود اول، معدوم شود و وجودی تازه حادث گردد و انعدامها و انوجادها محقق باشد، بلکه نحوۀ وجودش، وجودی است
[[page 113]]
متدرّج که از نقص به کمال حرکت می کند، و وحدت و تشخص که عین وجود است، پس نحوۀ وحدتش همان است که نحوۀ وجود اوست و لذا از چنین وجودی نمی توان متوقع شد که وحدتش غیر از نحوۀ وجود آن باشد، البته وحدت و تشخص این وجود به همان نحوۀ وجود اوست؛ یعنی از نقص به کمال متحرک می باشد. این یک بیان برای عدم انثلام وحدت است.
اما بیانی که آخوند رحمه الله در حفظ وحدت دارد این است که: با اینکه در جوهر، حرکت واقع می شود، مرتبۀ کامله، حافظ مرتبۀ ناقصه است و اگرچه این بدن طبیعی که عبارت از ماده و ظاهرالنفس است در حرکت می باشد ولی باطن نفس که مجرد است ـ گرچه تجرد تام هم نداشته باشد ـ قیام ماده به اوست و حافظ ماده، اوست؛ چنانکه حافظ خود صورت مجرده، رب النوع و یا عقل ذوالعنایه می باشد.(70)
* * *
[[page 114]]