فصل سوم:
قوای نفس انسان
حدود و روابط قوای نفس
اختلاف قوای نفسانیه و هویت وحدانی انسان
چگونگی بازگشت عقل نظری به عملی
تأثیر شدت و ضعف نفس بر قوا و بدن
قوای مهم نفس و ویژگیهای آن
وحدت نفس و قوا
تربیت و تعدیل قوا
تجدید قوا در شرع
مربیان قوا
[[page 119]]
[[page 120]]
قوا، جنود نفس
قوای ظاهره و باطنه که جنود ملکیّه و ملکوتیّۀ نفس است که محل آنها ارض طبیعت انسان است که این بنیه و کالبد باشد.(72)
* * *
مظاهر نفس در بدن
نفس در عین بساطت، اظلّۀ او بعضی مظهر علم او و بعضی مظهر رؤیت و بعضی مظهر قدرت اوست. مثلاً مغز انسانی، مظهر علم است، و چشم مظهر رؤیت، و بازوها مظهر قدرت، و قوۀ خیال مظهر خیال، و دیگر قوا، مظهر صفات دیگر اوست. و در عین حال که این قوا از هم جدا هستند ولیکن همۀ کمالات آنها در مرتبۀ نفس، جمع است.(73)
* * *
قوا و اعضا، امانتهای الهی
باید دانست که حق تبارک و تعالی تمام قوا و اعضای ظاهریه و باطنیه را به ما مرحمت فرموده و بسط نعمت و رحمت در مملکت ظاهر و
[[page 121]]
باطن ما فرموده و در تحت قدرت ما تمام آنها را مسخر فرموده؛ و اینها را به ما به رسم امانت مرحمت فرموده، در صورتی که تمام آنها پاک و پاکیزه و طاهر از قذارات صوریه و معنویه بودند، و آنچه از عالم غیب برای ما نازل فرموده تمام آنها مطهّر از آلایش بوده اند؛ پس اگر ما در وقت ملاقات آن ذات مقدس آن امانات را بدون آلایش به عالم طبیعت و قذارات مُلک و دنیا به او ردّ کردیم، امین در امانت بودیم؛ و الاّ خیانتکار بودیم؛ از اسلام حقیقی خارج و از ملّت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، بیرون هستیم.(74)
* * *
منافع قوای نفس
بدان که خداوند تبارک و تعالی به ید قدرت و حکمتش در عالَم غیب و باطن نفس قوایی خلق فرموده دارای منافع بیشمار و آنچه مورد بحث ما است در این مورد سه قوّه است و آن «واهمه» و «غضبیه» و «شهویه» است. و هر یک از این قوا منافع کثیره دارند از برای حفظ نوع و شخص و تعمیر دنیا و آخرت، که علما ذکر کرده اند... این سه قوّه سرچشمۀ تمام ملکات حسنه و سیّئه و منشأ تمام صور غیبیۀ ملکوتیه است.(75)
* * *
قوای ظاهره در حاکمیت وهم و عقل
بدان که مقام اوّل نفس و منزل اسفل آن، منزل «مُلک» و ظاهر و دنیای آن است، که اشعه و انوار غیبیۀ آن در این بدنِ محسوس و بنیۀ ظاهره تابیده و او را زندگانی عَرَضی بخشیده و تجییش جیوش در این بدن کرده؛ و میدان جنگ آن همین بدن است؛ و قوای ظاهرۀ آن، لشکر آن
[[page 122]]
است که در اقالیم سبعۀ ملکیه، یعنی گوش و چشم و زبان و شکم و فرج و دست و پا، بسط پیدا کرده. و تمام این قوای منتشرۀ در این ممالک سبعه در تحت تصرف نفس است به مقام «وهم»، زیرا که وهم سلطانِ قوای ظاهره و باطنۀ نفس است. پس اگر وهم حکومت نمود در آنها به تصرف خود یا شیطان، این قوا جنودِ شیطان گردند و مملکت در تحت سلطنت شیطان واقع شود، و لشکر رحمان و جُنود عقل مضمحل گردند و شکست خورده رخت از نشئۀ ملک و دنیای انسان درکشند و هجرت نمایند، و مملکتْ خاص به شیطان گردد. و اگر وهم در تحت تصرف عقل و شرع در آنها تصرّف نماید و حرکات و سکنات آنها در تحت نظام عقل و شرع باشد، مملکتْ رحمانی و عقلانی شود و شیطان و جنودش از آن رخت بربندند و دامن درکشند.(76)
* * *
[[page 123]]