مربیان قوا
اصلاح انسان به دو قوه عامله و عاقله
شخص هم مثل یک جامعه می ماند: یک قوۀ هادی می خواهد هدایت کند، و یک قوۀ عامله می خواهد که عمل بکند، یک عقل فعال می خواهد، یک عقل نظری می خواهد، و یک عقل عملی می خواهد [که] ادراک کند به آن عقل نظری مطالب را، و هدایت کند همین انسانْ خودش را به اینکه در راه آن مقصدی که دارد عمل بکند. همان طور که جامعه با این دو قوه اصلاح می شود، انسان هم با این دو قوه اصلاح می شود.(111)
8 / 3 / 58
* * *
تربیت انسان به وسیله مربی باطنی و خارجی
و چون عنایت حق تعالی و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربّی و مهذب به تقدیر کامل در او قرار داد که آن دو به منزلۀ دو بال است از برای بنی آدم که می تواند به واسطۀ آنها از حضیض جهل و نقص و زشتی و شقاوت به اوج علم و معرفت و کمال و جمال و سعادت پرواز نماید و خود را از تنگنای ضیق طبیعت به فضای وسیع ملکوت اعلی رساند. و این دو یکی مربّی باطنی، که قوّۀ عقل و تمیز است؛ و دیگر مربّی خارجی، که انبیا و راهنمایان طرق سعادت و شقاوت می باشند. و این دو هیچکدام بی دیگری انجام این مقصد ندهند، چه که عقل بشر خود نتواند کشف طرق سعادت و شقاوت کند و راهی به عالم غیب و نشئۀ آخرت پیدا کند، و هدایت و راهنمائی پیمبران بدون قوّۀ تمیز و ادراک عقلی مؤثر نیفتد. پس حق تبارک و تعالی این دو نوع مربی را مرحمت فرموده که به واسطۀ آنها تمام قوای مخزونه و استعدادات کامنۀ در نفوس به فعلیت تبدیل پیدا کند. و این
[[page 198]]
دو نعمت بزرگ را حق تعالی برای امتحان بشر و اختبار آنها مرحمت فرموده؛ زیرا که بدین دو نعمتْ ممتاز شوند افراد بنی نوع انسان از یکدیگر، و سعید و شقی و مطیع و عاصی و کامل و ناقص از هم جدا شوند.(112)
* * *
تأثیر شرع و عقل در به کارگیری قوا
والَّذین کَفَروا یَتَمَتَّعونَ و یأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الاَنْعامُ و النّارُ مَثْویً لَهُمْ؛ این میزان است. هر کس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش ـ در اکل و استفاده ها و لذایذش ـ به افق حیوانی نزدیک است، یعنی می خورد و لذت می برد بدون اینکه تفکر کند که از چه راهی باید باشد. حیوان دیگر فکر این نیست که حلال است یا حرام است؛ فکر این نیست که امت در گرفتاری هستند یا نیستند. آنهایی که بدون این تفکر، بدون یک قانونی ـ بدون قانون اسلامی ـ تمتع می کنند و می خورند، اینها اکلشان اکل حیوانی است و النّار مثویً لهم. در روایتی است که از برای کافر هفت تا مِعاء است، و از برای مؤمن معاء واحد است. مؤمن یک معاء بیشتر ندارد و آن معاء قانون است: شکمش را، سایر لذایذش را، تطبیق می کند با قانون اسلام؛ تخلف از قانون اسلام نمی کند. اما آن کسی که مؤمن نیست، از راه شهوت می خورد بدون اینکه تطبیق با قانون بکند، این یک معاء؛ از راه غضب می خورد بدون اینکه تطبیق بکند با قانون، این هم یک معاء؛ از روی هوای نفس می خورد این هم یک معاء؛ مُزْدَوَج است بین هوای نفس و لذت شهوت، بین هوای نفس و غضب، بین غضب و هوای نفس، این هم سه تا؛ این شش تا مزدوج است از هر سه ـ هوای نفس و غضب و شهوت مزدوج شد و از راه اینها اکل کرد، این هفت تا؛ هفت معاء دارد. مؤمن بیش از یک
[[page 199]]معاء ندارد، و آن معائش از راه قانون است. اسلام هر چه فرموده است همان یک راه است. این جور نیست که به غضب خودش، به شهوت ـ همۀ اینها به دست مؤمن ایمان آوردند؛ همۀ قوا تابع قوّۀ عقل شدند که عقل هم تابع شرع است.(113)
1 / 4 / 50
* * *
[[page 200]]