فصل سوم احداث بیمارستان در جماران

صرفه جویی

کد : 144934 | تاریخ : 09/12/1395

 صرفه جویی

‏من بسیار کوچکتر از آن هستم که بتوانم راجع به اجرای احکام اسلامی‏‎ ‎‏حضرت امام مطلبی ذکر کنم ولی چند موردی برای من و امثال من آموزنده بوده‏‎ ‎‏است که به قلم می‌آورم:‏

‏1 - در طول مدتی که حضرت امام در بیمارستان قلب‏‎ ‎‏در سال 1358 بستری‏‎ ‎‏بودند در طول 24 ساعت در خدمت ایشان بودم و شبها‏‎ ‎‏در فاصله چند متری در‏‎ ‎‏اتاق ایشان می‌خوابیدم.‏

‏بالای سر حضرت امام چراغ خواب بسیار کم نوری شبها روشن بود تا در‏‎ ‎‏مواردی که ایشان بیدار می‌شوند بتوانند اطراف را ببینند، ساعت روی میزی خودشان‏‎ ‎‏ را نظاره کنند و غیره.‏

‏صبحها بمحض بیدار شدن تذکر می‌دادند که چراغ خواب را خاموش کنید و‏‎ ‎‏ما هم انجام وظیفه می‌کردیم.‏

‏2 - حضرت امام موقع وضو گرفتن با یک دست شیر آب را باز می‌کردند و با‏‎ ‎‏دست دیگر یک مُشت آب پر کرده و سپس شیر را می‌بستند و بترتیب وضو‏‎ ‎‏می ساختند در حقیقت با 4 - 3 مشت آب وضو می‌گرفتند و بهیچ وجه اجازه‏‎ ‎
‎[[page 239]]‎‏نمی دادند که شیر آب در طول وضو گرفتن غیر منقطع باز باقی بماند.‏

‏3 - ما برای آنکه هوای حمام با بخار آب کرم در زمستان گرم و مرطوب شود‏‎ ‎‏مقداری آب گرم توسط دوش آزادانه رها می‌کردیم، حضرت امام متوجه شدند و ما را‏‎ ‎‏ از عمل فوق منع کردند.‏

‏4 - یک روز بعد از ملاقات ساعت 8 صبح و خارج شدن ملاقات کننده‌ها‏‎ ‎‏و مسئولین دفتر، ضرورت ایجاب کرد که مجدداً حضور حضرت امام برسم وارد حیاط‏‎ ‎‏ منزل محقرشان شدم دیدم، چراغ اتاق خاموش است و حضرت امام نیز روی‏‎ ‎‏نیمکت مخصوص تشریف ندارند به درب اطاق نزدیک شدم ملاحظه کردم حضرت‏‎ ‎‏امام در اتاق مشغول قدم زدن هستند (زمستان بود) متوجه شدم که، چراغ اتاق را‏‎ ‎‏ بعلت عدم احتیاج موقع قدم زدن خاموش کرده‌اند.‏

‏5 - حضرت امام معمولاً یک لیوان آب در نزدیکی محل نشستن آماده داشتند‏‎ ‎‏و برای رفع تشنگی یا خوردن دارو از آن آب استفاده می‌کردند به تدریج آب لیوان را‏‎ ‎‏ مصرف می‌کردند تا تمام شود و برای نوشیدن چند جرعه آب، آب لیوان را عوض‏‎ ‎‏نمی کردند.‏

‏6 - جهت درمان و پیشگیری دردهای قلبی (آنژین صدری) پماد نیتروگلیسرین‏‎ ‎‏در خدمت حضرت امام قرار داشت که خود ایشان هر 4 ساعت آنرا توسط کاغذ و‏‎ ‎‏چسب روی پوست ساق پا قرار می‌دادند. و هر 4 ساعت پماد قبلی را برداشته و‏‎ ‎‏ روی پوست را تمیز و در محل دیگر قرار می‌دادند.‏

‏حضرت امام دستمالهای کاغذی را به چندین تکه کوچک تقسیم و برای تمیز‏‎ ‎‏کردن پوست و برطرف کردن پماد از تکه‌های کوچک دستمال کاغذی استفاده‏‎ ‎‏می کردند.‏

‏7 - یک روز صبح پدر جناب آقای دکتر منافی برای ترمیم دندانهای حضرت‏‎ ‎‏امام به اتفاق آقای دکتر منافی وزیر محترم بهداری وقت و پسر آقای دکتر منافی، ‏‎ ‎
‎[[page 240]]‎‏ (شهید محمد منافی) حضور حضرت امام رسیدیم.‏

‏پدر جناب آقای دکتر منافی احتیاج به دستمال کاغذی داشت مرحوم شهید‏‎ ‎‏محمد منافی چند عدد دستمال کاغذی از جعبه خارج کرد. بعد از ترمیم دندانها‏‎ ‎‏حضرت امام رو به شهید محمد منافی فرمودند که برای کار مورد نظر مقدار کمتری‏‎ ‎‏ دستمال کاغذی کافی بود (چنین مضمونی) شهید محمد منافی، آن دستمال‏‎ ‎‏کاغذی‌ها را بیادگار با خود برد و بعد از شهید شدن جزو یافته‌های با ارزش ایشان‏‎ ‎‏ محسوب بود.‏

‏در خرابات مغان نور خدا می‌بینم ‏

‏این عجب بین که چه نوری زکجا می‌بینم‏

‎ ‎

‎[[page 241]]‎

انتهای پیام /*