کرامت زن در نظام حقوقی اسلام

کرامت به معنای گرامی داشتن و بزرگی و شرافت دادن است. مراد از کرامت و تکریم، شرافت و بزرگی بخشیدن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد، با همین خصوصیت، کرامت با تفضیل فرق می کند، به این بیان که کرامت و تکریم معنایی نفسی است و کاری به غیر ندارد، بلکه تنها شخص مورد تکریم منظور نظر است تا دارای شرافت و کرامت شود؛ اما منظور از تفضیل آن است که شخص مورد تفضیل از دیگران برتری یابد، درحالی که او با دیگران در اصل آن فضیلت شرکت دارد.
مراد از کرامت انسان این است که انسان در میان سایر موجودات دارای خصوصیتی است که در هیچ یک از موجودات دیگر عالم نیست و آن، داشتن عقل است و معنای تفضیل آن است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم انسان بر دیگران برتری دارد

کد : 145562 | تاریخ : 16/12/1395

کرامت زن در نظام حقوقی اسلام

پدیدآورنده: محمد ظاهر اکبری

مقدمه

زن، تاریخ پرماجرا و دردآلودی را پشت سر گذارده و در برهه هایی از تاریخ، به مثابه کالایی قابل معامله و یا در حد یک حیوان یا برده تنزل یافته است.

برای نمونه، زن در دوره بربریت، آنچنان زندگی مظلومانه ای داشته است که از عنوان انسان بودن خارج و در ردیف چارپایان و غلامان شمرده می شد. در این دوره زنان حق غذا خوردن یا حتی حق سکونت با شوهران را در یک جایگاه نداشتند و با کوچک ترین بهانه زیر ضربه های طاقت فرسای شلاق شوهران قرار می گرفتند. [۱]

در یونان، شخصیت زن در حد یک حیوان تنزل یافته بود، به گونه ای که شوهر می توانست زن خود را همچون یک حیوان، به عنوان قرض یا کرایه یا هبه، در اختیار دیگری قرار بدهد، [۲] یا همچون کالایی بی ارزش در بازار برای خرید و فروش عرضه و گاهی به عنوان وصیت به دیگران واگذار نماید. [۳]

 در روم قدیم نیز زن موجودی ناقص و بدون فضیلت دانسته می شد. پدران حق تام برای خود قائل بودند و هنگام ازدواج، اختیارات خود را در قبال مبلغی، با شوهر دخترشان معامله می کردند؛ به همین جهت شوهر می توانست او را به دیگری بفروشد. [۴]

 در استرالیا، زنان همچون حیوانات اهلی محسوب می شدند که فقط برای دفع شهوت و تولید نسل به کار گرفته می شدند و هنگام قحطی آنان را می کشتند و از گوشت آنان استفاده می کردند. [۵] در آفریقا، سنگین ترین کارها، از قبیل ساختن عمارت ها، پاشیدن بذر، کشاورزی و آبیاری به عهده زنان بود. و مردان حاضر نبودند که حتی کوچک ترین کمک را به زنان نمایند. [۶]

در هند، زندگی زن تابع شوهر بود و بعد از مردن شوهر با جسد او سوزانده می شد و یا خوار و زبون زند گی می کرد و دیگر نمی توانست شوهر کند. [۷]

 در قرن پنجم و ششم میلادی میان پیشوایان مذهبی پیروان حضرت مسیح اختلاف بود که: آیا زن دارای نفس ناطقه و جزء انسان است یا نه؟ برای رفع این مشاجره در سال (۵۷۶. م) در ماکون، مجمعی مر کّب از کشیشان بزرگ تشکیل گردید و پس از مدت ها گفت و گو رأی انجمن بر این قرار گرفت که زنان، جزء انسان می باشند، ولی تنها برای خدمت به مردان آفریده شده اند. [۸]

در دوره جاهلیت اعراب، منتها درجه مظلومیت زن مشاهده می شود، زیرا زنان، گرفتار ننگ آورترین بدبختی ها و دچار سخت ترین مصیبت ها گردیده بودند. کرامت و شخصیت زن به وحشتناک ترین صورت لگدمال می شد تا آنجا که دختران نوزاد را زنده زنده در زیر خروار ها خاک دفن می کردند و در بعضی قبیله ها دختران نوزاد را سر می بریدند و در برخی دیگر از بالای قله کوه پرتاب می کردند و بعضی قبایل هم آنا ن را در آب غرق می نمودند. عرب جاهلی به دنیا آمدن دختران را شوم و مایه ننگ می دانستند وآن را از دوستان مخفی می کردند؛ گویا خانواده دختر جرمی مرتکب شده است. [۹]

با ظهور اسلام، زندگی زن وارد مرحله جدیدی گردید و در اثر تعلیمات احکام اسلام، زن از کلیه حقوق فردی و اجتماعی خود برخوردار شد و در نظام حقوقی اسلام برای هر یک از مرد و زن مطابق وظایف طبیعی شان در اجتماع، حقوقی تعیین گردید.

از آنجا که امروزه بحث حقوق و کرامت زن از مباحث مهم اجتماعی است و پرسش های جدیدی فرا روی اندیشه دینی و جایگاه زن در اسلام به وجود آورده است. در این مقاله می کوشیم، با استفاده از ادله برون دینی (عقلی) و درون دینی، بحث کرامت زن در نظام حقوقی اسلام را بررسی کنیم:

تعریف واژگان

الف. کرامت

کرامت به معنای گرامی داشتن و بزرگی و شرافت دادن است. مراد از کرامت و تکریم، شرافت و بزرگی بخشیدن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد، با همین خصوصیت، کرامت با تفضیل فرق می کند، به این بیان که کرامت و تکریم معنایی نفسی است و کاری به غیر ندارد، بلکه تنها شخص مورد تکریم منظور نظر است تا دارای شرافت و کرامت شود؛ اما منظور از تفضیل آن است که شخص مورد تفضیل از دیگران برتری یابد، درحالی که او با دیگران در اصل آن فضیلت شرکت دارد.

مراد از کرامت انسان این است که انسان در میان سایر موجودات دارای خصوصیتی است که در هیچ یک از موجودات دیگر عالم نیست و آن، داشتن عقل است و معنای تفضیل آن است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم انسان بر دیگران برتری دارد. [۱۰]

با توجه به روشن شدن معنای کرامت از جهت دیگر نیز می توان کرامت انسان را بیان کرد و آن دو بعدی بودن انسان است. مخلوقات و موجودات دیگر حتی ملائکه ها تک بُعدی اند و تنها انسان مرکب از دو جوهر عقل و نفس است و با همین خصوصیت می تواند در اثر تلاش به کمال ارزشی برسد و حتی افضل از ملائکه گردد.

اقسام کرامت

۱ـ کرامت ذاتی

مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونه ای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی، از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است. این نوع کرامت حاکی از عنایت ویژه خداوند به نوع انسان است و همه انسان ها از آن برخوردارند.

۲ـ کرامت اکتسابی

 مقصود از کرامت اکتسابی، دست یابی به کمال هایی است که انسان در پرتو ایمان و عمل صالح به دست می آورد و این نوع کرامت، برخاسته از تلاش و ایثار انسان و معیار ارزش های انسانی و ملاک تقرب اش در پیش گاه خداوند است. [۱۱]

 به بیان دیگر، انسان به طور ذاتی دارای عقل و خرد، استعدادهای بالقوه و نظام احسن وجودی است و این جهات، کرامت ذاتی او را بر بسیاری از مخلوقات به اثبات می رساند، ولی سبب امتیاز انسان بر انسان دیگر نمی شود. تفاوت ارزشی انسا ن ها نسبت به یکدیگر از راه به دست آوردن کرامت اکتسابی است و این نوع کرامت مخصوص انسان هایی است که در سایه راهنمایی انبیا و عمل کردن به مقررات دینی استعدادهای بالقوه درونی خود را به فعلیت برسانند و به مقام بالایی از کمال معنوی و انسانی دست یابند. توسعه در کرامت اکتسابی، موجب توسعه در کرامت ذاتی انسان نیز می گردد.

ب. نظام حقوقی اسلام

نظام حقوقی اسلام، مبتنی بر آیین اسلام است. دین اسلام به عنوان یک مکتب تام و جامع، ترکیبی آمیخته از اعتقادات و جهان بینی و دستور العمل های اجتماعی و رهنمودهای اخلاقی است. و علم فقه، عهده دار تبیین دستورالعمل های الزام آور اجتماعی اسلام یعنی نظام حقوقی اسلام است. البته فقه مساوی با نظام حقوقی اسلام نیست بلکه از چند جهت اعم از نظام حقوقی اسلام است. [۱۲]

بخش اول: کرامت زن از منظر دینی

بعد از ظهور اسلام و نزول آیات قرآنی، بحث کرامت و حقوق زن در میان مسلمانان مطرح گردید و سؤالاتی که در برخی از موارد مانند مسأله ارث، از ائمه (ع) شده است؛ از جمله: شبهه افکنی ابن ابی العوجا یکی از دهریون زمان امام صادق (ع) در مسأله حق الارث زن که می گفت: چرا زن بیچاره که از مرد ناتوان تر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ امام صادق (ع) در جواب فرمود: چون اسلام سربازی را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضی جنایت های اشتباهی که خویشاوندان جانی باید دیه بپردازند زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است. [۱۳]

و نیز روایتی که اَبان الاحمر از امام صادق (ع) از علت عدم ارث زن از زمین و اصل بنای شوهر متوفی سؤال می کند امام در جواب مصلحت فامیل و قوم شوهر را مطرح نموده فرمود: برای اینکه ممکن است زن شوهری از قوم دیگر اختیار کند و فرزندانی از آن به دنیا بیاورد که مزاحم این قوم در زمین و بناها می گردد. [۱۴]

 این پرسش ها روشن می سازد که بحث کرامت و شخصیت حقیقی و حقوقی زن از همان آغاز اسلام در اذهان مردم وجود داشته است و ائمه (ع) به آنها پاسخ می دادند.

مدعای اصلی این مقاله این است که نظام حقوقی اسلام بهترین کرامت را به زن بخشیده و بهترین دفاع را از شخصیت حقیقی و حقوقی زن نموده است. کرامتی که اسلام به زنان بخشیده است در هیچ تمدن قبل از اسلام، وجود نداشته است و پس از پیدایش اسلام هم هیچ تمدنی پدید نیامده که کرامتی بهتر از آن را برای زنان بیان کرده باشد.

 کرامت زن در آینۀ قرآن

 آفتاب اسلام در زمانی طلوع کرد که زنان با از دست دادن حیثیت انسانیشان، در آتش ستم بی عدالتی و تبعیض می سوختند. اسلام با تبعیضات رایج در بین زن و مرد به مبارزه برخاست و زن را به عنوان یک عنصر اصلی انسانی، برخوردار از هر نوع حقوق انسانی و اجتماعی معرفی کرد. قرآن کریم برترین کرامت را برای زن بیان و عالی ترین دفاع را ازحقوق آنان نموده است، به گونه ای که موافق با مصالح اجتماعی و مطابق با وظیفۀ طبیعی آنان می باشد. بهترین دلیل برای اثبات این مطلب آیات نورانی آن است که به طور فشرده نمونه هایی از آن بیان می گردد:

۱. کرامت زن در تساوی با مردان در خطاب های قرآنی

قرآن کریم مرد و زن را از نظر ارزش انسانی و معنوی، برابر می داند و با خطاب های (یا ِأیها الناس) و (یا أیها الذین آمنوا) هر دو را یکسان مورد خطاب قرار داده است. در هیچ یک از خطاب های قرآن کوچک ترین تفاوتی بین زن و مرد مشاهده نمی شود.

۲. تثبیت هویت انسانی زن یا تساوی کرامت زن با مرد در اصل خلقت

در شرایطی که بعضی از ملت های قدیم، زن را جزء حیوانات به حساب می آوردند وانسان بودنش را باور نمی کردند[۱۵]، اسلام با صراحت برابری زن را با مرد در اصل خلقت و هویت انسانی بیان فرمود و زن را یکی از دو عنصری که انسان ها از آن دو عنصر پدیدارگشته اند معرفی کرد.

از نظر قرآن حقیقت مرد و زن یک چیز بوده و آن انسانیت است. مرد بودن و زن بودن ازخصوصیات این حقیقت است که برای تکمیل آفرینش با دو خصوصیت ظهور نموده است و امتیاز هر یک از دیگری با داشتن تقوای الهی روشن می گردد. در اینجا به برخی از آیات در این زمینه اشاره می شود:

 (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ)؛ [۱۶] ای مردم ما شما را از دوجنس مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت گروه و قبیله ها قرار دادیم، تا هم دیگر را بشناسید و به درستی که گرامی ترین شما در نزد خدا، پرهیزگارترین شماست.

 در آیه ای دیگر، به تساوی خلقت مرد و زن تصریح و به روشنی بیان شده است که زن و مرد از یک حقیقت به وجود آمدند وآن انسان بودن است:

 (یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَآءً)؛ [۱۷] ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت.

در آیۀ سوم، علاوه بر این که حقیقت مرد و زن را واحد شمرده است، زن ها را مایۀ آرامش مردان دانسته است:

 (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا)؛ [۱۸] از نشانه های قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسیله آنها آرامش بیابید.

۳. برابری زن با مرد در کرامت ذاتی

قرآن کریم در داشتن کرامت ذاتی، هیچ فرقی بین مرد و زن نمی گذارد، بلکه به طور مطلق می فرماید:

 (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ)؛ [۱۹] ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم.

عبارت «بنی آدم» تصریح در نوع انسان است که به مرد و زن به صورت تساوی اطلاق می گردد. در آیه دیگر با اشاره به احسن التقویم بودن انسان، کرامت مرد و زن را به طور مساوی بیان می کند:

 (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ)؛ [۲۰] هر آیینه انسان را در بهترین صورت ممکن آفریدیم.

 انسان چه زن و چه مرد، در میان همه مخلوقات عالم در بهترین شکل از نظر صورت و سیرت آفریده شده است.

در مجموع آیات قرآنی که بیان گر کرامت ذاتی انسان می باشند، هیچ فرقی بین زن و مرد وجود ندارد و هر دو جنس را به طور یکنواخت در کرامت ذاتی شریک می دانند.

۴. برابری زن با مرد در کرامت اکتسابی

 با آنکه بسیاری از ملت های پیشین، زن را شایسته دینداری نمی دانستند و معتقد بودند که زن موجودی خبیث است و عبادتش در پیشگاه خدا مقبول نیست. اسلام با ردّ این پندار باطل، فرمود: از نظر قبولی عبادات و طاعات بین زن و مرد هیچ فرقی وجود ندارد. قرآن کریم، در برنامه های تربیتی، اخلاقی، علمی و...، رسیدن به سعادت وکمال هر دو جنس را بدون تفاوت، در پرتو عمل صالح تضمین فرموده است:

 (مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ). [۲۱]

 این آیه ثابت می کند که زندگی پاکی که از درون این زندگی، به واسطه عمل صالح برمی خیزد باعث روشنایی قلب و نشانه کمال و قرب انسان می شود، برای مرد و زن به طور مساوی ممکن و میسّر است.

 (وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ)؛ [۲۲] هرکس کار شایسته انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، درحالی که مؤمن باشد آنها وارد بهشت می شوند و در آن، روزی بی حساب به آنها داده خواهد شد.

 (أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ)؛ [۲۳] عمل هیچ کس را ضایع نمی نمایم خواه مرد باشد یا زن، بعض شما از برخی دیگر هستید. [همگی از یکدیگر خلق شدید؛ مرد مولود از زن و زن مولود از مرد و همه از آدم هستید].

از نظر اسلام، کرامت و ارزش هر یک از زنان و مردان، در دنیا و آخرت، در گرو اعمال و رفتار خوب یا بد خود می باشد. بنابراین زنان نیز در کرامت اکتسابی مثل مردان می توانند از راه تقوا، تلاش و کوشش معنوی و رفتار شایسته و انسانی به کرامت بسیار بالایی دست یابند و بر این اساس قرآن کریم نمونه هایی از زنان مانند حضرت مریم، آسیه همسر فرعون و... را بیان می نماید که از راه تلاش و کرامت اکتسابی از مردان بسیاری جلو افتادند.

۵. برابری زن با مرد در کرامت حقوقی

الف. حق مالکیت: یکی ازموضوعات مهم حقوقی، حق اداره اموال و دارایی است. قبل از اسلام، بسیاری از ملت ها، برای زن درباره مسائل اقتصادی و غیره مالکیتی قایل نبودند. برهمین اساس آنان از ارث محروم بودند. در بعضی ملت ها اگر زن، دارای مال هم می شد، نمی توانست در اموالش تصرف کند، لذا بخشیدن، معامله، معاوضه و غیره برای زن ممنوع بوده است.

قرآن کریم در چنین شرایطی، دستور داد که زنان، دربارۀ اموال و دارایی خود، مثل مردان، حق هر نوع تصرف و مداخله را دارند؛ آنجا که می فرماید:

 (لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ)؛ [۲۴] مردان را ازآنچه کسب کرده اند بهره ای است و زنان را نیز از آنچه به دست آورده اند بهره ای می باشد.

ب. حقوق خانوادگی: در روزگاری که برخی ملت های دنیا، برای زن، حق غذا خوردن و زندگی کردن با شوهر را در یک جایگاه نمی دادند، و آنان را همچون حیوانات به صورت قرض، هبه، کرایه و معامله با دیگران دست به دست نموده، کرامت و شخصیتش را آلوده و خُرد می کردند، [۲۵] قرآن کریم این روش ظالمانه و افکار موهوم را محکوم کرده، زن را در حقوق خانوادگی نیز برابر با مردان دانست و فرمود:

 (هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ)؛ [۲۶] زنان لباس شما و شما لباس زنان هستید.

 یعنی زن و مرد برای همدیگر، مانند لباس وسیله زینت و موجب حفظ یکدیگر در برابر آفات گوناگون هستند و نباید تبعیض در بین آنها روا داشته شود.

اسلام برای زن ها حقوق خانوادگی حتی بالاتر از مردان را در نظر گرفته است که عبارتند از: حق انتخاب همسر، حق مهریه، حق نفقه، حق رفتار انسانی و شایسته شوهر با زن و حق مسکن.

ج. برابری در کرامت در حقوق اجتماعی: اسلام، زنان را مطابق شرایط فطرت آفرینش بر برخی از امور اجتماعی، دوشادوش مردان، وارد اجتماع کرده است:

پیامبر اسلام (ص) بعد از فتح مکه، همان گونه که از مردان بیعت گرفت به زنان نیز امر فرمود که با شیوه ای خاص با آن حضرت بیعت کنند. [۲۷] این بیعت به دستور قرآن کریم بوده است که می فرماید:

 (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَنْ لَا یُشْرِکْنَ بِاللهِ شَیْئاً وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ [۲۸] ای پیامبر هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی نکنند، آلودۀ زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند، و در هیچ کار شایسته ای از فرمان تو مخالفت نکنند، با آنها بیعت کن، و برای آنها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما که خدا آمرزنده و مهربان است.

امر به معروف و نهی از منکر، دو واجب عقلی، شرعی و انسانی و اجتماعی اند، که تمام اصلاحات اجتماعی روی این دو اصل مهم استوارند.

قرآن کریم، زنان را نیز مثل مردان، در این فریضه مهم اجتماعی، شریک دانسته، می فرماید:

 (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنکَر)؛ [۲۹]مردان و زنان با ایمان ولی (و یاور) یکدیگرند، امر به معروف ونهی از منکر می کنند.

کرامت زن در آیینۀ روایات

۱. احترام گذاشتن به حضرت زهرا

پیامبر اسلام برای اثبات کرامت زن در عمل، آنچنان به احترام دخترش زهرا (س) برخاست که مردم تعجب می کردند. [۳۰] پیامبر (ص) دست زهرا را می بوسید و به او احترام می گذاشت تا ثابت کند که وجود دختر مایۀ ننگ و عیب نیست. پیامبر (ص) تنها به این مورد احترام به زهرا (س) اکتفا نکرد، بلکه در موارد مختلف، حفظ احترام به دختران و حفظ شخصیت آنان را به اصحاب گوشزد می کرد.

۲. دختر حسنه است

 پیامبر اسلام طبق حدیثی شریف فرمود: «البنات حسنات والبنون نعمة والحسنات یثاب علیها والنعمة یسأل عنه»؛ [۳۱] دختران حسنات و پسران نعمت (الهی) هستند و در برابر حسنات ثواب داده می شود و از نعمت سؤال می شود. تعبیر به حسنات، بیان گر ارزش بسیار بالایی است که وجود دختر درخانواده، موجب ثواب و پاداش الهی است.

۳. دختر ریحانه است

 روزی به پیامبر (ص) خبردادند که خدا دختری به ایشان عنایت فرموده، در اثر بقایای رسوبات زنگار جاهلی، آثار ناخشنودی، در چهره یاران حضرت پدیدار گردید، حضرت فرمود:

«مالکم ریحانة أشـمّها ورزقها علی الله عزّ و جلّ»؛ این چه حالتی است که در شما می بینم؟ خداوند گلی به من عنایت فرموده که آن را می بویم و روزی او را خدا می دهد. [۳۲]

 تعبیر به ریحانه، یعنی دختر گل زیبای باغچۀ انسانیت است.

۴. بهشت در زیر پای مادران

پیامبر اسلام فرمود: «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ»؛ [۳۳] بهشت در زیر قدم های مادران است.

۵. دستور احترام به دختران

پیامبر اسلام فرمود: کسی که تحفه ای برای خانواده اش می خرد، همچون کسی است که می خواهد به نیازمندان کمک کند و هنگامی که می خواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند چنان است که گویی کسی از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کرده باشد. [۳۴]

در سخن دیگر فرمود: «هرکه سه دختر یا سه خواهر را سر پرستی کند بهشت برایش واجب و حتمی است». [۳۵]

۶. احترام به زن ها

 نقل شده است که پیامبر (ص) فرمود: «انّ لنسائکم علیکم حقّاً ولکم علیهن حقّاً»؛ [۳۶] بانوان شما بر شما حقوقی دارند و شما نیز بر آنان حقوقی دارید. و در مورد اکرام به زنان فرمود:

«ما اَکْرَمَ النساءَ الاّ کریمُ ولا أَهانَهُنَ الاّ لئیمٌ»؛ [۳۷] تکریم زنان شیوه بزرگواران و اهانت به آنان، کار فرومایگان است.

کرامت زن از دیدگاه امام خمینی (س)

امام خمینی (س) با شناخت عمیق و ژرفی که از اسلام و قرآن داشت و کرامت زن را در مکتب اسلام خوب درک کرده بود در پیامی که به مناسبت روز زن صادر فرمود، از حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ که نمونه زنان عالم است به عنوان عنصر تابناک، که زیر بنای فضیلت های انسانی را تشکیل می دهد، یاد نموده است. امام در مورد نقش زن در ساختار جامعه انسانی می فرماید:

 نقش زنان در عالم از ویژگی های خاصی برخوردار است، صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد. زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شوند[۳۸].

بخش دوم: حکمت های برخی از تفاوت ها در نظام حقوقی اسلام

اسلام برای زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و مجازات و وظیفه قائل نشده است، بلکه در بعضی موارد برخی از حقوق، تکالیف و مجازات ها را برای مرد مناسب دانسته و بعضی را برای زن، در برخی موارد وضع مشابه و یکنواخت و در موارد دیگر وضع نامشابه یعنی عدم یکنواخت بودن را در نظر گرفته است. [۳۹] این نوع نابرابری و تفاوت به صورت کلی، نه تنها به معنای توهین و تحقیر بر زن نمی باشد، بلکه برعکس برای حفظ حرمت و شخصیت او است، زیرا وظایف او را مطابق با ساختار جسمی و وضع روحی اش معین می نماید. بر همین اساس اسلام در اصل خلقت و آفرینش، هیچ امتیازی بین زن و مرد نمی بیند، اما از نظر حقوق و وظایف یکنواخت بودن را برخلاف فطرت آفرینش هر یک از زن و مرد می داند.

اختلاف طبیعی مرد و زن

 این حقیقت انکارناپذیر است که تفاوت های زیادی بین زن و مرد، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی وجود دارد. این تفاوت ها امری طبیعی است، و برای کمال آفرینش و رفع نیازمندی های نوع انسانی لازم است و چنین تفاوت هایی در میان خود مردان نیز به چشم می خورد؛ برای نمونه: همه انسان ها دراصل داشتن استعداد با هم مساوی اند، ولی درخصوصیت آن، براساس حکمت بالغه الهی، متفاوت از هم آفریده شده اند، تا با شکوفا شدن این استعدادهای مختلف، نیازمندی های اجتماعی انسان، در زمینه های متعدد تأمین گردد، جامعه نیازمندی های مختلف دارد، هم در زمینه مواد غذایی، هم بهداشت، هم عمارت و… حکمت بالغه آفریننده، ایجاب نموده است که برای تأمین این نیازمندی ها، انسان ها را با استعدادهای گوناگون بیافریند، تا با شکوفا شدن این استعدادها، نیازهای جامعه برآورده گردد. برهمین اساس در یکی استعداد دکتر شدن، در دیگری استعداد کشاورزی یا مهندسی و… بیشتر وجود دارد و هر کدام بر اساس وظیفه ای که دارد در استخدام جامعه قرار می گیرد.

 همان گونه که اختلاف، در خصوصیت استعدادها، مایه برتری انسان بر انسانی دیگر نمی باشد؛ آفرینش طبیعی مرد و زن نیز چنین است که در اصل انسانیت مشترکند، ولی از نظر طبیعت آفرینش، با هم فرق می کنند و این تفاوت در خصوصیت مرد بودن و زن بودن برای تکمیل آفرینش و رفع نیازمندی های طبیعی زندگی و کمال یافتن حیات اجتماعی است، زیرا اختلاف در خصوصیت آفرینش، بقای نسل انسان را تضمین، و زمینه ایجاد محبّت در اجتماع و حرکت و تلاش به سوی کمال را فراهم می سازد. اگر غیر از این می شد آفرینش ناقص می گردید و کمال اجتماعی در همین است که هم مرد باشد و هم زن، و هرکدام مشغول به وظایف مربوط به خودش باشد و نظام احسن تکوین و تشریع خداوند، اقتضای چنین طراحی و ترسیمی را از جایگاه و نقش مرد و زن داشته است. علاوه بر اختلاف جسمی، از نظر روحی نیز تفاوت هایی در آفرینش این دو جنس قرار دارد که آن هم به دلیل کمال حیات اجتماعی است. در این جا به نظریات برخی از دانشمندان اشاره می کنیم:

اختلاف جسمی و روحی بین زن و مرد

«الکسیس کارل» فیزیولوژیست و جراح زیست شناس معروف فرانسوی که شهرت جهانی دارد درکتاب انسان موجود ناشناخته می گوید:

 زن و مرد به حکم قانون خلقت متفاوت آفریده شده اند و این اختلافات و تفاوت ها، وظایف و حقوق آنها را متفاوت می کند. [۴۰]

 ژاک لوربیت در کتاب زن در مقابل معلم می گوید:

به طور قطع زن و مرد از لحاظ قوای جسمانی و دماغی و احساسات طبیعی با هم تفاوت دارند، لکن این اختلاف دلیل تنـزل نیست. [۴۱]

مانتجازا، دانشمند ایتالیایی استاد علم وظایف الاعضا (فیزیولوژی) درکتاب فیزیولوژی زن می گوید:

زن و مرد در مقابل فیزیولوژی با هم اختلاف کامل دارند، ولی هیچ یک قوی تر از دیگری نیست، (این) اختلاف، نتیجه اختلاف وظیفه است. [۴۲]

دفع شبهات

با دقت در آنچه که در حکمت تفاوت ها بیان شد، شبهات پیرامون تفاوت های زن ومرد در نظام حقوقی اسلام نیز دفع می گردد، زیرا این شبهه ها در اثر عدم درک حکمت ها و مصلحت هایی است که در این تفاوت ها وجود دارد. درعین حال برای روشن تر شدن مسأله به پاسخ برخی از شبهات اشاره می گردد:

الف. برتری مردان بر زنان در قرآن

چرا قرآن کریم در بعضی از آیات مردان را بر زنان برتری داده و می فرماید: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ)؛ [۴۳] آیا این امر به کرامت زن لطمه نمی زند؟ پاسخ: قیم به کسی گفته می شود که امور مهم فرد دیگری را انجام دهد و مراد از (ما فضّل الله) در آیه امتیازی طبیعی است که مردان بر زنان دارند؛ یعنی قدرت بدنی و تحمل شداید وکارهای سخت، و زندگی زنان احساسی و عاطفی است که بر نازک دلی و ظرافت مبتنی می باشد. [۴۴] بنابراین با توجه به تفاوت جسمی و روحی که میان زن و مرد وجود دارد، هرکدام دارای وظیفۀ مشخص و معینی در امور خانوادگی و اجتماعی اند که اگر وظایف مرد به زن و بالعکس داده شود یا تساوی در تمام کارها باشد، مخالف با فطرت آفرینش و برخلاف عدالت انسانی است، لذا هر کدام باید به وظیفه خود عمل کند، تا از مزایای وجودی خویش بهره مند گردد.

اسلام با رعایت همین عدالت در برخی کارهای اجتماعی که نیاز به دقت بیشتر دارد، مانند سرپرستی کانون خانواده و غیره، مرد را بر زن مقدم داشته است. در نتیجه این تقدّم یا قوام بودن مرد بر زن، نه برای برتری مرد در اصل خلقت، بلکه به دلیل وظیفه طبیعی و توان مندی جسمی مرد است، چون درمسائل اجتماعی و شمّ اقتصادی، تلاش وکوشش برای تأمین نیازمندی های لازم و اداره زندگی را مرد بهتر می تواند به عهده بگیرد. [۴۵] از این لحاظ است که مهریه و نفقه زن برعهده مرد گذاشته شده است.

ب. انحصار حق طلاق برای مردان

یکی دیگر از سؤال ها این است که چرا طلاق فقط در اختیار مردان است و زنان از داشتن آن محرومند. [۴۶] آیا این محرومیت، به حقوق و کرامت زن لطمه ای وارد نمی کند؟

پاسخ: اولاًَ طلاق از منفورترین امور و مبغوض ترین حلال ها در اسلام است، چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود:

«وَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَبْغَضَ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الطَّلَاقِ ». [۴۷]

از این رو گاهی در زندگی خانوادگی مواردی پیش می آید که تنها راه رسیدن به آسایش مرد و زن، و رفع اختلاف آنان، جدایی و طلاق است. برای همین جهت اسلام طلاق را مشروع، ولی از مبغوض ترین حلال ها قرار داده است و در عین حال تدابیر لازم را برای جلوگیری از شیوع طلاق در جامعه اتخاذ نموده است. [۴۸] ثانیاًَ، محرومیت زن از حق طلاق نه تنها لطمه به کرامت آنها نیست، بلکه خود این محرومیت، وسیله حفظ کرامت و حقوق زن و حفظ کانون گرم خانوادگی است.

دلیل این امر این است که، همان گونه که اشاره رفت، هرچند زن و مرد در اصل خلقت مساوی اند، ولی در مزاج و نوع خلقت با هم متفاوت آفریده شده اند و همان گونه که از نظر جسم متفاوتند از نظر نوع صفات روحی نیز متفاوت خلق شده اند و این تفاوت برای ادای وظیفه است که به عهده هر یک از زن و مرد گذاشته شده است. بر این اساس وظیفۀ زن، مادری است؛ یعنی انتقال مهر و عاطفه بر فرزندان. از همین رو زن بیشتر با احساسات و عواطف آفریده شده تا عاطفه را به فرزندان منتقل کند و اگر این وظیفه درست انجام نشود اختلال در تکامل اجتماع انسانی به وجود می آید.

دانشمندان علم اجتماع و روان شناسان معتقدند که اخلاق زن و مرد به کلی با هم متفاوت است؛ زنان به زود رنجی و متأثرشدن از چیزهای کوچک عادت دارند، ولی گذشت مردان در همه امور بیشتر است. [۴۹]

بنابراین اگر اختیار طلاق به دست زنان می بود با کوچک ترین مسأله ای ممکن بود به طلاق اقدام نموده و با از هم پاشیدن کانون گرم خانواده موجب سلب آسایش خود و دیگران می شدند، در نتیجه هم کرامت خود را پایمال می کردند و هم به حقوق اساسی خود لطمه می زدند، زیرا درمسأله طلاق بیشترین صدمه برکرامت، حقوق و ارزش خود زنان وارد می شد. اما در مقابل چون مردان از صبر و حوصله بیشتری برخوردارند و در آنها تعقل بر عواطف غلبه دارد و با اندک مسأله ای به فکر جدایی نمی افتند، لذا شارع مقدس که تمام احکام را براساس مصالح و مفاسد نوعی وضع نموده است، اختیار طلاق را به دست مردان قرار داده است. البته اسلام این مسأله را نادیده نگرفته است که با انحصار طلاق به دست مردان، ممکن است عسر و حرج در زندگی برخی از زنان به وجود آید. بر این اساس در مواردی که لازم باشد برای زن حق فسخ نکاح را از طریق بذل مهر یا اموال دیگر قرار داده است که در فقه اسلامی به طلاق خلع یاد می گردد و نیز در صورت لزوم، زن می تواند به حاکم شرع مراجعه کند که با ثابت شدن عسر و حرج، حاکم شرع اقدام به طلاق زن می کند. هم چنین درمواردی که شوهر نتواند نفقه و وسایل آسایش ضروری زن را فراهم کند، او می تواند از طریق مراجعه به حاکم شرع مرد را مجبور به پرداخت نفقه یا طلاق نماید. [۵۰]

ج. تفاوت ارث زن با مرد

 قرآن کریم می فرماید: (لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیَیْنِ)؛ [۵۱] برای مرد مثل سهم دو زن می باشد.

شبهه این است که تفاوت در ارث، ظلم به زنان است و این تفاوت برخاسته از نگاه تحقیرآمیز جامعه اسلامی به آنان است و به تعبیر دیگر نشانه آن است که زنان را نیمی از انسان می دانند.

پاسخ: توارث پدیدۀ دیرینه ا ی است و به تاریخ حیات انسان برمی گردد و نیز توارث مانند دیگر سنت های اجتماعی دارای تحول تدریجی بوده است. چیزی که در اکثر دوره های کهن، انکارناپذیر است محروم ساختن زنان از ارث بوده، خواه بدان جهت که آنها را انسان نمی دانستند تا سهم ببرند، یا این که ارث بردن زن را به معنای انتقال ثروت خانواده به دیگری می دانستند، زیرا زن با ازدواج، از عضویت خانواده خارج می شود، یا بدان جهت که زن، مرد میدان نیست و هزینه مرد بر دوش او نیست تا سهم بر باشد و.... [۵۲]

در میان عرب قبل از اسلام نیز ارث به یکی از سه راه بوده است: ۱. نسب و منظور از نسب نزد آنان تنها پسران مردان بوده است و کودکان و زنان از بردن ارث محروم بودند؛ ۲. از راه فرزند خواندگی؛ ۳. از طریق عهد و پیمان که میان دو نفر بسته می شود که از همدیگر دفاع کنند و بعد از مرگ از یکدیگر ارث ببرند. [۵۳]

به این ترتیب در بسیاری از مناطق، قبل از اسلام اصلاًَ حق ارث برای زن ها قائل نبودند.

اسلام با ظهور خود بر این سنت ها خط بطلان کشید و زن را مانند مردان مستحق ارث دانست. در قانون اسلام زن و مرد بر اساس موقعیت خود در خانواده ارث می برند، ملاک ارث انوثیت و ذکوریت نبوده است، بلکه با توجه به این که مهریه و نفقه برعهده مردان است و نیز جهاد و هزینه جنگ و نیز چنین دیه عاقله برعهده مردان است، بدین جهات تفاوت در ارث زن و مرد وجود دارد. [۵۴] با این حساب هر چند از نظر ظاهر ارث مرد دو برابر زن است، امّا با دقتی بیشتر روشن می شود که از یک نظر ارث زنان دو برابر مردان می باشد، زیرا وظایفی را که به عهده مردان گذاشته است، نیمی از درآمد آنان در عمل خرج زنان می شود، درحالی که بر عهده زنان چیزی گذاشته نشده است. مرد باید هزینه زندگی همسر خود را طبق نیازمندی او از مسکن، خوراک، لباس و سایر لوازم بپردازد و هزینه زندگی فرزندان خردسال نیز به عهده مرد است، در حالی که زنان از هرگونه پرداخت هزینه ای حتی برای خودشان معاف می باشند. بنابراین یک زن می تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند، در حالی که مرد ناچار است آن را برای خود و همسر و فرزندان خرج کند و نتیجه عملی اش این می شود که نیمی از درآمد مرد برای زن خرج می شود و نیمی برای خودش، در حالی که سهم زن همچنان به حال خود باقی می ماند. [۵۵]

در روایاتی که از معصومین (ع) به دست ما رسیده است به عواملی در مورد ارث زن ها اشاره شده است. در روایتی که از امام رضا (ع) در جواب سؤال محمد بن سنان نقل شده است، امام (ع) در مورد این که به چه دلیل زن ها نصف سهم مردان ارث می برند، می فرماید: «لِأَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ أَخَذَتْ وَ الرَّجُلُ یُعْطِی فَلِذَلِکَ وُفِّرَ عَلَی الرِّجَالِ». [۵۶]

در این روایت به مسأله مهریه که زن ها می گیرند و مردها باید بپردازند، اشاره شده است.

در روایتی دیگر از امام صادق نقل شده که فرمود: «إِنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ لَهَا عَاقِلَةٌ وَ لَا عَلَیْهَا نَفَقَةٌ وَ لَا جِهَادٌ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ هَذَا عَلَی الرَّجُلِ فَلِذَلِکَ جُعِلَ لَهُ سَهْمَانِ وَ لَهَا سَهْمٌ». [۵۷]

در نتیجه باید گفت:

الف. جهاد بر مردان واجب است نه بر زن ها و این خود موجب هزینه های لازم می باشد؛

ب. بر زنان نفقه کسی واجب نیست، ولی بر مردان نفقه خود زن واجب است؛

ج. مردان وظیفه دارند که مخارج خانواده و فرزندان را تأمین و وسایل آسایش ضروری آنها را فراهم کنند؛

د. مردان باید به زنان مهریه بپردازند و زنان مهریه را از مردان دریافت می کنند.

با توجه به موارد فوق، سهم ارث زن ها نصف سهم مردان قرار داده شده است که اگر دقت شود نه تنها چیزی از حق زن ها کم نشده است، بلکه مطابق وظیفه ای که زن ها دارند، اسلام بالاترین حق را برای آنها منظور کرده است.

د. شهادت زن در اسلام

شبهۀ دیگر دربارۀ کرامت زن در اسلام این است که در فقه اسلامی در مورد شهادت، شرایط سخت و ویژه ای در نظر گرفته شده است. در برخی از موارد مانند طلاق و... شهادت زن اصلاًََ قبول نیست، ولی در برخی موارد شهادت دو زن به حساب شهادت یک مرد مورد قبول واقع شده است[۵۸] و این مسأله، در کرامت زن از نظر اسلام شبهه ایجاد نموده است.

با این همه باید گفت زن دارای خصلت های مخصوصی است که از مردان ممتاز می گردد و همین خصلت ها که ناشی از امر غریزی و فطری است، سبب شده که امور زندگانی میان مردان و زنان تقسیم گردد، که دخالت هر یک در کارهای دیگری سبب اختلال نظم اجتماعی می گردد. وظیفه اصلی زن شوهرداری، تربیت فرزندان و گرم نگه داشتن کانون خانواده ها است، بنابراین:

۱. وظیفه زن در موارد غیر ضروری دخالت در کار های بیرونی نیست. بر همین اساس از وظایف بیرون کمتر آگاهی دارند؛

۲. دقت زن ها در چنین اموری کمتر و سرعت قبولشان در اثر غلبه احساسات، بیشتراست، لذا احتمال خطا یا تعمد برخلاف واقع، در زن ها بیشتر وجود دارد؛

۳. اسلام در تمام موارد حقوق، سعی بر دقت در مسائل دارد تا حقوق کسی پایمال نگردد؛ [۵۹]

۴. در برخی موارد مانند شهادت به زنا، دقت و موشکافی شاهد را می طلبد که در چنین موضوعات، موشکافی و بیان خصوصیات با روحیات و مصالح اخلاقی و اجتماعی زنان ناسازگار است؛

۵. در مورد زن شهادت دهنده به ویژه در اعمال منافی عفت، همیشه این امکان وجود دارد که خود آن زن مورد تهمت قرار بگیرد؛ [۶۰]

بر اساس ملاحظه موارد فوق و در نظر داشت مصلحت و کرامت خود زن، اسلام در برخی موارد آنها را از دادن شهادت منع و در پاره ای موارد دیگر، همراه فردی دیگر، اجازه شهادت داده است.

منبع:

مجموعه آثار همایش بین المللی امام خمینی (س) و قلمرو دین (۱) «کرامت انسان»، ج۱، ص۹۹.

پی نوشت ها:

قرآن کریم.

۱. انسان شناسی، محمود رجبی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.

۲. بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، انتشارات سبط اکبر.

۳. تحریر الوسیله، امام خمینی، مؤسسه انتشارت دارالعلم، قم.

۴. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیه.

۵. حقوق زن در اسلام و اروپا، حسن صدر، چاپخانه بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۱۹.

۶. حقوق زن در کشاکش سنّت و تجدد، محمد حکیم پور، انتشارات نغمه نواندیش، تهران.

۷. جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام، مهدی نصیری، کتاب صبح.

۸. جاهلیت قرن بیستم، محمد قطب، ترجمه صدرالدین بلاغی، چاپ چهارم، ۱۳۶۰.

۹. زن از نظر حقوق اسلامی، ابوالفضل حاذقی، چاپخانه مجلس، تهران، ۱۳۴۲.

۱۰. زن در آیینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی، مرکز فرهنگی رجا.

۱۱. شخصیت و حقوق زن در اسلام، مهدی مهریزی، شرکت انتشاراتی علمی و فرهنگی، تهران.

۱۲. فلسفۀ حقوق، قدرت الله خسروشاهی و مصطفی دانش پژوه، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.

۱۳. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۷۸.

۱۴. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الإسلامیۀ، تهران، ۱۳۶۵.

۱۵. مستدرک الوسائل، میرزاحسین نوری، انتشارات آل البیت لإحیاء التراث، قم.

۱۶. من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی بن بابویه صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، بی تا.

۱۷. المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه محمدتقی مصباح یزدی.

۱۸. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم.

۱۹. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.

منابع

[۱]. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۲۱.

[۲]. همان، ص ۱۴.

[۳]. زن از نظر حقوق اسلامی، ص۲۳-۲۴.

[۴]. همان، ص۱ ـ ۷ و ۲۵ ـ ۶۲.

۵. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۴۶.

[۶]. همان، ص ۴۹.

[۷]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۲.

[۸]. زن از نظر حقوق اسلامی، ص ۲۶.

[۹]. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص۳۴-۳۵.

[۱۰]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۶۱-۲۶۲.

[۱۱]. انسان شناسی، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.

[۱۲]. ر. ک: فلسفه حقوق، ص۳۵.

[۱۳]. الکافی، ج۷، ص ۸۶.

[۱۴]. وسائل الشیعه، ج ۲۶، ص ۲۰۶.

[۱۵]. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۴، ص۳۶۹ ـ۳۷۰.

[۱۶]. حجرات (۴۹) : ۱۳.

[۱۷]. نساء (۴) : ۱.

[۱۸]. روم (۳۰) : ۲۱.

[۱۹]. اسراء (۱۷) : ۷۰.

[۲۰]. تین (۹۵) : ۴.

[۲۱]. نحل (۱۶) : ۹۷.

[۲۲]. غافر (۴۰) : ۴۰.

[۲۳]. آل‏ عمران (۳) : ۱۹۵.

[۲۴]. نساء (۴) : ۳۲.

[۲۵]. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۱۴.

[۲۶]. بقره (۲) : ۱۸۷.

[۲۷]. تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۵.

[۲۸]. ممتحنه (۶۰) : ۱۲.

[۲۹]. توبه (۹) : ۷۱.

[۳۰]. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۷۵.

[۳۱]. همان، ص۳۶۲.

[۳۲]. همان، ص۳۶۵.

[۳۳]. مستدرک الوسائل، ص ۱۸۰.

[۳۴]. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۷۶.

[۳۵]. وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص۳۶۲؛ الکافی، ج۶، ص۶.

[۳۶]. بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۴۸.

[۳۷]. کنز العمال، ج ۱۶، ص ۳۷۱؛ به نقل از: جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام، ص۱۷.

[۳۸]. صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۹۲.

[۳۹]. نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۴.

[۴۰]. همان، ص ۱۶۲.

[۴۱]. همان، مقدمه.

[۴۲]. همان.

[۴۳]. نساء (۴) : ۳۴.

[۴۴]. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۵۰۷.

[۴۵]. زن درآینه جلال و جمال، ص ۶۶- ۶۵،

[۴۶]. زن از نظر حقوق اسلامی، ص ۱۳۲.

[۴۷]. الکافی، ج۶، ص۵۴.

[۴۸]. زن از نظر حقوق اسلامی، ص ۱۳۲.

[۴۹]. همان، ص ۱۳۷.

[۵۰]. همان، ص ۱۴۰.

[۵۱]. نساء (۴) : ۱۷۶.

[۵۲]. شخصیت و حقوق زن در اسلام، ص ۲۶۵.

[۵۳]. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۸۷.

[۵۴]. شخصیت و حقوق زن اسلام، ص ۲۶۵.

[۵۵]. تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۹۰.

. [۵۶] من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۱.

[۵۷]. همان.

[۵۸]. ر. ک: تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۴۴۷.

[۵۹]. زن از نظر حقوق اسلامی، ص ۱۵۴-۱۵۹.

[۶۰]. حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، ص۲۰۲ ـ ۲۱۹.

انتهای پیام /*