تعریف و نقش آفرینی دعا و نیایش، با توجه به جایگاه و منزلت انسان
یکی دیگر از مسائلی که امام خمینی بر آن تأکید ورزیده و آن را از غربت و مهجوری بیرون کشیده، توجه و روی آوردن به قرائت قرآن و بیش از آن توجه و تأمل در ادعیۀ
مأثوره از ائمه(ع) است. براستی امام به خوبی توانست رابطۀ «دعا و وحی» را با «عقل و علم» مطرح کند و هر دو را به طریقی در کنار یکدیگر بنشاند، به گونه ای که با اثبات یکی، نفی دیگری لازم نیاید، و این عمل هنگامی انجام می گیرد که به نظر می رسد فلسفۀ دعا و پرداختن به مسائل دینی، از پشتوانه منطقی، علمی و عقلانی تهی شده، و امام به این حقیقت هشدار می دهد که «عقل و وحی»، «تعبد و اندیشه» دو بال لازم برای عروج انسانِ خواهان کمال است. امام در دورانی که قرائت قرآن و خواندن دعا، کار اشخاص بیکار و یا بدون اندیشه و تأمل تلقی می شد، و حتی مفسران قرآن در زمره علمای درجه اول حوزه ها به شمار نمی آمدند، و شرکت در مراسم دعا و نیایش را در خور شأن علما و اساتید دانشگاه نمی دانستند، همچون عالمی متفکر، اندیشمندی فعال، سیاستمداری قوی و فقیهی مجاهد، به نقش سازندۀ دعا در هدایت و تعالی انسان توجه داد و انسانهای خواهان کمال را به تأمل و تفکر در این گنجینه های الهی
[[page 16]]دعوت کرد، و در اولین اثر عرفانی خویش، به شرح دعای سحر که معروف به «دعای مباهله» است پرداخت. در این کتاب به پیروان طریق هدایت و رستگاری تنبّه و آگاهی می دهد که از این خزاین گرانبها که برای تکامل انسان مفید است، غافل نباید بود؛ در جایی از ادعیه به قرآن «صاعد» تعبیر می کند که اگر قرآن، نزول وحی و کلمات و حقایقی است که از اعلیٰ علییّن بر قلب مبارک پیامبر نازل گردیده است، کلمات و فقرات ادعیه نیز در حقیقت ره توشۀ سفر معنوی آن هدایتگران است که پس از سیر در حضرت اسمای الهی و در پایان سفر چهارگانه عرفانی، برای خواستاران طریق انسانیت و در راه ماندگان شاهراه هدایت، مطرح می شود.
پس، حقیقت دعا امر تازه ای نیست و اهمیت آن به زمانی خاص اختصاص ندارد، بلکه توجه به آن با نگرشی عالمانه، همراه با تحرک و پویایی، در زمانِ امام رنگ و بویی خاص می گیرد. فرزندان انقلاب با خواندن دعای توسل و عاشورا و کمیل به جنگ با دشمن دین و قرآن می روند، و خواندن قرآن و دعا نه تنها به تخدیر آنها نمی انجامد، بلکه آنان را مشوّق و محرّک است. آنان با خواندن این کلمات آسمانی راه هدایت و مسیر تکامل را می یابند و شتابان در آن گام می نهند و ره صد ساله را یک شبه در می نوردند.
امام در تعریف دعا در کتاب «شرح دعای سحر» می گویند:
دعا، رابطه ای است معنوی میان خالق و مخلوق، و رشته پیوند عاشق و معشوق. وسیله ای است برای دخول در دژ استوار الهی، ریسمان محکمی
[[page 17]]است برای اتصال انسان خاکی به عالم افلاکی.
سپس به نکته مهمی اشاره می کنند که هرگز قرائت ظاهری کلمات (گرچه در جای خود خوب است و مطلوب، که حرکت زبان ولو بدون تأمل و اندیشه باشد، با ذکر محبوب شیرینی و حلاوت می یابد و به کمال خود می رسد) منظور نیست، بلکه کارآیی این حبل متین الهی به میزان علم و آگاهی و معرفت فرد بستگی دارد. در این کتاب شریف تصریح می کنند که سالک کوی دوست مسافری است که در راه وحشتناک تاریکی، بار سفر به سوی معشوق و محبوب خویش بسته و شیطان ـ این دشمن سوگند خوردۀ به کمین نشسته راهزن اوست؛ اما معشوق، عاشقان و پویندگان راه خویش را حافظ است.
در فرهنگ امام، عبادت رنگ و جلوه ای دیگر دارد؛ یک تکلّف خشک و اجباری نیست؛ زیرا به نظر ایشان، انسانی که به حقیقت رسیده و عظمت خالق را درک کرده، مقهور عظمت او می شود؛ انسانی که فطرتاً عاشق کمال است و از نقایص و زشتی بیزار، وقتی جلوۀ کمال و عظمت معشوق و کمال مطلق را می بیند، شیفتۀ او می شود، مفتون زیبایی و جمال و کمال او می گردد، به معاشقه و راز و نیاز با او می پردازد؛ اینجاست که تلقی از عبادت تغییر می کند و به جای پاداش خواهی در قبال انجام عبادت، شکر و سپاس نثار محبوب می شود که او را رخصت تکلم بخشیده، و این به منزلۀ عنایتی است از سوی حضرت دوست به عاشق شوریده ای که در نهایت عجز و ضعف است، تا با او که کمال محض است
[[page 18]]در سخن بگشاید و از دل خویش سخن بگوید.
پس عبادت، عمل خشن و قالبیِ صرف نیست، بلکه مانند همه امور موجود در هستی، ظاهری دارد و باطنی، حکمی دارد و حکمتی؛ و علت غایی عبادات نیز در رساندن انسان است به هدف غایی او که همان مأوا گرفتن در حریم ربوبی است و مأنوس بودن با حضرت دوست و آرامش یافتن در کوی محبوب.
[[page 19]]