ماهیت فطرت
فطرت مشتق از «فطر» است که در لغت به معنی آغاز کردن و شکافتن، و در قرآن کریم به معنی آفریدن و خلق کردن به کار رفته است. امام در توجیه این معنی می فرمایند: «خلقت گویی پاره نمودن پرده عدم و حجاب غیب است».
برخی گفته اند: الفطرة ای الخلقة؛ فطرت دلالت بر خلقت ابتدایی موجودات دارد، و شکل و هیأت خاصی است که خداوند در ابتدای آفرینش به مخلوقات عطا می کند و از آنجا که انسان یکی از مخلوقات است، می توان چنین نتیجه گرفت که فطرت انسانی حقیقتی است که با اعطای آن، انسان، انسان می شود و از سایر پدیده ها ممتاز می گردد، همچنان که هر یک از مخلوقات نیز با فطرت خاص خود از دیگر موجودات متمایز می شوند. البته فطرت انسان ویژگیهایی دارد که مخصوص خود اوست و سایر موجودات یا از آن بهره ندارند یا حظّ کمی دارند. برخی فطرت را مختص انسان و گروهی مشترک در همه موجودات می دانند، ولی از کلام امام در «ره عشق» چنین برمی آید که ایشان فطرت را خاصّه همه موجودات می دانند آنجا که می فرمایند:
از کجا شروع کنم بهتر آن است از فطرت باشد. فِطْرَةَ اللّه التی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّه در اینجا به فطرت انسانها بسنده کرده، گرچه این خاصۀ خلقت است.
بنابراین، فطرت عبارت است از هستی یافتن، پدیدار شدن، و از کتم
[[page 72]]عدم به درآمدن؛ و مراد از امور فطری، مجموعه خصوصیاتی است که پدیده ها با آن آفریده می شوند و حقیقت آنها از یکدیگر ممتاز می گردد. در این میان، انسان از کششهای فطری خاصی همچون کمال خواهی، مطلق گرایی، خداجویی و نقص گریزی برخوردار است که او را به نحو تمام و کمال بر دیگر موجودات برتری می بخشد. حضرت امام ضمن نقل حدیث زراره از امام صادق(ع) در بیان معنای آیۀ فطرة اللّه التی فطر الناس علیها فرموده اند معنای این کریمۀ شریفه این است که همه مردم بر فطرت توحید خلق شده اند. امام از این حدیث استفاده کرده و می فرمایند:
گرچه در این حدیث شریف و بعضی از احادیث دیگر فطرت را تفسیر به توحید فرمودند، ولی این از قبیل بیان مصداق است یا تفسیر به اشرف اجزای شی ء است.
ایشان با نقل حدیث دیگری از امام محمد باقر(ع) که حضرت، فطرت را در حسنه زراره به معرفت تفسیر نموده اند، چنین نتیجه می گیرند که فطرت اختصاص به توحید ندارد، بلکه جمیع معارف حَقّه را شامل می شود که خداوند بندگان را به آن مفطور فرموده است. حضرت امام در مورد خلقت انسان می گویند:
حق تبارک و تعالی با عنایت و رحمت و قدرت خود، طینت آدم اول را مخمّر فرمود، دو فطرت و جبلّت به او مرحمت نمود:
الف) فطرت اصلی؛
[[page 73]] ب) فطرت تبعی.
این دو فطرت براق سیر و رفرف عروج اوست به سوی مقصد و مقصود اصلی.
ایشان در توجیه این دو فطرت می نویسند:
و آن دو فطرت اصل و پایه جمیع فطریاتی است که در انسان مخمر است و دیگر فطریات شاخه ها و اوراق آن است.
یکی فطرت مخمورۀ غیر محجوبه است، که سِمَت اصلیت دارد و آن عبارت است از فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه.
که به نظر حضرت امام، این فطرت در نهاد همه آدمیان موجود است.
آن دو فطرت که سِمَت فرعیّت و تابعیّت دارد فطرت تنفر از نقص و انزجار از شرّ و شقاوت است که این مخمّر بالعَرَضْ است.
حضرت امام فطرت مخموره را وزیر عقل و مبدأ و منشأ خیر، بلکه خودِ «خیر» می دانند، و فطرت محجوبه و گرفتارِ حجب طبیعت را وزیر جهل و مبدأ و منشأ شرّ، بلکه خودِ شرّ معرفی می کنند. از منظر امام، ایمان، شکر، توکل، صبر، رأفت، علم، خوف، تواضع، تأنّی و استسلام از «جنود عقل» و لوازم فطرت مخموره هستند و در مقابل کفر، جهل، گستاخی، تکبر، شتاب زدگی، بی ثباتی، بی قراری، جزع و ... از «جنود جهل» و لازمۀ فطرت محجوبه می باشند.
[[page 74]]