مقالات

تعریف فقر

کد : 145643 | تاریخ : 17/12/1395

تعریف فقر

‏فقر در لغت به معنای تهیدستی، تنگدستی و‏‎ ‎‏درویشی است‏‎[1]‎‏ اما در اصطلاح عرفانی،‏‎ ‎

‏صفت عَبد است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ‏انتم الفقراء الی اللّه و اللّه
‎[[page 193]]‎هو الغنیّ الحمید.‎[2]‎

‏    ‏‏لذا فقیر در مسلک عرفان، کسی است که نیازمندی خویش را به خالق‏‎ ‎‏و معبود خود درک کند، فانی در معبود خویش شود و اوصاف و حتی‏‎ ‎‏وجود خود را مرهون لطف و عنایت معبود خویش بداند بنابراین، فقیر در‏‎ ‎‏مذهب عرفان با هر فکر و اندیشه ای که نشانی از انیّت و توانمندی غیر او‏‎ ‎‏داشته باشد مخالف است.‏

‏     حضرت امام فقر را در مقابل «غنا» مطرح کرده، و می فرمایند: غنا، از‏‎ ‎‏اوصاف کمالیه نفس است؛ بلکه از صفات کمالیه موجود بما انّه موجود‏‎ ‎‏است و از این جهت غنا از صفات ذاتیه ذات مقدس حق جل و علا است...‏‎ ‎‏در غیر پیشگاه مقدس حق ـ جلَّ جلاله که غنی با لذات می باشد غنای‏‎ ‎‏حقیقی پیدا نمی شود. و سایر موجودات از بسیط خاک تا ذروۀ افلاک و از‏‎ ‎‏هیولای اولی تا جبروت اعلا فقرا و نیازمندان اند.‏‎[3]‎

‏    ‏‏در عین حال می توان گفت فقر حقیقتی است که طالبین خود را‏‎ ‎‏مستغنی و بی نیاز می سازد در حالی که طالبین کمتر به خواستۀ خود دست‏‎ ‎‏می یابند. به عبارت دیگر، فقرا بی نیازند و اغنیا نیازمند. منظر نگاه فقیر،‏‎ ‎‏افقی وسیع و چشم اندازی بیکران است. حقیقتی جز حضرت محبوب و‏‎ ‎‏جمال مطلق، او را خرسند و راضی نمی سازد، او تمام مقدّرات و‏‎ ‎‏پدیده های جهان هستی را در دست قاهری حکیم می بیند و خود را نیز‏‎ ‎‏مقهور قدرت خداوند لایزال می یابد. بنابراین، به مقام فنا می رسد که البته‏‎ ‎‏این فنا عین بقاست، زیرا وجودی حقّانی می یابد و مصداق حدیث شریف‏‎ ‎‏قرب نوافل می گردد. به گفته شیخ عطار:‏


‎[[page 194]]‎بعد از این وادی فقر است و فنا‎ ‎کی بود اینجا سخن گفتن روا‎ ‎عین وادی فراموشی بود‎ ‎لنگی و کرّی و بیهوشی بود‎[4]‎‎ ‎‏     ‏‏وی در جایی دیگر فقر را همسایگی با خدا می داند و حاصل آن را‏‎ ‎‏تسلط بر جهان هستی برمی شمرد‏

فقر اگر چه محض بی سرمایگیست‎ ‎با خدای خویشتن همسایگیست‎ ‎این چه بی سرمایگی باشد که هست‎ ‎تا ابد هر دو جهانش زیر دست‎ ‎چون به چیزی سر فرو نارد فقیر‎ ‎پس ز بی سرمایگی نبود گزیر‎[5]‎‎ ‎‏     ‏‏و از این، معنای بلند سخن حضرت ختمی مرتبت فهمیده می شود که‏‎ ‎‏فرمود: ‏الفقر فخری‏ با تعاریف فوق معلوم می گردد که فقر منافاتی با ثروت‏‎ ‎‏مادی ندارد چه بسا فقرایی که از ثروتمندان جامعه خویشند و بی بهرگانی‏‎ ‎‏از ثروت و نعمتهای مادی که فقیر محسوب نمی شوند.‏

‏     البته از سوی دیگر امام خمینی(س) تصریح دارند که ثروتمندی‏‎ ‎‏مادّی موجب غنای نفسانی نمی گردد، بلکه می توان گفت کسانی که از نظر‏‎ ‎‏نفسانی غنی نیستند به داشتن مال و منال و ثروت، حرص و آزشان افزونتر‏‎ ‎‏می گردد و در حقیقت نیازمندی آنان نیز بیشتر می شود. از منظر امام‏‎ ‎‏«ثروتمندان فقرایی هستند در صورت اغنیا و نیازمندانی هستند در لباس‏
‎[[page 195]]‎‏بی نیازان» و معتقدند:‏

‏     ‏اگر کسی پشت پا بر علاقمندی دنیا زد و روی دل و وجهه قلب را متوجه‎ ‎به غَنیّ علی الاطلاق کرد و ایمان آورد به فقر ذاتی موجودات و فهمید که‎ ‎هیچ یک از موجودات از خود چیزی ندارند و هیچ قدرت و عزت و‎ ‎سلطنتی نیست مگر در پیشگاه مقدس حق و به گوش دل از هاتف ملکوتی و‎ ‎لسان غیبی شنید کریمۀ یا ایها الناس انتم الفقراء الی اللّه و اللّه هو الغنی‎ ‎الحمید آن وقت مستغنی از دو عالم شود و به طوری قلبش بی نیاز شود که‎ ‎ملک سلیمان در نظرش به پشیزی نیاید.‎[6]‎

‏    ‏‏ذوالنون مصری می گوید: علامت غضب خداوند بر بنده آن است که‏‎ ‎‏فرد از فقر خائف باشد. با این بینش، سالک طریق حق می باید طالب فقر‏‎ ‎‏باشد و در اکتساب آن بکوشد.‏

‏     و جملۀ آخر در تعریف فقر، آن است که خواجه عبداللّه انصاری‏‎ ‎‏می نویسد:‏

‏     ‏الفقر اسمٌ للبراءة مِنٰ رُؤیة الملکة‎[7]‎

‏    ‏‏با توجه به اینکه انسان، عبد و مربوب پروردگار است، مالک وجود‏‎ ‎‏خویش هم نیست چه رسد به اینکه نسبت به اشیاء احساس مالکیت‏‎ ‎‏داشته باشد. پیر هرات به نقل قول زیبایی از مولی الموحدین‏‎ ‎‏علی ابن ابیطالب(ع) اشاره می کند که در نهج البلاغه آمده است: ‏سمع رجلاً‎ ‎یقول انا للّه و انا الیه راجعون، ‏قال(ع) ‏انَّ قولنا «انّا للّه » اقرارٌ انفُسِنا بالمُلک و قولنا «انا
‎[[page 196]]‎الیه راجعون» اقرارٌ انفسنا بالهُلْک.‎[8]‎

‎ ‎

‎[[page 197]]‎

  •  )) فرهنگ معین.
  • )) شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی نیاز ستوده است؛ (فاطر / 15).
  • )) شرح چهل حدیث؛ ص 444.
  • )) منطق الطیر؛ انتشارات علمی فرهنگی؛ ص 219.
  • )) مصیبت نامه؛ ص 312.
  • )) شرح چهل حدیث؛ ص 444ـ445.
  • )) شرح منازل السائرین؛ ص 299. فقر، نامی برای دوری جستن از آن است که بنده خود را مالک ببیند.
  • )) نهج البلاغه؛ حکمت 99. به گوش حضرت علی(ع) رسید که مردی می گوید انا للّه و انا الیه راجعون فرمودند در جمله اول که می گوییم «انا للّه » اقرار است به مملوک بودن و بنده بودن ما و در جمله دوم که می گوییم «انا الیه راجعون» اقرار است به زوال پذیری و ناپایندگی ما.

انتهای پیام /*