مصاحبه و گفتگو

توجه به پدر و مادر

کد : 145695 | تاریخ : 17/12/1395

توجه به پدر و مادر

‏او به عناوین مختلف مرا تشویق می کرد که‏‎ ‎‏به پدر و مادرم برسم؛ می گفت: تو فکر نکن‏

‎ ‎‏فقط از این جنبه می گویم محبت کن که پدر توست؛ بلکه به این دلیل که‏‎ ‎‏انقلاب به او مدیون است و از صغیر و کبیر مسئولان انقلاب از محضر او‏‎ ‎‏کسب فیض کرده اند و او خدمت بزرگی به انقلاب و ایران کرده است؛ و‏‎ ‎‏لازم است تو همواره قدر این نعمت را بدانی و از او سپاسگزار باشی.‏‎ ‎‏همیشه توصیه می کرد اگر والدین تو از روی ناراحتی حرفی زدند و تو‏‎ ‎‏دلخور شدی، دلیل نمی شود که وظیفه ات را نسبت به آنها ترک کنی و در‏
‎[[page 503]]‎‏این مورد دائم به من سفارش می کرد.‏

‏     ‏به طوری که اطلاع داریم ایشان مدتی در کوشک به سر بردند. جنابعالی هم‎ ‎در مصاحبه سال گذشته به این مسأله و نیز به این نکته که ایشان مدتی در‎ ‎کوشک به ریاضت پرداختند اشاره فرمودید. اگر ممکن است در این مورد‎ ‎توضیح بیشتری بدهید؟

‏     ‏‏ـ پرداختن به پاسخ این سؤال به مقدمه ای نیاز دارد و آن اینکه اساساً‏‎ ‎‏انسانهایی که به تکامل معنوی و تعالی روحی می رسند، در درون خویش‏‎ ‎‏با سؤالهایی رو به رو می شوند که طبیعت مادی نمی تواند به آنها پاسخ‏‎ ‎‏گوید؛ در نتیجه دچار حالات روحی خاصی می شوند. طبیعت که خانه‏‎ ‎‏مشترک حیوان و انسان است نمی تواند نیازهای روحی و معنوی انسان را‏‎ ‎‏که حد فاصل انسان و حیوان است برآورده سازد؛ در نتیجه لازم است این‏‎ ‎‏انسانهای جستجوگر از طبیعت بگذرند و در باطن سیر کنند تا به‏‎ ‎‏پاسخهایی برای سؤالهای خود دست یابند؛ یعنی یک سفر روحانی‏‎ ‎‏ضرورت پیدا می کند؛ سفر به درون خویش که نسخۀ عالم وجود است و‏‎ ‎‏سفر به ورای عالم طبیعت و این سیر؛ یعنی رفتن از ظاهر طبیعت به باطن‏‎ ‎‏و غیب عالم، نیاز به یک سلسله مجاهدتها و دل بریدنها دارد؛ البته لازمۀ‏‎ ‎‏این سفر حتماً بریدن از خلق و انزواطلبی نیست؛ ولی در بعضی شرایط‏‎ ‎‏ممکن است انسان در حالتی قرار بگیرد که رسیدن به آن هدف نهایی و‏‎ ‎‏تعالی روحی، خودش را در گرو فاصله گرفتن از امیال دنیوی بداند؛ البته‏‎ ‎‏روشن است که باید این انزوا و عزلت گزینی او را از مسائل جامعه اش و‏‎ ‎‏مسئولیت در برابر مشکلات جامعه دور نکند؛ زیرا عرفان ناب و حقیقت‏‎ ‎‏دین، شخص معتقد را وادار می کند که برای رهایی و رستگاری دیگران‏‎ ‎‏نیز بکوشد و برای تکامل معنویت آنان و رفع نیازشان نیز گام بردارد. پس،‏
‎[[page 504]]‎‏چگونه می تواند یک انسان دردمند و اندیشمند فقط برای معنویت‏‎ ‎‏خودش گام بردارد؛ ولی نسبت به درد دیگران بی اعتنا باشد که این‏‎ ‎‏احساس، احساس انسانی و دینی نیست؛ اما به هر حال ممکن است به‏‎ ‎‏حدی برسد که لازم بداند از همۀ تعلقات بگذرد و هرچه را حجاب‏‎ ‎‏معرفت تشخیص بدهد برای شکافتن و زدودنش اقدام کند که بتواند به‏‎ ‎‏عطش درونی خود پاسخ دهد. بنابراین، به نظر من اقدام احمد و رفتن او به‏‎ ‎‏بیابانی خشک و لم یزرع و بریدن از یک دسته فعالیتهای سیاسی و‏‎ ‎‏پرداختن به یک سلسله اعمال معنوی و خودسازی برای پاسخگویی به آن‏‎ ‎‏نیاز روحی و عطش بوده که احساس کرده است. در واقع عشقی در‏‎ ‎‏وجودش او را ذوب می کرد و به این مسیر او را هدایت می کرد. برای تأیید‏‎ ‎‏این اقدام او می توانیم به بعضی از مضامینی که از توصیه های ائمه(ع) و‏‎ ‎‏بزرگان عرفان رسیده، توجه کنیم که محتوای آن گفته این است که برای‏‎ ‎‏رسیدن به حقایق باید سفر به درون خویش را آغاز کرد؛ یعنی هجرت به‏‎ ‎‏خویشتن خویش /از خود بطلب هر آنچه هستی که تویی/، بریدن از‏‎ ‎‏ظواهر و تعلقات مادی، مقدمه و گذرنامۀ هجرت است که او این کار را‏‎ ‎‏آغاز کرد و می گفت: احساس می کنم قدری سبک شده ام و این احساس‏‎ ‎‏سبکی شاید به این جهت بود که او به پاسخ یک دسته از سؤالهای خود‏‎ ‎‏رسیده بود؛ صفای باطن خاص و لطافت روحی مخصوصی پیدا کرده بود.‏‎ ‎‏در واقع او به حالت رستگاری دست یافته بود. ضمناً باید بگویم در این‏‎ ‎‏دوران کارهای سازنده ای برای حرم امام هم انجام داد.‏

‏     ‏در پایان این نشست به یادماندنی، ضمن تشکر فراوان از شما که قبول‎ ‎زحمت فرمودید و ما را با ابعاد مختلف شخصیت حاج سید احمد آقا بیشتر‎ ‎آشنا کردید و با آرزوی اینکه آن عزیز، در جوار رحمت حق تعالی در آرامش
‎[[page 505]]‎ابدی باشد و خانوادۀ معظم جنابعالی با الهام گرفتن از رهنمودهای حضرت‎ ‎امام و به پیروی از عملکرد یادگار گرامی ایشان، راه تکامل و سعادت را‎ ‎بپیماید، از شما تقاضا دارم که به عنوان حسن ختام اگر مطلبی دارید، بفرمایید.

‏     ‏‏تصور می کنم شما بیشتر مایل بودید که راجع به مسائل خصوصی و‏‎ ‎‏ویژگیهای زندگی مشترک صحبت کنم، به همین جهت کوشیدم نکاتی را‏‎ ‎‏که بیانگر شخصیت ایشان باشد تا حدی بیان کنم؛ اما معتقدم ویژگیهای‏‎ ‎‏سیاسی و نقش بسیار حساس ایشان در پیشبرد انقلاب، ناگفته مانده است‏‎ ‎‏و حتماً دوستان و یاران نزدیک او به این موارد اشاره خواهند کرد. احمد‏‎ ‎‏بازوی توانای امام بود و مهمترین و حساسترین نقشها را در انقلاب‏‎ ‎‏به عهده داشت و معتقدم که همچنان که گفته شد، او گنجینۀ اسرار امام و‏‎ ‎‏انقلاب بود و خود نیز به صورت یک راز سر به مهر باقی خواهد ماند؛ و‏‎ ‎‏اگر من کمتر در این باره توضیح داده ام، فقط به این علت بوده که خود او‏‎ ‎‏هرگز نخواسته آنطور که باید معرفی شود. او همیشه حلال مشکلات‏‎ ‎‏انقلاب بوده، و از بسیاری مسائل و خطرها که انقلاب را تهدید می کرده،‏‎ ‎‏جلوگیری کرده است. سلام بر او که ماه آسمان زندگی ام بود و تا زنده‏‎ ‎‏هستم از فروغ او، نور و حیات می گیرم؛ سلام بر پدر و پیشوامان که‏‎ ‎‏شجاعانه پشت عالمی را به لرزه درآورد.‏

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

‎ ‎

‎[[page 506]]‎

انتهای پیام /*