توجه به پدر و مادر
او به عناوین مختلف مرا تشویق می کرد که به پدر و مادرم برسم؛ می گفت: تو فکر نکن
فقط از این جنبه می گویم محبت کن که پدر توست؛ بلکه به این دلیل که انقلاب به او مدیون است و از صغیر و کبیر مسئولان انقلاب از محضر او کسب فیض کرده اند و او خدمت بزرگی به انقلاب و ایران کرده است؛ و لازم است تو همواره قدر این نعمت را بدانی و از او سپاسگزار باشی. همیشه توصیه می کرد اگر والدین تو از روی ناراحتی حرفی زدند و تو دلخور شدی، دلیل نمی شود که وظیفه ات را نسبت به آنها ترک کنی و در
[[page 503]]این مورد دائم به من سفارش می کرد.
به طوری که اطلاع داریم ایشان مدتی در کوشک به سر بردند. جنابعالی هم در مصاحبه سال گذشته به این مسأله و نیز به این نکته که ایشان مدتی در کوشک به ریاضت پرداختند اشاره فرمودید. اگر ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟
ـ پرداختن به پاسخ این سؤال به مقدمه ای نیاز دارد و آن اینکه اساساً انسانهایی که به تکامل معنوی و تعالی روحی می رسند، در درون خویش با سؤالهایی رو به رو می شوند که طبیعت مادی نمی تواند به آنها پاسخ گوید؛ در نتیجه دچار حالات روحی خاصی می شوند. طبیعت که خانه مشترک حیوان و انسان است نمی تواند نیازهای روحی و معنوی انسان را که حد فاصل انسان و حیوان است برآورده سازد؛ در نتیجه لازم است این انسانهای جستجوگر از طبیعت بگذرند و در باطن سیر کنند تا به پاسخهایی برای سؤالهای خود دست یابند؛ یعنی یک سفر روحانی ضرورت پیدا می کند؛ سفر به درون خویش که نسخۀ عالم وجود است و سفر به ورای عالم طبیعت و این سیر؛ یعنی رفتن از ظاهر طبیعت به باطن و غیب عالم، نیاز به یک سلسله مجاهدتها و دل بریدنها دارد؛ البته لازمۀ این سفر حتماً بریدن از خلق و انزواطلبی نیست؛ ولی در بعضی شرایط ممکن است انسان در حالتی قرار بگیرد که رسیدن به آن هدف نهایی و تعالی روحی، خودش را در گرو فاصله گرفتن از امیال دنیوی بداند؛ البته روشن است که باید این انزوا و عزلت گزینی او را از مسائل جامعه اش و مسئولیت در برابر مشکلات جامعه دور نکند؛ زیرا عرفان ناب و حقیقت دین، شخص معتقد را وادار می کند که برای رهایی و رستگاری دیگران نیز بکوشد و برای تکامل معنویت آنان و رفع نیازشان نیز گام بردارد. پس،
[[page 504]]چگونه می تواند یک انسان دردمند و اندیشمند فقط برای معنویت خودش گام بردارد؛ ولی نسبت به درد دیگران بی اعتنا باشد که این احساس، احساس انسانی و دینی نیست؛ اما به هر حال ممکن است به حدی برسد که لازم بداند از همۀ تعلقات بگذرد و هرچه را حجاب معرفت تشخیص بدهد برای شکافتن و زدودنش اقدام کند که بتواند به عطش درونی خود پاسخ دهد. بنابراین، به نظر من اقدام احمد و رفتن او به بیابانی خشک و لم یزرع و بریدن از یک دسته فعالیتهای سیاسی و پرداختن به یک سلسله اعمال معنوی و خودسازی برای پاسخگویی به آن نیاز روحی و عطش بوده که احساس کرده است. در واقع عشقی در وجودش او را ذوب می کرد و به این مسیر او را هدایت می کرد. برای تأیید این اقدام او می توانیم به بعضی از مضامینی که از توصیه های ائمه(ع) و بزرگان عرفان رسیده، توجه کنیم که محتوای آن گفته این است که برای رسیدن به حقایق باید سفر به درون خویش را آغاز کرد؛ یعنی هجرت به خویشتن خویش /از خود بطلب هر آنچه هستی که تویی/، بریدن از ظواهر و تعلقات مادی، مقدمه و گذرنامۀ هجرت است که او این کار را آغاز کرد و می گفت: احساس می کنم قدری سبک شده ام و این احساس سبکی شاید به این جهت بود که او به پاسخ یک دسته از سؤالهای خود رسیده بود؛ صفای باطن خاص و لطافت روحی مخصوصی پیدا کرده بود. در واقع او به حالت رستگاری دست یافته بود. ضمناً باید بگویم در این دوران کارهای سازنده ای برای حرم امام هم انجام داد.
در پایان این نشست به یادماندنی، ضمن تشکر فراوان از شما که قبول زحمت فرمودید و ما را با ابعاد مختلف شخصیت حاج سید احمد آقا بیشتر آشنا کردید و با آرزوی اینکه آن عزیز، در جوار رحمت حق تعالی در آرامش
[[page 505]]ابدی باشد و خانوادۀ معظم جنابعالی با الهام گرفتن از رهنمودهای حضرت امام و به پیروی از عملکرد یادگار گرامی ایشان، راه تکامل و سعادت را بپیماید، از شما تقاضا دارم که به عنوان حسن ختام اگر مطلبی دارید، بفرمایید.
تصور می کنم شما بیشتر مایل بودید که راجع به مسائل خصوصی و ویژگیهای زندگی مشترک صحبت کنم، به همین جهت کوشیدم نکاتی را که بیانگر شخصیت ایشان باشد تا حدی بیان کنم؛ اما معتقدم ویژگیهای سیاسی و نقش بسیار حساس ایشان در پیشبرد انقلاب، ناگفته مانده است و حتماً دوستان و یاران نزدیک او به این موارد اشاره خواهند کرد. احمد بازوی توانای امام بود و مهمترین و حساسترین نقشها را در انقلاب به عهده داشت و معتقدم که همچنان که گفته شد، او گنجینۀ اسرار امام و انقلاب بود و خود نیز به صورت یک راز سر به مهر باقی خواهد ماند؛ و اگر من کمتر در این باره توضیح داده ام، فقط به این علت بوده که خود او هرگز نخواسته آنطور که باید معرفی شود. او همیشه حلال مشکلات انقلاب بوده، و از بسیاری مسائل و خطرها که انقلاب را تهدید می کرده، جلوگیری کرده است. سلام بر او که ماه آسمان زندگی ام بود و تا زنده هستم از فروغ او، نور و حیات می گیرم؛ سلام بر پدر و پیشوامان که شجاعانه پشت عالمی را به لرزه درآورد.
و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[[page 506]]