خاطرات و نکته ها

سخن من، خندۀ امام

کد : 145747 | تاریخ : 18/12/1395

سخن من، خندۀ امام

‏سال اول انقلاب امام در سخنرانی خود‏‎ ‎‏اشاره ای بدین مضمون داشتند که زیبندۀ‏

‎ ‎‏کشور نیست که مقدار زیادی بی سواد داشته باشد؛ و از مردم خواستند‏
‎[[page 540]]‎‏برای رفع این نقیصه همت کنند. من هم به کمک یکی از دوستان،‏‎ ‎‏تشکیلات نهضت سوادآموزی قم را راه انداخته وهر روز گزارش آن را به‏‎ ‎‏حضرت امام می دادیم و آن بزرگوار با علاقه خاصی موضوع را دنبال‏‎ ‎‏می کردند و برایشان جالب بود. روزی یکی از خانم معلمها گفت: بعضی از‏‎ ‎‏خانمهایی که ثبت نام کرده اند، مرتب به کلاس درس حاضر نمی شوند و‏‎ ‎‏غیبت می کنند. از من درخواست کرد که شما بیا و با اینها صحبت کن. من‏‎ ‎‏در جمع آنها حاضر شدم و گفتم: اهمیت کلاس درس در تعطیل نکردن آن‏‎ ‎‏است. شما به حضور همه روزه در کلاس احتیاج دارید. یکی از خانمها‏‎ ‎‏بلند شد و گفت نه دخترم! آدم اگر هر روز یکجا برود سبک می شود. باید‏‎ ‎‏یک روز برود یک روز نرود...‏

‏     وقتی این موضوع را برای حضرت امام نقل کردم، خیلی خوششان آمد‏‎ ‎‏و خندیدند.‏

‎ ‎

‎[[page 541]]‎

انتهای پیام /*