فصل سوم: شخصیت امام خمینی (س)

ورود به قم و ملاقات با امام‏ (س)

کد : 145821 | تاریخ : 18/12/1395

ورود به قم و ملاقات با امام (س)

‏من جوانی هفده ـ هجده ساله بودم که برای ادامه تحصیل به همراه پدرم به قم آمدم. در‏‎ ‎‏همان روزهای اول ورود به قم، این توفیق نصیب من و مرحوم ابوی شد که در معیت‏‎ ‎‏آیت الله آقای سیدیوسف مدنی، از علمای بزرگ حوزه علمیه قم، خدمت امام شرفیاب‏‎ ‎‏شویم. در این دیدار بعد از معارفه که توسط آقای مدنی صورت گرفت، حضرت امام ما‏‎ ‎‏را مورد لطف و محبت خویش قرار داد. بعد از آن من در وجودم احساس ارادت خاصی‏‎ ‎‏نسبت به امام می کردم و در مدتی که امام در قم بود و هنوز دستگیر و تبعید نشده بود من‏‎ ‎‏پیوسته در نماز جماعت ایشان که در منزلشان واقع در یخچال قاضی برگزار می شد‏‎ ‎‏شرکت می کردم و خیلی علاقه داشتم که در صف اول و درست پشت سر امام بایستم تا‏‎ ‎‏علاوه بر بهره مند شدن از ثواب صف اول، حرکات و سکنات و اذکار ایشان را زیر نظر‏‎ ‎‏بگیرم و به عنوان حجت شرعی نصب العین خودم قرار بدهم. امام برای من علاوه بر‏‎ ‎‏رهبر و مرجع تقلید یک الگوی تمام عیار نیز بود؛ به همین لحاظ اعمال و رفتار ایشان، راه‏‎ ‎‏رفتن و نشستن و نگاه و تبسم ایشان برای من جلوه خاصی داشت. آشنایی و نزدیکی من‏‎ ‎‏با امام روز به روز بیشتر می شد. در همه جلسات سخنرانی و جلسات عمومی دیگر‏‎ ‎‏ایشان فعالآنه شرکت می کردم. امام هر روز بعد از درس در ساعت یازده صبح یک جلسه‏‎ ‎‏عمومی در بیرونی منزلش داشت که به سؤالات فقهی و دینی مردم پاسخ می داد. حضور‏‎ ‎‏در این جلسه برای من به عنوان یک طلبه جوان فرصت بسیار مغتنمی بود در همان ایام‏‎ ‎‏چند بار نیز به همراه آقای سیدیوسف مدنی در اندرونی منزل امام خدمتشان رسیدم.‏‎ ‎‏یادم می آید یک بار در یکی از روزهای سرد فصل زمستان به منزل امام رفتیم. در اتاق‏‎ ‎‏ایشان کرسی زیبایی که پارچه سفیدی روی آن را پوشانده بود قرار داشت و ما در کنار آن‏‎ ‎‏کرسی نشستیم و به سخنان گرم و دلنشین و صمیمانه امام گوش جان سپردیم. متأسفانه‏‎ ‎‏این وصال چندان طول نکشید و با پیش آمدن مسأله کاپیتولاسیون و اعتراض و افشاگری‏‎ ‎
‎[[page 72]]‎‏امام، ایشان دستگیر و سپس تبعید شد و ما را به فراق خویش مبتلا کرد.‏

‎ ‎

‎[[page 73]]‎

انتهای پیام /*