امام و نهضت ملی شدن نفت
اگرچه امام مبارزه مستقل و مستقیم خودش را بعد از رحلت آقای بروجردی آغاز کرد اما مبارزات غیرمستقیم امام سابقه دیرینه ای دارد. امام در جریان نهضت ملی شدن نفت، ضمن تأیید مبارزه آقای کاشانی در برابر استبداد و استعمار با وی همکاری عملی هم داشت علاوه بر اینکه از نزدیک با ایشان آشنا بود و با هم رفت و آمد داشتند. یادم هست که در جلسه ای، امام خمینی از خاطرات مربوط به آن زمان صحبت می کردند. یکی از خاطرات ایشان این بود که من در مجلسی بودم و آقای کاشانی وارد آنجا شد اما هیچ کس به احترام او از جا برنخاست و من بلند شدم و جایم را به ایشان دادم. امام اصل حرکت آقای کاشانی و مبارزه با استعمار را می پسندید اما نسبت به مصدق و طیف ملی گرایان از اول حرف داشت، این مطلب را از خاطره ای که من از ایشان به یاد دارم می توان استنباط کرد. در اوایل سال 1360 در دوران ریاست جمهوری بنی صدر، من در دادگاه انقلاب تبریز فعالیت می کردم، روز 12 فروردین همان سال من بعد از یک سخنرانی در بندرعباس برای دیدن آقای پسندیده به قم رفتم. سابقه آشنایی من با ایشان به دوران قبل از انقلاب بر می گشت و ما با هم بسیار صمیمی بودیم. در این ملاقات خصوصی که در بیت امام در قم صورت گرفت، آقای پسندیده مطالبی درخصوص مسائل سیاسی روز بیان کرد. من بعد از ملاقات با وی، برای زیارت امام(س) به تهران رفتم. آن روز حال امام بسیار خوب و مساعد بود و من زمینه را برای صحبت با ایشان مناسب دیدم و عرض کردم که من از طرفداری آقای پسندیده از بنی صدر نگرانم و این هواداری عاقبت خوشایندی ندارد. ایشان فرمودند: آقای پسندیده از زمان آقای مصدق طرفدار او و ملی گراها بود و من با ایشان اختلاف نظر داشتم و بعد فرمودند: اصل برای ما اسلام است. با اسلام می توانیم هویت ملی خودمان را هم حفظ کنیم. استقلال کشور و ملت در
[[page 82]]گرو اسلام است. امام معتقد بودند که اگر ما مسلمان واقعی باشیم می توانیم پاسدار حقیقی ملیت هم باشیم؛ اما اگر معتقد به اسلام نباشیم و از اسلام و دیانت خود پاسداری نکنیم همانهایی که دم از ملیت می زنند روزی این کشور را به بیگانگان خواهند فروخت. امام عزیز ما با تیزهوشی و درایت خویش اشتباهات مصدق و دیگر ملی گرایان را دریافته بود؛ اشتباهاتی که سرانجام باعث سقوط مصدق شد. البته اضافه کنم که حضرت آیت الله پسندیده در هر موردی عقیده خودش هرچه بود از نظر عمل و اقدام عملی تابع حضرت امام بود و مانند یک مقلد در برابر مرجع تقلید خود عمل می کرد.
[[page 83]]