نقش مرحوم آیت الله میلانی در مبارزه
مرحوم آیت الله میلانی هم از ابتدای نهضت همگام با حضرت امام وارد عرصه مبارزه شد و با اعلامیه های کوبنده اش به مبارزه علیه رژیم و حمایت از امام برخاست و جز در یکی ـ دو سال آخر عمر شریفش به جهت جریانی که پیش آمد، ایشان در کنار مبارزان و انقلابیون قرار داشت و از موقعیت و منزلت بالایی در میان آنها برخوردار بود. ولی در دو
[[page 203]]سال پایانی عمر ایشان حرکاتی از سوی بیت آن مرحوم بویژه بعضی از فرزندانش بروز کرد که موجب از دست رفتن موقعیت ایشان نزد انقلابیون شد. ولی ما به جهت سابقه درخشان ایشان در مبارزات و عظمت علمی و عملی اش از اینکه چنین قضایایی پیش آمده و باعث خارج شدن چنین شخصیت عظیم القدری از جرگه انقلابیون شده است واقعاً متأسف بودیم. از جمله وقایعی که موجب افت ایشان در جامعه شد یکی موضوع ملاقات دو تن از فرزندان ایشان با شاه و فرح هنگام مسافرتشان به مشهد بود که در یکی از این دیدارها ظاهراً آسیدمحمدعلی و در دیدار دیگر آسیدنورالدین که در آن هنگام در حضرت عبدالعظیم نماز می خواند به استقبال و ملاقات شاه و همسرش رفت. این ملاقاتها در واقع از سوی بیت مرحوم آقای میلانی صورت گرفت ولی من نمی دانم که با اطلاع خود ایشان نیز بوده است یا نه؟ مسأله دوم: موضوع ارتباط آقای نوغانی از وعاظ معروف شهر مشهد با بیت آن مرحوم بود. رفت و آمد ایشان به منزل آقای میلانی و رفاقتی که با پسر ایشان آقای سید محمدعلی داشت، باعث سوءظن شدید مردم نسبت به بیت آقای میلانی شد؛ در ضمن مواضع سفت و سخت بیت ایشان در اواخر عمر آقای میلانی علیه مرحوم دکتر شریعتی تأثیر زیادی در بدبینی روشنفکرهای انقلابی نسبت به ایشان داشت و تلاشهای بعضی از شاگردان و دوستان نزدیک ایشان مثل آقای شیخ علی تهرانی و حضرت آیت الله خامنه ای و شهید هاشمی نژاد و جناب آقای طبسی برای تغییر موضع و روش ایشان به جهت برخورد زننده و نامناسب فرزندان و بعضی از اعضای دفتر آن مرحوم به جایی نرسید. گفتنی است که بعضی از آقازاده های مراجع یا مسئولین دفاترشان که همه کاره دفاتر محسوب می شدند، گاهی آنقدر با علما و بزرگانی که قصد ملاقات و گفتگو با آن مراجع را داشتند بد برخورد می کردند که باعث می گردید این بزرگان برای همیشه با آن بیت قطع رابطه کنند. چون قصد اینها کسب مال و منال و مقام نبود بلکه می خواستند در راه خدا اقدام کنند اما وقتی در بیوت آقایان با بی احترامی و یا اهانت مواجه می شدند از انجام آن کار خیر هم صرفنظر می کردند و برمی گشتند. در خود
[[page 204]]قم هم من خودم شاهد بودم و می دیدم که بعضی از دوستان و فضلا به جهت همین برخورد نامناسب به هیچ وجه حاضر نمی شدند که به بیوت مراجع قدم بگذارند. به هر حال مجموع این عوامل باعث شد که مرحوم آقای میلانی موقعیتش را در میان انقلابیون و اکثر مردم از دست بدهد به طوری که حتی مردم خود مشهد بعد از رحلت ایشان در تشییع جنازه اش همچنان که در شأن یک عالم و مرجع تقلید است شرکت نکردند و این تشییع جنازه که من خودم از نزدیک شاهدش بودم مناسب شأن و مقام یک مرجع بزرگ نبود و جز یک خیابان اکثر مغازه ها و بازار به احترام ایشان تعطیل نشد.
[[page 205]]