فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

حاکمیت ترس و وحشت در بین جمعی از مبارزان

کد : 145945 | تاریخ : 18/12/1395

حاکمیت ترس و وحشت در بین جمعی از مبارزان

‏روز بعد از تبعید امام، حاج آقا مصطفی نیز دستگیر شد و بعد از حدود یک ماه زندانی‏‎ ‎‏شدن آزاد گردید، ولی دوباره تقریباً دو روز بعد ایشان را دستگیر کرده و به ترکیه تبعید‏‎ ‎‏کردند. بعد از تبعید ایشان، وحشت، عده ای از مبارزان و طرفداران امام را به خاطر‏‎ ‎‏القائات بعضی از مراجع فرا گرفت. این مراجع که تحت تأثیر کشتار 15 خرداد بودند از‏‎ ‎‏این واهمه داشتند که دوباره رژیم دست به چنین کاری بزند و خونریزی بشود. بعضی از‏‎ ‎‏عافیت طلبان نیز در گوش مبارزان می خواندند که دست از مبارزه بردارید و به فکر‏‎ ‎‏زندگی و معاش خودتان باشید؛ کسی را توان و یارای مقابله با رژیم نیست؛ شما که از‏‎ ‎‏آقای خمینی بزرگتر نیستید وقتی ایشان را به آن راحتی تبعید کردند حالا ببینید چه بلایی‏‎ ‎‏می خواهند سر شما بیاورند؟ این تلقینها و حرفها حتی در بعضی از افراد بزرگواری که تا‏‎ ‎‏آن موقع همراه و همگام انقلاب و امام بودند کارگر افتاد و آنها صحنه مبارزه را ترک‏‎ ‎‏کردند و فقط عده کمی در میدان مبارزه باقی ماندند که کار چندانی نمی توانستند بکنند‏‎ ‎‏جز همان صدور اطلاعیه های استانی که آن هم با رفت و آمد افرادی به ترکیه و اطلاع از‏‎ ‎‏حال امام، فروکش کرد. اما بعد از مدتی که دوباره خبر رسید امام را تحت فشار‏‎ ‎‏گذاشته اند تحرکات علما و مدرسین مجدداً آغاز شد و جلساتی برگزار کردند تا با‏‎ ‎‏طراحی برنامه هایی، به وضع امام در ترکیه و فشارهایی که دولت ترکیه بر ایشان وارد‏‎ ‎‏می کرد اعتراض کنند. در یکی از جلساتی که در مدرسه خان که آن موقع مرکز انقلابیون‏‎ ‎‏بود برگزار شد، من هم شرکت داشتم (آن موقع من در مدرسه خان بودم. تعدادی از‏‎ ‎‏فضلای فعال در انقلاب از جمله آقایان محمدجواد و علی حجتی کرمانی، دعایی،‏‎ ‎‏کیان ارثی، گرامی، کروبی و عبایی نیز در مدرسه خان حجره داشتند) پیش از این جلسه‏‎ ‎‏ظاهراً دو جلسه دیگر هم با حضور اساتید بزرگ حوزه مانند آقایان منتظری، ربانی‏‎ ‎
‎[[page 223]]‎‏شیرازی و مشکینی برگزار شده بود. در این جلسه علاوه بر بزرگانی که ذکر شد از علمای‏‎ ‎‏بزرگ دیگری مانند آقایان نوری و فاضل نیز دعوت شده بود و از فضلای تبریز آقایان‏‎ ‎‏بنی فضل و سیدیوسف مدنی و مرحوم آقای سیدمجید ایروانی نیز در این جلسه حضور‏‎ ‎‏داشتند. جلسه در طبقه دوم مدرسه خان ظاهراً در حجره برادران حجتی کرمانی که‏‎ ‎‏بالای حجره من بود و با حضور حدوداً سی نفر تشکیل شد. نتیجه جلسه بعد از گفتگو و‏‎ ‎‏تبادل نظر این شد که برای فراهم کردن مقدمات آزادی امام و یا روشن تر شدن وضعیت‏‎ ‎‏ایشان باید صدای اعتراض خودمان را به گوش جهانیان برسانیم و بهترین کار برای‏‎ ‎‏رسیدن به این هدف در این مقطع، تحصن در بیوت مراجع است و بعد تصمیم گرفته شد‏‎ ‎‏که حضار در مجلس به چند گروه تقسیم بشوند و هر گروهی در بیت یکی از مراجع بدون‏‎ ‎‏اینکه قبلاً با مراجع مشورت بکنند و به آنها خبر بدهند در منازلشان تحصن کنند و چون‏‎ ‎‏عده ای از این افراد از بزرگان حوزه بودند طبیعی بود که جمع زیادی از طلاب، همراه آنها‏‎ ‎‏تحصن خواهند کرد. طبق این طرح آقای مشکینی به همراه جمعی از طلاب در بیت آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری متحصن شدند و آقای ربانی شیرازی به همراه عده ای در منزل آقای‏‎ ‎‏گلپایگانی و عده ای هم در منزل آقای نجفی مرعشی تحصن کردند. متحصنین در منزل‏‎ ‎‏هر یک از مراجع به طور متوسط بالغ بر دویست نفر می شدند که مسأله تغذیه و تدارکات‏‎ ‎‏اینها توسط بیوت مراجع تأمین می شد. مدت تحصن از قبل معلوم نشده بود بلکه قصد‏‎ ‎‏آقایان ادامه تحصن تا رسیدن به خواسته هایشان بود منتها در روز سوم تحصن ساواک‏‎ ‎‏مراجع را تهدید کرده بود که اگر این تحصن خاتمه پیدا نکند ما به منازل شما می آییم و‏‎ ‎‏همه را همان جا قتل عام می کنیم؛ متحصنین هم با درخواست و وساطت مراجع به تحصن‏‎ ‎‏پایان دادند. همزمان با تحصن فضلای حوزه من از طرف دوستان مأمور شدم که نامه ای‏‎ ‎‏را که متحصنان خطاب به آیت الله میلانی نوشته بودند و همچنین تصمیم فضلا و طلاب‏‎ ‎‏را برای تحصن در بیوت مراجع به اطلاعشان برسانیم. من برای بردن نامه به همراه‏‎ ‎‏یکی از دوستان عازم مشهد مقدس شدم وقتی خدمت ایشان رسیدم و قضیه را‏‎ ‎‏گفتم، ایشان ضمن اظهار رضایت و همدردی، از مشخصات متحصنین پرسید که من‏‎ ‎‏اسم بردم و وقتی گفتم: آقای ربانی شیرازی هم جزء آنهاست خیلی به نظرش‏‎ ‎
‎[[page 224]]‎‏مهم و جالب آمد، گویا شخصیت مرحوم آیت الله ربانی شیرازی را بالاتر از‏‎ ‎‏این می دانست. به هر حال ایشان را با تعظیم و تکریم یاد کرد و جریان تحصن را تأیید‏‎ ‎‏نمود.‏

‎ ‎

‎[[page 225]]‎

انتهای پیام /*