فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

شخصیت شهید سعیدی

کد : 145971 | تاریخ : 19/12/1395

شخصیت شهید سعیدی

‏من مرحوم آیت الله سعیدی‏‎[1]‎‏ را از همان سالهای 42 و 43 می شناختم و دو ـ سه بار هم در‏‎ ‎
‎[[page 257]]‎‏قم و تهران با ایشان ملاقات کردم. مرحوم شهید سعیدی شخصیتی بود که به جهت درک‏‎ ‎‏بالایش و شناختی که از اوضاع کشور و اعمال رژیم داشت به طور خودجوش وارد‏‎ ‎‏صحنه انقلاب و مبارزه علیه حکومت پهلوی شده بود و در این مورد نیاز به ارشاد و‏‎ ‎‏هدایت نداشت در حالی که خیلی از انقلابیون اینچنین نبودند. برای روشن شدن مطلب‏‎ ‎‏بی مناسبت نیست که به یک خاطره اشاره کنم. ما در یک جلسه ای که پیش از انقلاب با‏‎ ‎


‎[[page 258]]‎‏جامعه مدرسین داشتیم یکی از اعضای جامعه که الآن خیلی دم از انقلاب می زند ولی در‏‎ ‎‏آن موقع طرفدار آقای شریعتمداری بود، گفت: به نظر من جامعه مدرسین در‏‎ ‎‏اعلامیه هایی که صادر می کند همواره بین امام و آقای شریعتمداری فرق می گذارد و اسم‏‎ ‎‏امام را پیش از اسم آقای شریعتمداری ذکر می کند و این صحیح و عادلانه نیست باید‏‎ ‎‏برای رعایت عدالت یک بار اسم امام را مقدم بدارید و یک بار دیگر اسم آقای‏‎ ‎‏شریعتمداری را. در آن جلسه جامعه مدرسین که آقای مؤمن، آقای راستی و آقای‏‎ ‎‏طاهری خرم آبادی نیز حضور داشتند آقای راستی جوابی به ایشان داد که شاهد مثال من‏‎ ‎‏از نقل این خاطره است. آقای راستی گفت: بین آقای شریعتمداری و امام تفاوت زیادی‏‎ ‎‏حقیقتاً وجود دارد. آقای شریعتمداری در عرصه انقلاب و مبارزه هیچ تحرکی ندارد و‏‎ ‎‏اگر گاهی یک اعلامیه صادر می کند بعد از التماس و درخواستهای مکرر مردم و علمای‏‎ ‎‏مبارز انجام می گیرد و ما باید محرک ایشان باشیم؛ در حالی که امام خمینی علمدار مبارزه‏‎ ‎‏و قیام علیه استبداد است و اکثر مبارزان و انقلابیون را در ایران به حرکت و جنبش وادار‏‎ ‎‏می سازد تا به فعالیت علیه رژیم مشغول شوند. به هر حال خیلی از انقلابیون و طرفداران‏‎ ‎‏حضرت امام چشمشان به امام دوخته شده بود تا ببینند ایشان چه کار می کند اگر به‏‎ ‎‏مبارزه و فعالیت دعوت می کرد فعال می شدند و اگر مدتی چیزی نمی گفت اینها هم‏‎ ‎‏ساکت می شدند و دست از فعالیت علیه رژیم می کشیدند؛ ولی مرحوم سعیدی اینطور‏‎ ‎‏نبود و چون از مسائل و جریانات کشور مطلع بود دائماً در حال مبارزه بود و این امر را بر‏‎ ‎‏خود لازم می دید و از راههای گوناگون به مقابله با رژیم برمی خاست مثلاً مقاله های‏‎ ‎‏سیاسی می نوشت، سخنرانی می کرد و بخصوص جزوه هایی را در موضوعات مختلف‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی چاپ و منتشر می نمود و در تهران افرادی را در اختیار داشت که در‏‎ ‎‏کار چاپ و نشر اطلاعیه ها و جزوه هایش کمک شایانی به او می کردند و انصافاً‏‎ ‎‏فعالیتهایش تأثیر زیادی در جامعه بر جای می گذاشت. مرحوم سعیدی نه تنها خودش‏‎ ‎‏به طور خودجوش وارد صحنه مبارزه شده بود بلکه در تحرک بخشیدن به دیگران نیز‏‎ ‎‏سهم عمده ای داشت مثلاً وقتی به قم می آمد اساتید و فضلای قم را جمع می کرد و با‏‎ ‎‏آنها به گفتگو می نشست و برایشان صحبت می کرد همچنان که در تهران نیز با علما و‏‎ ‎


‎[[page 259]]‎‏روحانیون ارتباط داشت و در فعال کردن و وارد کردنشان در صحنه مبارزه نقش زیادی‏‎ ‎‏ایفا می کرد. مرحوم آقای سعیدی اگرچه بیشتر به مبارزه مشغول بود ولی از نظر علمی‏‎ ‎‏نیز دارای مراتب عالی بود و از روحانیون صاحب فضل حوزه شمرده می شد و توان‏‎ ‎‏تدریس سطوح عالی حوزوی را داشت؛ از بعد اخلاقی نیز من در طی آن چند جلسه ای‏‎ ‎‏که با ایشان برخورد داشتم او را شخصیتی بسیار جذاب، اهل شوخی و مزاح و خیلی‏‎ ‎‏متواضع و خاکی و در عین حال بسیار جدی و منضبط در کارهایش یافتم.‏

‎ ‎

‎[[page 260]]‎

  • . آیت الله سید محمدرضا سعیدی (1308 ـ 1349). شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی، عالم مجاهد و مبارز در سال 1308 شمسی در قریه ای از مشهد به نام «نوغان» و در خانواده ای روحانی به دنیا آمد. دروس اولیه را در زادگاه خویش و ادبیات عرب را در محضر مرحوم «ادیب نیشابوری» و منطق و اصول را در نزد اساتیدی چون شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی آموخت. در سال 1323 برای ادامه تحصیل راهی قم شد و محضر مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی را درک کرد و به درجه اجتهاد رسید. شهید آیت الله سعیدی در کنار تحصیل و تدریس، از منبر و ارشاد و هدایت مردم غافل نبود و در داخل و خارج از کشور، به دستور آیت الله بروجردی به منبر می رفت. با آغاز نهضت روحانیت، آیت الله سعیدی در صف مقدم بود و در طی مبارزات سه ساله (1340ـ1343) چندین بار دستگیر و ممنوع المنبر شد. در موضوع «کاپیتولاسیون» علیه مستشاران امریکایی صحبت کرد و با درک مقاصد و اهداف امام، به ترویج اندیشه سیاسی او پرداخت. سفری به کویت و عراق داشت و در آنجا علیه رژیم ستم شاهی و سلطه امریکا و صهیونیسم در ایران به افشاگری پرداخت و بخصوص در نجف، علمای اسلام را نسبت به موضوع توجیه کرد. با تبعید امام به ترکیه، ایشان در نجف و کربلا از نقش امام در رشد سیاسی جامعه و حمایت از اسلام و مسلمین سخنرانی می کرد. پس از بازگشت به قم، به دعوت عده ای از مؤمنین جنوب شرقی تهران، به مسجد موسی بن جعفر (ع) آمد و پایگاهی قوی علیه رژیم شاه ساخت. جذب جوانان و طرح مسائل اصولی، گرفتن رهنمودها، کمک به فلسطینی ها، آن هم در جوّ خفقان مبارزه علیه سرمایه داران و سرمایه گذاری اسرائیل و امریکا در ایران، باعث دستگیری و شکنجه فراوان او در سال 1349 گردید. رژیم شاه با دستیابی به بخشی از تلاشهای ایشان، وی را مورد اذیت و شکنجه فراوان قرار داد و در 20 خرداد 1349 در زیر شدیدترین شکنجه ها به شهادت رساند. (جهان / حسین زاده / تبریز)          در تاریخ 21 خرداد، جنازه شهید برای مراسم کفن و دفن به قم انتقال یافت. ساواک برای جلوگیری از حرکت مردم، به طور مخفیانه جنازه را دفن کرد. در حالی که در مراسم دفن، به غیر از چند نفر ساواکی و شاهد محلی تنها سیدمحمد سعیدی، فرزند آن شهید حضور داشت. رئیس ساواک برای جلوگیری از شرکت مردم و روحانیون در مراسم ترحیم شهید آیت الله سعیدی دستور داد کسانی که در این زمینه تبلیغ یا فعالیت کنند به مدت سه سال تبعید گردند. در حالی که جوّ خفقان و وحشت در همه جا حاکم بود و ساواک از تشکیل مجالس ترحیم برای شهید ممانعت می کرد، جمعی از مردم تهران، در حالی که روحانی مجاهد آیت الله سیدمحمود طالقانی و آقای دکتر عباس شیبانی در جلو جمعیت در حرکت بودند، با بازگشایی مسجد موسی بن جعفر (ع) اولین مجلس ترحیم را برای شهید برگزار کردند. این در حالی بود که مسجد مذکور، از تاریخ بازداشت شهید بسته بود. در تاریخ 22 خرداد آیت الله سیدمحمود طالقانی و دکتر عباس شیبانی بازداشت شدند. در قم، طلاب حوزه علمیه اطلاعیه ای منتشر کردند و در آن ضمن انتشار خبر و کیفیت شهادت مرحوم سعیدی، از توطئه ها و اقدامات اخیر رژیم پرده برداشتند. رجوع شود به وزارت اطلاعات؛  شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک.

انتهای پیام /*